بیان سمع و بصر در حق تعالی
راجع به سمع و بصر الهی سه احتمال هست:
یکی اینکه بصیریت و سمیعیت او به علم او برمی گردد.
به عبارت دیگر: علم اوست که به اشیاء احاطه دارد و در مبحث علم گفتیم که همۀ اشیاء اعم از مبصرات و مسموعات و غیر آنها و به عبارت جامع تر، سراسر نظام عالم، علم اوست که به اضافۀ اشراقیه ایجاد شده و نزد او حاضر است و لذا مرجع بصر و سمع و غیر آنها به علم اوست.
دیگر اینکه شیخ اشراق گفته است: بصر و سمع او به علمش برنمی گردد بلکه علم او به سمع و بصرش برمی گردد.
تفصیل مطلب این است که چنانکه ریاضیین گفته اند: مبصرات به این جهت مرئی واقع می شوند که نوری و شعاعی از جلیدتین بر آنها می افتد و آنها نزد نفس حضور
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 339 پیدا می کنند و مشاهده اتفاق می افتد.
در حقیقت، آن شعاعی که بر مبصر می افتد به دیده و جلیدتین باز می گردد و به واسطۀ برگشتن آن، مبصر نزد نفس مرئی و منکشف واقع می شود.
بنابراین: عالم شعاعی از مبدأ عالم است که آن شعاع در سراسر عالم پرتو افکنده است، چنانکه در ابصار شعاع از چشم است.
بنابر قول محقَّق نزد آخوند و غیر او، نفس صورتی مماثل با صورت مرئی و یا صوتی مماثل با صوت مسموع ایجاد می نماید. و چون در ایجاد موجود، موجود نزد موجِد حضور داشته و مشهود او می باشد؛ لذا اعتبار حضور و شهود موجود برای موجِد، محقِّق مبصریت اوست و در مرتبۀ دیگر، حضور علم است، پس علم به بصر برمی گردد.
والحاصل: بصیرت مقابل علم است، نفس انسان در مرتبۀ غیب خود صوری ایجاد می نماید اعم از اینکه صاحب صورت در خارج و نفس الامر تحقق داشته باشد یا تحقق نداشته باشد و این صور جزئی است و قابل انطباق بر کثیرین نیست و این مرتبه خیال انسان است.
مرتبۀ دیگر غیب نفس، تجرد عقلانی است به طوری که ادراکات نفس در این مرتبه از صور هم مجرد است و مانند ادراکات در مرتبۀ خیال نیست که از صورت مجرد نباشد، بلکه فقط از ماده مجرد باشد. ادراکاتی که در این مرتبه از غیب نفس می باشد علم است.
انسان دارای ادراک دیگری هم هست که آن در مرتبۀ غیب نفس نیست، بلکه در مرتبۀ شهود است و این مرتبه از ادراک، شهود و حضور نزد نفس است و این مرتبۀ بصیریت نفس است؛ چنانکه شیخ اشراق در مورد اصوات هم همین را می گوید.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 340 بعد از آنکه ادراک شهودی در مرتبۀ غیب، علم و در مرتبۀ شهادت، بصیریت شد، نظام عالم وجود، شهود و حضور برای حق ـ جلّ و علا ـ دارد و حضور و شهود عالم برای حق، ملاک علم حق به عالَم می باشد. پس مرجع علم حق بصر اوست.
والحاصل: مشهور این است که علم حق تعالی به نحو احاطه بر موجودات است؛ زیرا علم او به اشیاء حضوری و به اضافۀ اشراقیه است، بنابراین اشراق اضافی او به مسموعات، سمع اوست و اشراق اضافی او به مبصرات، بصر اوست.
به عبارت دیگر: اضافۀ اشراقیه که علم اوست شامل همۀ اشیاء می باشد، بنابراین اضافۀ اشراقیه شامل مبصرات و مسموعات نیز هست. پس بصیریت و سمیعیت او به این اعتبار است که اشیائی هست که ما آنها را مبصرات و مسموعات می دانیم و لذا اسم سمیع و بصیر به اسم علیم برمی گردد.
ولی شیخ اشراق می گوید: به مرتبۀ شهادت از جهت درک شهودی و حضوری، بصر گویند و چون عالم، حضور و شهود برای حق دارد، پس بصر او به اعتبار این درک شهودی است.
البته اینکه گفتیم به مرتبۀ شهادت از جهت درک شهودی بصر گویند، درک شهودی بنابر تفصیلی که گذشت یا به شعاع از جلیدتین و یا به خلاقیت نفس است، مثلاً صور خارجیه حقیقةً بصیریت خداست؛ چون ایجاد وجودات خارجیه از اوست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 341