جواب ما به استدلال مشائین
ما با حفظ معنای اضافی و تضایفی در علم، قادر به جواب هستیم به این بیان که چون ذات، علت تامۀ اشیاء و وجود صرف است، علم به آن مستلزم کشف تمام اشیاء است بدون اینکه اشیاء ازلی باشند، کشف ذات برای ذات سبب کشف تمام اشیاء برای ذات است، پس چون کشف هست منکشف هم هست. کشف و علم ذات عین ذات است و منکشف نیز خود ذات است و منکشف تمام فعلیات را به نحو اعلی و اتمّ و اشد داراست بنابراین کشف که علم است، هست و منکشف هم که معلوم است، فعلاً هست.
البته اشیاء بوجوداتها العینیه معلوم نیستند، بلکه معلوم وجود اعلی و اتمّ صرف است ولیکن کشف ذات، کشف تمام اشیاء است؛ زیرا ذات سبب تمام اشیاء است.
برای ما نیز بسیاری از علمها هست که فعلیت دارد گرچه معلوم در آینده است و فعلاً وجود ندارد. مثلاً ما علم داریم که فردا و پس فردا در این موقع آفتاب در آسمان است. و یا علم داریم که قیامت قیام خواهد کرد و می دانیم که قیامتی هست ولو الآن قیامت و حشر واقع نشده است.
و اگر منجمی در رصدخانه بنشیند و از روی علم حکم کند که هزار سال بعد برای قمر انخساف و برای شمس انکساف رخ خواهد داد، این طور نیست که او بر مفهوم حکم کرده باشد، بلکه حکم وی بر همین مصداق خارجی حقیقی شمس و بر قمر به حمل شایع صناعی است.
و بالجمله: چنانکه سابقاً گذشت، مجد و شرف حضرت حق به عین ذات اوست و ذات او عین علم به ذات است و علم او به ماسوی در علم به ذات منطوی است.
پس غیر، در تتمیم ذات و صفات او مدخلیت ندارد تا بگوییم هر وقت اشیاء موجود شوند خدا عالم می شود. آیا از ما نشنیدی که علم فعلی که همان اضافۀ اشراقیه است مستدعی متعلق نیست، فإنّ ذلک العلم بما هو مضاف الی الله، علمه و هو بما هو
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 280 مضاف الی الماهیات، معلومه، پس ظن تو به علم ذاتی چگونه است؟
والحاصل: در این گونه صفات، یعنی در مثل علم و قدرت و اراده، حقیقت آنها، آن مبدأ و معنایی است که معنای انتزاعی و عرضی و اعتباری از آن به ظهور می رسد چنانکه در اخبار ائمه علیهم السلام شاهد بر این معنی هست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 281