مقصد سوم الهیات
حیات حق تعالی و توابع آن
بیان سمع و بصر در حق تعالی‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

بیان سمع و بصر در حق تعالی‌

فریده دوم احکام صفات واجب / غرر فی حیاته و بعض ما یتبعها

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بیان سمع و بصر در حق تعالی‌

بیان سمع و بصر در حق تعالی

‏راجع به سمع و بصر الهی سه احتمال هست:‏

‏یکی اینکه بصیریت و سمیعیت او به علم او برمی گردد.‏‎[1]‎

‏به عبارت دیگر: علم اوست که به اشیاء احاطه دارد و در مبحث علم گفتیم که همۀ‏‎ ‎‏اشیاء اعم از مبصرات و مسموعات و غیر آنها و به عبارت جامع تر، سراسر نظام عالم،‏‎ ‎‏علم اوست که به اضافۀ اشراقیه ایجاد شده و نزد او حاضر است و لذا مرجع بصر و‏‎ ‎‏سمع و غیر آنها به علم اوست.‏

‏دیگر اینکه شیخ اشراق گفته است: بصر و سمع او به علمش برنمی گردد بلکه علم‏‎ ‎‏او به سمع و بصرش برمی گردد.‏‎[2]‎

‏تفصیل مطلب این است که چنانکه ریاضیین گفته اند: مبصرات به این جهت مرئی‏‎ ‎‏واقع می شوند که نوری و شعاعی از جلیدتین بر آنها می افتد و آنها نزد نفس حضور‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 339

‏پیدا می کنند و مشاهده اتفاق می افتد.‏‎[3]‎

‏در حقیقت، آن شعاعی که بر مبصر می افتد به دیده و جلیدتین باز می گردد و به‏‎ ‎‏واسطۀ برگشتن آن، مبصر نزد نفس مرئی و منکشف واقع می شود.‏

‏بنابراین: عالم شعاعی از مبدأ عالم است که آن شعاع در سراسر عالم پرتو افکنده‏‎ ‎‏است، چنانکه در ابصار شعاع از چشم است.‏

‏بنابر قول محقَّق نزد آخوند و غیر او، نفس صورتی مماثل با صورت مرئی و یا‏‎ ‎‏صوتی مماثل با صوت مسموع ایجاد می نماید.‏‎[4]‎‏ و چون در ایجاد موجود، موجود نزد‏‎ ‎‏موجِد حضور داشته و مشهود او می باشد؛ لذا اعتبار حضور و شهود موجود برای‏‎ ‎‏موجِد، محقِّق مبصریت اوست و در مرتبۀ دیگر، حضور علم است، پس علم به بصر‏‎ ‎‏برمی گردد.‏

‏والحاصل: بصیرت مقابل علم است، نفس انسان در مرتبۀ غیب خود صوری ایجاد‏‎ ‎‏می نماید اعم از اینکه صاحب صورت در خارج و نفس الامر تحقق داشته باشد یا‏‎ ‎‏تحقق نداشته باشد و این صور جزئی است و قابل انطباق بر کثیرین نیست و این مرتبه‏‎ ‎‏خیال انسان است.‏

‏مرتبۀ دیگر غیب نفس، تجرد عقلانی است به طوری که ادراکات نفس در این‏‎ ‎‏مرتبه از صور هم مجرد است و مانند ادراکات در مرتبۀ خیال نیست که از صورت‏‎ ‎‏مجرد نباشد، بلکه فقط از ماده مجرد باشد. ادراکاتی که در این مرتبه از غیب نفس‏‎ ‎‏می باشد علم است.‏

‏انسان دارای ادراک دیگری هم هست که آن در مرتبۀ غیب نفس نیست، بلکه در‏‎ ‎‏مرتبۀ شهود است و این مرتبه از ادراک، شهود و حضور نزد نفس است و این مرتبۀ‏‎ ‎‏بصیریت نفس است؛ چنانکه شیخ اشراق در مورد اصوات هم همین را می گوید.‏‎[5]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 340

‏بعد از آنکه ادراک شهودی در مرتبۀ غیب، علم و در مرتبۀ شهادت، بصیریت شد،‏‎ ‎‏نظام عالم وجود، شهود و حضور برای حق ـ جلّ و علا ـ دارد و حضور و شهود عالم‏‎ ‎‏برای حق، ملاک علم حق به عالَم می باشد. پس مرجع علم حق بصر اوست.‏

‏والحاصل: مشهور این است که علم حق تعالی به نحو احاطه بر موجودات است؛‏‎ ‎‏زیرا علم او به اشیاء حضوری و به اضافۀ اشراقیه است، بنابراین اشراق اضافی او به‏‎ ‎‏مسموعات، سمع اوست و اشراق اضافی او به مبصرات، بصر اوست.‏

‏به عبارت دیگر: اضافۀ اشراقیه که علم اوست شامل همۀ اشیاء می باشد، بنابراین‏‎ ‎‏اضافۀ اشراقیه شامل مبصرات و مسموعات نیز هست. پس بصیریت و سمیعیت او به‏‎ ‎‏این اعتبار است که اشیائی هست که ما آنها را مبصرات و مسموعات می دانیم و لذا اسم‏‎ ‎‏سمیع و بصیر به اسم علیم برمی گردد.‏

‏ولی شیخ اشراق می گوید: به مرتبۀ شهادت از جهت درک شهودی و حضوری،‏‎ ‎‏بصر گویند و چون عالم، حضور و شهود برای حق دارد، پس بصر او به اعتبار این درک‏‎ ‎‏شهودی است.‏

‏البته اینکه گفتیم به مرتبۀ شهادت از جهت درک شهودی بصر گویند، درک شهودی‏‎ ‎‏بنابر تفصیلی که گذشت یا به شعاع از جلیدتین و یا به خلاقیت نفس است، مثلاً صور‏‎ ‎‏خارجیه حقیقةً بصیریت خداست؛ چون ایجاد وجودات خارجیه از اوست. ‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 341

  • )) رجوع کنید به: کشف المراد، ص 289؛ نقد المحصل، ص 287؛ شرح مواقف، ج 8، ص 89.
  • )) مطارحات، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 1، ص 488؛ حکمة الاشراق، درهمان مجموعه، ج 2، ص 150 و 153.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 317؛ اسفار، ج 8، ص 178 ـ 179.
  • )) اسفار، ج 6، ص 424 ـ 425 و ج 8، ص 169 ـ 181.
  • )) حکمة الاشراق، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 2، ص 103 ـ 105.