تعریف متکلمین از قدرت
متکلمین گفته اند: در مفهوم قدرت معتبر است که باید متعلق آن یک وقتی از ذات منفک باشد و لذا مجبور شده اند قدرت را به امر عدمی تعریف کرده و در حقیقت آن، امکان را دخیل دانسته اند؛ زیرا باید متعلق قدرت بعد از برهه و وقفه ای باشد تا انفکاک حاصل شود.
به عبارت دیگر: باید زمانی بگذرد تا متعلق قدرت ایجاد شود و قدرت به تقدم زمانی متقدم باشد.
حال وقتی تأخر متعلق و انفکاک آن را از ذات در مفهوم و حقیقت قدرت دخیل
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 289 دانستیم لازمۀ آن این است که امر عدمی را در حقیقت قدرت اعتبار نموده باشیم و حال آنکه امر عدمی از وجود انتزاع نمی شود و اگر قدرت را عین ذات دانستیم، باید در ذات یک جهت عدمی ملاحظه نماییم و ناچار باید این جهت عدمی از ماهیت انتزاع شود؛ چون معنای عدمی از وجود انتزاع نمی شود. بنابراین امکان در ذات واجب راه پیدا می کند.
والحاصل: متکلمین بعد از آنکه در مفهوم قدرت انفکاک را شرط دانسته اند قدرت را به «صحة الفعل و الترک» تعریف نموده اند.
این تعریف باطل است؛ زیرا صحت، همان امکان است و حال آنکه واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جمیع الجهات است.
توضیح اینکه: انفکاک متعلق وقتاً ما، کشف می کند از اینکه قدرت ممکن است و بعد از اعتبار قید انفکاک در مفهوم قدرت لابد «صحة الفعل والترک» که بنابر تعریف ایشان، حقیقت قدرت است عبارت از امکان الفعل و الترک خواهد بود و تعریف قدرت «امکان الفعل والترک» خواهد شد. و در نتیجه قدرت امر امکانی خواهد شد و اگر آن را عین ذات دانستیم لازمه اش این است که جهت عدمی در ذات راه یابد تا معنای امکانی از آن انتزاع شود.
توضیح بیشتر اینکه: اگر وجود متعلق، ممتنع الصدور باشد، معنی ندارد زمانی صادر نشود و بعد صادر شود و اگر واجب الصدور باشد معنی ندارد که در برهه ای عاطل بماند، پس فعل و متعلق قدرت، ممکن الصدور خواهد بود که زمانی صادر نشده و بعد صادر می شود. و این امکان الصدور از آن شرطی که در مفهوم اعتبار نموده اند تولید می شود و لذا به خاطر این امکان صدور قدرت را به «صحة الفعل و الترک» تعریف کرده اند، پس اینکه مرحوم حاجی می گوید: «الصحة هی الامکان» به جهت تفصیلی است که بیان شد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 290