حیات حق تعالی و توابع آن
برای اثبات صفت حیات که از اوصاف کمالیه است، برهان مخصوصی غیر برهان عامی که در مقام اثبات وجود و ذات اقامه شد لازم نیست، و همان برهان به تنهایی برای اثبات تمام اوصاف کمالیه کافی است.
در آن برهان عمومی گفته شد: آنچه از اوصاف کمال که برای حضرت حق، بالامکان العام ثابت باشد به نحو وجوب برای او ثابت خواهد بود و هر صفتی که برای شی ء بما انّه موجود ثابت باشد برای حق به نحو وجوب ثابت است، بدون اینکه تنزل از مرتبۀ صرافت وجود لازم آید و یا احتیاجی به تخصص باشد.
البته چنین اوصافی از کمالات وجود است و اگر برای حق، بالامکان العام ثابت باشد به نحو وجوب برای وی ثابت خواهد بود؛ زیرا ثبوت چیزی برای چیزی به یکی از سه وجه امکان و وجوب و امتناع است. ثبوت به نحو امتناع از موضوع بحث خارج است؛ چون ما وصفی را می گوییم که برای حق بالامکان ثابت باشد، که چنین وصفی به نحو وجوب برای او ثابت خواهد بود؛ زیرا ذات حق غایت تجرد و اعلی مرتبۀ تجرد حتی تجرد از ماهیت را داراست.
حامل امکان دو چیز است؛ چون حامل امکان یا ماهیت است و فرض این است که حضرت حق ماهیت ندارد، و یا استعداد است و اگر امکان، امکان استعدادی باشد حامل آن هیولی است و هیولی در حق نیست. پس هیچ کدام از دو قسم حامل امکان در حضرت حق نیست. بنابراین هر چه بالامکان العام که فقط از جانب مخالف، سلب
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 338 ضرورت می نماید، برای حضرت حق ثابت باشد به نحو وجوب برای او ثابت خواهد بود. البته در هیچ مجردی هیولی و ماده که حامل امکان وجود چیزی است نیست، و در مجرد هیولی و ماده نیست تا امکان و استعداد داشته باشد، پس خلقت مجرد از همان آغاز وجود تام است و مجرد حالت انتظاریه ندارد.
والحاصل: حیات، صفت کمال است، البته حیات ذاتی، کمال است و اکمل از حیات بالعرض است. و لذا به حکم قاعدۀ عامه، وجود اقدس الهی دارای حیات ذاتی است.
حیات یا وصفی است که علم و قدرت از لوازم آن است و یا به مجموع علم و قدرت، حیات گفته می شود؛ چون حیات عبارت از درّاکیت و فعالیت است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 339