مقصد سوم الهیات
بحثی پیرامون جبر و تفویض
قضیه موسی و خضر در قرآن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

قضیه موسی و خضر در قرآن

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی عموم قدرته تعالی لکلّ شی‌ء خلافاً للثنویة و المعتزلة / بیان عمومیت قدرت باری تعالی‌

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

قضیه موسی و خضر در قرآن

قضیۀ موسی و خضر در قرآن

‏حضرت موسی ‏‏علیه السلام‏‏با آن مقام و عظمتی که در رسالت داشت وقتی روی منبر نظری‏‎ ‎‏به خود کرد و گفت: آیا اعلم از من روی زمین هست؟ به او اشاره شد که همین الآن از‏‎ ‎‏منبر پایین بیا و نزد آن کسی که ما به او خصوصی تعلیمها کرده ایم برو و تعلم کن. پایین‏‎ ‎‏آمد و ننشست و گفت: ننشینم مگر او را پیدا کنم و با آن رفیق خود آمد تا به آن شخص‏‎ ‎‏رسید.‏‎[1]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 334

‏ببین با چه تعبیری به او التماس می نماید: ‏‏«‏قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أتَّبِعُکَ عَلَی أنْ تُعَلِّمَنِ‎ ‎مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏شهید‏‎[3]‎‏ می گوید: یازده ادب از آداب متعلم در این آیۀ شریفه هست.‏‎[4]‎‏ البته شاید‏‎ ‎‏انسان بتواند بگوید: امر به تعلم تنها برای چیزهایی که در ظاهر شنیده می شود نیست،‏‎ ‎‏بلکه شاید یکی از تعلمها قضیۀ «امر بین الامرین» باشد چنانکه می بینی در یک مورد‏‎ ‎‏می فرماید: ‏‏«‏فَأرَدْتُ‏»‏‎[5]‎‏ و در مورد دیگر ‏‏«‏فَأرَدْنَا‏»‏‎[6]‎‏ و در جای دیگر ‏‏«‏فَأرَادَ رَبُّکَ‏»‏‎[7]‎‎ ‎‏می فرماید. انسان دارای سه مقام است؛ در مقام اول، در صرف کثرات و در بحر انانیت‏‎ ‎‏مستغرق است و می گوید: من گفتم، من کردم، من اراده نمودم.‏

‏قدری که ترقی می کند می بیند تنها او نیست دست دیگری هم در کار است و‏‎ ‎‏می گوید: ‏‏«‏فَأرَدْنَا‏»‏‏ و چون بالاتر می رود می بیند چیزی ندارد و هیچ است و همۀ‏‎ ‎‏قهاریت مال اوست؛ اراده، ارادۀ اوست.‏

‏بلی در این مقام است که از روی معرفت نگاه می کند ونقص وعیب وتعییب و‏‎ ‎‏تنقیص و احداث کردن را که امر عدمی است به خودش نسبت می دهد و می گوید:‏‎ ‎‏«‏فَأرَدْتُ‏»‏‏.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 335

‏و در جایی که امر خشیت است که امری متشابک از وجود و عدم است چون‏‎ ‎‏خشیت ادراک ناملایم است و ادراک عقلانی کمال است، من و غیر را در کار می آورد و‏‎ ‎‏می گوید ‏‏«‏فَأرَدْنَا‏»‏‏ تا عدم از او و کمال از غیر باشد.‏

‏و در آنجا که صرف کمال و کنز خالص است ‏‏«‏فَأرَادَ رَبُّکَ‏»‏‏ می گوید؛ چون مقام،‏‎ ‎‏مقام انانیت نیست؛ انانیت در جایی است که نقصی باشد و یا نقصی با کمال متشابک‏‎ ‎‏باشد که بتوان آن را به اعتبار کمالش به صرف الکمال نسبت داد چنانکه در ‏‏«یا من‏‎ ‎‏جعل الظلمات والأنوار ویا من خلق الظل والحرور»‏‎[8]‎‏ جعل به نور که مخلوق بالاصاله‏‎ ‎‏است و به ظلّ که اگر نور نباشد او هم پیدا نمی شود تعلق گرفته است. و اگرچه ظلّ امر‏‎ ‎‏عدمی است، ولی چون عدم متشابک با وجود است لذا جعل به ظلّ هم متعلق شده و‏‎ ‎‏ظلّ مخلوق و مجعول بالعرض می باشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 336

  • )) تفسیر عیاشی، ج 2، ص 332؛ تفسیر صافی، ج 3، ص 248 ـ 249.
  • )) کهف (18): 66.
  • )) زین الدین بن علی بن احمد عاملی، معروف به شهید ثانی، از دانشمندان کم نظیر شیعه در تحقیق و تبحّر و زهد و صفات پسندیده بوده و علمای فراوانی از شیعه و سنی را درک نموده و خود نیز فقه را بر مبنای مذاهب پنجگانه تدریس می فرموده است. وی با آنکه به دلیل جو نامساعد زمان خویش بیشتر عمر شریفش را در اختفا یا سفر به سر برده، تألیفات پرشماری از خود در علوم گوناگون به جای گذاشته، که از آن جمله است: روض الجنان، مسالک الافهام، تمهید القواعد، منیة المرید، الروضة البهیة، البدایة فی علم الدرایة و مسکّن الفؤاد.     شهید ثانی در سال 911 ق. به دنیا آمد و در سال 966 ق. به شهادت رسید.
  • )) منیة المرید، ص 115.
  • )) کهف (18): 79.
  • )) کهف (18): 81.
  • )) کهف (18): 82.
  • )) مصباح کفعمی، ص 255؛ مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر، بند 62.