عدم امکان تحلیل قول عرفانی با سلیقۀ فلسفی
اکنون بنابر عقیدۀ حکما که شاید بنای درستی بوده و حق هم با آنان باشد، وارد بحث می شویم. البته قول عرفا باطل نیست، ولی ما نمی توانیم قول ایشان را هضم کنیم؛ زیرا فهم قول آنها ذوق عرفانی لازم دارد. چنانکه کثیری از ناس شعر مثنوی را جبر می دانند وحال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معنای جبر را نمی دانند. و چنانکه مرحوم حاجی نیز در شرح خود بر مثنوی نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوی را برساند؛ زیرا حکیمی قول عارفی را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحۀ عرفانی داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدی، مرام نبی مرسلی را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصی قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، برای شرح قول عارف رومی، مردی صوفی که یک نحوه کشف ذوقی داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمی که از روی ذوق عرفانی برخاسته باشد مانند نسیمی که از سطح آبی برمی خیزد، به شرح آن بپردازد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 198 و بالجمله: بعد از عدم امکان تحلیل قول عرفانی با سلیقۀ فلسفی که به مراتب وجود و علیت و معلولیت حقیقیه بین اشیاء قائل است، از روی برهان علیت و معلولیت مطلب را تتمیم و مرام را برهانی و مقصود را اثبات می نماییم.
عقل اول معلول حقیقی مبدأ اعلی است و عقل اول علت عقل ثانی است تا آخر عالم عقل و پس از آن نوبت به عالم ملکوت با ترتیب علیت و معلولیت رسیده و سپس نوبت به عالم طبیعت می رسد و در آنجا هم چیزی علت چیز دیگری است تا نوبت به آخرین مرتبۀ وجود، یعنی هیولای اُولی برسد.
البته موجودات در عالمِ وجود زمانی، به ترتیب زمان در خارج و در عالم وجود غیر زمانی به غیر زمان وجود پیدا کرده اند و همۀ عالم طبق بیان فلسفی، کثرات و تفصیلات و مراتب علیت و معلولیت می باشد. و چون خداوند متعال به تمام هویت، علت عقل اول است و عقل اول هم به تمام هویت، علت عقل ثانی است و هکذا، پس علم به علت که مولّد علم به معلول است در حقیقت، علم به معلول خواهد بود؛ چنانکه در صور ذهنیۀ قضایا و علم به نتیجه گذشت.
بنابراین از علم حق به تمام هویت ذات خود بما انّه علة للعقل الاول، علم به عقل اول هم حاصل می شود و علم به تمام هویت عقل اول ـ چون که او با تمام هویت خود علت عقل ثانی است ـ علت علم به عقل ثانی بوده و علم به تمام هویت عقل ثانی ـ که او هم با تمام هویت علت عقل ثالث است ـ علت علم به عقل ثالث بوده و چون عقل ثالث با تمام هویت علت عقل رابع است، علم به او، علت علم به عقل رابع خواهد بود و هکذا. و در نتیجه همۀ این صور مفصلۀ معالیل به واسطۀ علم حق به علت طولی آنها، معلوم حق خواهند بود و در عین حال کثرت، صور علمیۀ آنها به طور تفصیل پیش حق حضور دارد و سابقاً گفتیم که علت، موجب حجاب بین معلول خود و علت خود نیست؛ زیرا علم علت به معلول خود، حضور خود معلول نزد علت خویش است نه اینکه حجاب باشد. پس همۀ عالم و صور علمیۀ آنها به تفصیل نزد حق به علم فعلی حاضر است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 199 و چون حق از ازل علم به ذات خود دارد و علم به ذات، علتِ علم به عقل اول است؛ چرا که علم به علت، علت علم به معلول است؛ چون معلول از علت منفک نبوده و تأخر زمانی معلول از علت محال بوده و تنها تأخر معلول از علت تأخر رتبی عقلی می باشد، بنابراین برای حق علم به تمام اشیاء و تمام موجودات غیرمحدود از ازل الآزال تا ابد الآباد حاصل بوده و علم آنها نزد حق بوده و صور علمیۀ آنها به طور تفصیل و کثرت بوده است و چون این علم، علم فعلی خداوند است، موجب کثرت در ذات نمی شود. حال در همین بیان، مسألۀ سابق، یعنی علم اضافی اشراقی و علم فعلی را تتمیم می نماییم و بعد علم اجمالی را مورد بحث قرار می دهیم.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 200