مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
ردّ توهم عدم امکان تعلق علم تفصیلی به غیر موجودات فعلی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

ردّ توهم عدم امکان تعلق علم تفصیلی به غیر موجودات فعلی

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

ردّ توهم عدم امکان تعلق علم تفصیلی به غیر موجودات فعلی

ردّ توهم عدم امکان تعلق علم تفصیلی به غیر موجودات فعلی

‏اگر اشکال شود که این نسبت به موجودات فعلی درست است، اما نسبت به‏‎ ‎‏وجوداتی که هنوز نیامده و فعلاً حقیقت خارجی ندارد نمی توان گفت: کشف آنها در‏‎ ‎‏مرتبۀ ذات، کشف تفصیلی است؛ چون وجودی نیست تا کشفی باشد، بلکه معدوم‏‎ ‎‏مطلق است و معدوم مطلق خارجاً چیزی نیست که مرکز علم باشد.‏

‏جواب این اشکال این است که: حقیقت علیت معلوم نشده و اگر معلوم شود، این‏‎ ‎‏عویصه حل می شود. علیت چیزی برای چیزی، این نیست که علت، عدمی را به وجود‏‎ ‎‏قلب کند، عدم مطلق چیزی نیست تا از او وجودی بیرون بیاید بلکه حقیقت علیت‏‎ ‎‏همان بسط کمال است و با این بسط، نقصی در علت پیدا نمی شود بلکه این بسط،‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 234

‏بسطی بدون نقص است؛ چنانکه در علم مجرد و محیط تو و در علم به صورت ملکه و‏‎ ‎‏در مقام ذات نفس، «الواحد نصف الاثنین» هست. از اینکه «الواحد نصف الاثنین» به‏‎ ‎‏تفصیل آمد و نفس صورت تفصیلی آن را ایجاد کرد و این قضیه را استحضار نمود،‏‎ ‎‏نقصی در نفس که علت ایجاد این صورت تفصیلیه است، پیدا نمی شود و نفس‏‎ ‎‏صورت ذهنیۀ «الواحد نصف الاثنین» را از عدم ایجاد نکرده است، بلکه آنچه را که در‏‎ ‎‏مقام ذات بوده به صورت تفصیل آورده و آن را بسط داده است.‏

‏خلاصه: از حین وجود علت، یعنی علم مجرد و محیط نفس، علم به «الواحد‏‎ ‎‏نصف الاثنین» بوده است، منتها از مرتبۀ علت به صورت تفصیل و فعلی نیامده بود؛‏‎ ‎‏چون معالیل در مرتبۀ علت بدون اینکه موجب ازدیاد باشند به وجود جمعی هستند و‏‎ ‎‏هنگام ایجاد معلول و بسط دادن تفصیلی آن، نقصی در مرتبۀ ذات علت حاصل‏‎ ‎‏نمی شود. پس این طور نیست که مرتبۀ علت فاقد کمال معلول باشد و معلول را از عدم‏‎ ‎‏مطلق به وجود آورد؛ چون عدم موجود نمی شود.‏

‏از باب مثال ـ گرچه مثال از جهتی مقرّب و از جهاتی مبعّد است ـ نور شمس که از‏‎ ‎‏شمس منفصل می شود این گونه نیست که تمام این بسط نوری در مرتبۀ ذات شمس‏‎ ‎‏نبوده و شمس این نور را از هیچ بسط داده باشد، بلکه در ذات شمس این نور هست،‏‎ ‎‏منتها هنگامی که شمس آن را بسط می دهد، این نور از شمس کسر شده و از او منفصل‏‎ ‎‏شده و با او مباین می شود، البته در علت حقیقی با بسط، کسری در ذات علت لازم‏‎ ‎‏نمی آید؛ چنانکه در مورد خلاقیت نفس نسبت به صورت «الواحد نصف الاثنین» به‏‎ ‎‏مناسبت علم تجردی احاطی در رتبۀ ذات شنیدی و این رتبۀ ذات و علم تجردی را هر‏‎ ‎‏کس از فلک و ملک بداند به قضیۀ «الواحد نصف الاثنین» عالم خواهد بود ولو قبل از‏‎ ‎‏ایجاد نفس باشد. بنابراین در مقام شامخ علم تجردی به صورت ملکه، قضایا به طور‏‎ ‎‏جمع حاضر بوده و در موقع ایجاد، آنها بی سابقه نیستند.‏

‏کمال موجوداتی که ایجاد می شوند ازلاً در مرتبۀ ذات بوده و سپس موجودات‏‎ ‎‏ایجاد می شوند و علوّ و جلالت علت به همان وجدان کمالات است که قبل از ایجاد‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 235

‏معلول داشته است و این گونه نیست که جلالت و علوّ ذات از این معالیل باشد. از‏‎ ‎‏انبیای مرسلین گرفته تا انزل موجودات فعلی، هیچ کدام موجب کمال ذات واجب‏‎ ‎‏نیست. اینها چه هستند تا موجب جمال و کمال او باشند در صورتی که با یک اشاره‏‎ ‎‏«بود» شده اند و با یک اشاره نیز «هیچ» می شوند. بلکه حیثیت جلالت و علوّ ذات به‏‎ ‎‏واجد کمال بودن مرتبۀ ذات است و با آن حیثیت، قدرت و اراده در مرتبۀ ذات هست‏‎ ‎‏و مرتبۀ ذات بدون هیچ گونه تغیر و تبدلی از ازل الآزال الی ابد الآباد در اعلی الکمال‏‎ ‎‏است و لا ینقص بایجاد المعالیل و لا یزداد برجوعها الیه.‏

‏مَثَل معالیل، مثل صور ذهنیه است که با قطع توجه، معدوم مطلق بوده و با توجه و‏‎ ‎‏اشاره موجود می شوند، بدون اینکه با ایجاد آنها در نفس و یا علم تجردی و احاطی‏‎ ‎‏کسری حاصل شود.‏

‏و این بسط کمال، حقیقت علیت ومعلولیت است؛ لذا کمال قبل البسط ازلاً بوده و‏‎ ‎‏با بسط هم نقصانی حاصل نمی شود و اگر هنوز معلول بسط داده نشده کمال او در‏‎ ‎‏مرتبۀ ذات علت موجود است. پس موجودات ازلاً و ابداً با تفصیل تمام پیش حق به‏‎ ‎‏واسطۀ علم وی به ذات خود حاضر و منکشف می باشند.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 236