دو جواب از حاجی در رد مشائین
اما جواب نقضی این است: چنانکه به گفتۀ ایشان علم مقتضی وجود معلوم بود، قدرت هم مانند علم مقتضی این است که مقدور داشته باشد.
پس همان گونه که اگر بگوییم خداوند ازلاً عالم است، بنابر اشکال مشائین، ازلیت معلوم لازم می آید، همچنین اگر بگوییم خداوند ازلاً قادر است، ازلیت مقدور لازم می آید، بلکه باید ایشان در قدرت به طریق أولی به اشکال قائل باشند؛ زیرا در قدرت، صور ذهنیه کفایت نمی کند؛ چون وقتی می گوییم خدا قادر است، یعنی بر اعیان نیز قادر است و اعیان نیز مقدور اوست، علاوه بر اینکه قدرت به واسطۀ صور علمیه معنی ندارد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 278 و اما جواب حلی این است که برای علم و قدرت و مانند آنها دو معناست: معنای اول از انتزاعیات است و علم و قدرت به این معنی از صفات اضافیه می باشند و بعد از تحقق طرفین اضافه، یعنی عالم و معلوم و قادر و مقدور، انتزاع می شوند و در این معنی عنوان قادر و مقدور از طرفین، بدون تقدم و تأخر انتزاع می گردد؛ چنانکه علت و معلول هم به یک معنی انتزاعی است و بعد از تحقق معنای علیت و معلولیت حقیقیه و تأثیر و تأثر منتزع می شوند. البته در این معنی باید علم، عالم و معلوم داشته باشد و عالم و معلوم در این معنای انتزاعی، متضایفان هستند، و المتضایفان متکافئان قوةً و فعلاً و وجوداً.
اما معنای دوم قدرت که در آن قادر با مقدور متضایف نیست عبارت از مبدأ و منشأ این قدرت اضافی است و آن شدت قوت وجود است که می تواند شی ء را از عدم به وجود بیاورد، مثل اینکه شما قدرت دارید فلان سنگ را بردارید ولی هنوز برنداشته اید یا می توانید چند فرسخ راه را طی کنید ولی هنوز طی نکرده اید و یا فلان کتاب را بنویسید ولی ننوشته اید.
قدرت به این معنی، قدرت حقیقیه است و مثل معنای اول اضافی و عرضی و اعتباری نیست.
حاجی می فرماید: علم هم مانند قدرت است؛ چنانکه علیت هم مثل قدرت و علم است؛ زیرا حقیقت علیت همان جهت قوۀ تأثیر ذاتی در کمون شی ء است که از روی اقتضای ذاتی در چیزی تأثیر داشته باشد، و این اقتضای ذاتی بر وجود معلول مقدم است.
در معنای انتزاعی باید متعلقات و طرفین اضافه باشند تا معلولیت و علیت انتزاع شود به خلاف آن جهت حقیقیه و معنای غیر اضافی که مبدأ معنای عرضی و اضافی و اعتباری است، والحاصل: حاجی قدرت و علم و اراده را علی وتیرة واحده دانسته است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 279