مقصد سوم الهیات
بیان اینکه علم واجب اضافه اشراقیه است
عدم تغیر ذات با تغیر موجودات معلومه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

عدم تغیر ذات با تغیر موجودات معلومه

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی أنّ علمه بالأشیاء بالعقل البسیط و الإضافة الإشراقیة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

عدم تغیر ذات با تغیر موجودات معلومه

عدم تغیر ذات با تغیر موجودات معلومه

‏از اینجا خطای کسانی که می گویند: با تغیر این متغیرات و تصرم آنها، تغیر و تبدل‏‎ ‎‏در علم الله لازم می آید، معلوم می شود.‏

‏چنانکه از اینجا نیز معلوم می شود: به واسطۀ ازلی نبودن معلومات لازم نمی آید که‏‎ ‎‏علم ازلی نباشد؛ چنانکه در قضیۀ «النار حارّه» گفتیم که این علم قبل از معلوم بوده و‏‎ ‎‏حتی اگر مصادیق نار ابداً در عالم وجود نداشته باشد این علم هست.‏

‏و همان طور که اگر کسی به قضیۀ «الانسان حیوان ناطق» علم داشته باشد با تغیر و‏‎ ‎‏تصرم افراد، علم تغیر و زوال نمی پذیرد ـ چنانکه اگر در عالم افراد هم نباشد ضرری به‏‎ ‎‏این علم نمی رسد و تعدد و تکثر افراد موجب تعدد و تکثر این علم نمی شود ـ‏‎ ‎‏همچنین درحضرت حق در عین وحدت و ازلی بودن علم، تجدد و تصرم و مسبوق به‏‎ ‎‏عدم بودن معلومات و متکثر بودن و مرکب بودن آنها، به هیچ وجه وحدت و ازلیت‏‎ ‎‏علم حق را منثلم نمی کند.‏

‏والحاصل: به مقتضای اصالت وجود ماهیت اختراعی و انتزاعی است و در عالم‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 255

‏غیر از وجود چیزی نیست و همۀ عالم بسیط است.‏

‏گمان نشود از اینکه می گویند فلان چیز در عالم مرکب است، ترکیب در وجود‏‎ ‎‏لازم می آید. اگر مس و نقره را با هم ترکیب نماییم، مس بودن و نقره بودن ماهیت و‏‎ ‎‏اعتباری است و غیر وجود در آنها چیزی نیست. بلی به اعتبار ماهیت است که نقره و‏‎ ‎‏مس با هم مختلط و مرکب می شوند که آن هم اعتباری است.‏

‏و بالجمله: در عالم غیر از وجود چیزی نیست و عدم و ماهیت از خرافات و اباطیل‏‎ ‎‏است و خداوند صرف الوجود و علت اشیاء است و ربط بین علت و معلول بالاتر از‏‎ ‎‏همۀ ربطهاست. اگر انسان علم به مفهوم کلی داشته باشد خود را عالم شمرده و‏‎ ‎‏می گوید: من می دانم مثلاً که الانسان حیوان ناطق و این علم را واقعیت دار و منطبق با‏‎ ‎‏خارج می داند و در عالم چنین علمی را حقیقت علم می شمارند با اینکه ربط بین این‏‎ ‎‏صورت علمیه و مفهوم با خارج به مراتب کمتر از ربط بین علت و معلول است.‏

‏و همان گونه که این صورت، عین معلوم خارجی نیست، بلکه خارج به واسطۀ آن‏‎ ‎‏منکشف است و لذا تکثر و تجدد وحدوث معلوم، موجب تجدد و تصرم و حدوث‏‎ ‎‏این صورت علمیۀ مفهومیه نیست، علم باری در مرتبۀ ذات نیز چنین است.‏

‏علم باری در مرتبۀ ذات علم به صرف الوجودی است که ذات اقدس باشد و تمام‏‎ ‎‏اشیاء به آن علم مکشوف می باشد و ذات جامع تمام جهات و حیثیات وجودیۀ اشیاء‏‎ ‎‏است و صرف و کامل است و آنچه در عالم هم متحقق است وجود است، البته وجود‏‎ ‎‏ناقص نه تام و نقصان غیر از فقدان نیست و علم به آن جهل است و لذا باید خداوند را‏‎ ‎‏از آن تنزیه نمود، پس جز وجودات متحققۀ اشیاء که معلول حضرت حق می باشند‏‎ ‎‏باقی نمی ماند و علم به ذات از باب جامعیت ذات نسبت به تمام شؤون وجودیه،‏‎ ‎‏کشف تمام اشیاء است و عین آنها نیست. بنابراین: «ما به الکشف» که ذات اقدس‏‎ ‎‏است، ازلی و واحد و بسیط بوده و علم عین ذات می باشد و با تکثر موجودات عالم و‏‎ ‎‏حدوث آنها وحدت وبساطت و ازلیت آن به هم نمی خورد. شاهد بر عدم انثلام‏‎ ‎‏وحدت این است که رؤیت یک رؤیت است ولی مرئی متعدد است. این حاصل کلام‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 256

‏حاجی بود که موافق با بعضی از ابناء حقیقت مثل آخوند است‏‎[1]‎‏ البته قبل از او بعضی از‏‎ ‎‏عرفا هم این مطلب را گفته اند.‏‎[2]‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 257

  • )) اسفار، ج 6، ص 236 ـ 290؛ مبدأ و معاد، ص 89.
  • )) رجوع کنید به: فتوحات مکیه، ج 3، ص 483.