عدم تغیر ذات با تغیر موجودات معلومه
از اینجا خطای کسانی که می گویند: با تغیر این متغیرات و تصرم آنها، تغیر و تبدل در علم الله لازم می آید، معلوم می شود.
چنانکه از اینجا نیز معلوم می شود: به واسطۀ ازلی نبودن معلومات لازم نمی آید که علم ازلی نباشد؛ چنانکه در قضیۀ «النار حارّه» گفتیم که این علم قبل از معلوم بوده و حتی اگر مصادیق نار ابداً در عالم وجود نداشته باشد این علم هست.
و همان طور که اگر کسی به قضیۀ «الانسان حیوان ناطق» علم داشته باشد با تغیر و تصرم افراد، علم تغیر و زوال نمی پذیرد ـ چنانکه اگر در عالم افراد هم نباشد ضرری به این علم نمی رسد و تعدد و تکثر افراد موجب تعدد و تکثر این علم نمی شود ـ همچنین درحضرت حق در عین وحدت و ازلی بودن علم، تجدد و تصرم و مسبوق به عدم بودن معلومات و متکثر بودن و مرکب بودن آنها، به هیچ وجه وحدت و ازلیت علم حق را منثلم نمی کند.
والحاصل: به مقتضای اصالت وجود ماهیت اختراعی و انتزاعی است و در عالم
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 255
غیر از وجود چیزی نیست و همۀ عالم بسیط است.
گمان نشود از اینکه می گویند فلان چیز در عالم مرکب است، ترکیب در وجود لازم می آید. اگر مس و نقره را با هم ترکیب نماییم، مس بودن و نقره بودن ماهیت و اعتباری است و غیر وجود در آنها چیزی نیست. بلی به اعتبار ماهیت است که نقره و مس با هم مختلط و مرکب می شوند که آن هم اعتباری است.
و بالجمله: در عالم غیر از وجود چیزی نیست و عدم و ماهیت از خرافات و اباطیل است و خداوند صرف الوجود و علت اشیاء است و ربط بین علت و معلول بالاتر از همۀ ربطهاست. اگر انسان علم به مفهوم کلی داشته باشد خود را عالم شمرده و می گوید: من می دانم مثلاً که الانسان حیوان ناطق و این علم را واقعیت دار و منطبق با خارج می داند و در عالم چنین علمی را حقیقت علم می شمارند با اینکه ربط بین این صورت علمیه و مفهوم با خارج به مراتب کمتر از ربط بین علت و معلول است.
و همان گونه که این صورت، عین معلوم خارجی نیست، بلکه خارج به واسطۀ آن منکشف است و لذا تکثر و تجدد وحدوث معلوم، موجب تجدد و تصرم و حدوث این صورت علمیۀ مفهومیه نیست، علم باری در مرتبۀ ذات نیز چنین است.
علم باری در مرتبۀ ذات علم به صرف الوجودی است که ذات اقدس باشد و تمام اشیاء به آن علم مکشوف می باشد و ذات جامع تمام جهات و حیثیات وجودیۀ اشیاء است و صرف و کامل است و آنچه در عالم هم متحقق است وجود است، البته وجود ناقص نه تام و نقصان غیر از فقدان نیست و علم به آن جهل است و لذا باید خداوند را از آن تنزیه نمود، پس جز وجودات متحققۀ اشیاء که معلول حضرت حق می باشند باقی نمی ماند و علم به ذات از باب جامعیت ذات نسبت به تمام شؤون وجودیه، کشف تمام اشیاء است و عین آنها نیست. بنابراین: «ما به الکشف» که ذات اقدس است، ازلی و واحد و بسیط بوده و علم عین ذات می باشد و با تکثر موجودات عالم و حدوث آنها وحدت وبساطت و ازلیت آن به هم نمی خورد. شاهد بر عدم انثلام وحدت این است که رؤیت یک رؤیت است ولی مرئی متعدد است. این حاصل کلام
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 256
حاجی بود که موافق با بعضی از ابناء حقیقت مثل آخوند است البته قبل از او بعضی از عرفا هم این مطلب را گفته اند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 257