شبهه ای دیگر از فخر رازی
شبهۀ دیگر فخر این است که: اگر گفتۀ حکما درست باشد، نباید بین کلمات آنها اختلاف باشد و حال آنکه بعضی می گویند: عقل اول یک جهت وجود و کمال و تعقل نسبت به مبدأ دارد که از آن جهت، عقل دوم موجود شده است و یک جهت نقصی دارد که فلک اول از آن موجود شده است، و بعضی می گویند: او یک جهت ماهیتی و یک جهت امکانی دارد که صورت فلک اول از جهت ماهیت آن و نفس فلک اول از جهت امکانش صادر شده است، پس این اختلاف کلمات کاشف از عدم صحت قول آنهاست.
جواب این شبهه هم معلوم است؛ زیرا طرف سخن ایشان اهل خبره در فن است و این اختلاف کلمات اختلاف لبّی نیست، بلکه به این خاطر است که اگر کسی فلک را متکثر حساب کند و برای آن نفس و ماده و هیولی و صورت قائل باشد در قبال چنین کسی، آنها هم عقل اول را متکثر می دانند و اگر کسی فلک را یک چیز حساب کند در مقابل او آنها هم تنها برای عقل اول ماهیت اعتبار می کنند.
علاوه بر اینکه در اینجا دو مطلب هست: یکی اینکه چرا درعالم کثرت واقع شده است با اینکه قاعدۀ «الواحد لا یصدر منه الاّ الواحد» برهانی است و لازمۀ آن این است که فقط یک رشتۀ طولی که همه بسایط باشند درعالم باشد ولو آنچه در آخرین حلقه و سلسلۀ طولی واقع می شود در بساطت ضعیف تر از دیگران است.
در رد این شبهه همین اندازه که موضوع قاعدۀ الواحد منحصر به مبدأ المبادی
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 379 است و عقل اول واحد نیست و لذا ممکن است از او کثیر صادر شود، کفایت می کند ولو تثلیث و تربیع جهات در عقل اول غلط باشد.
مطلب دیگر این است که: کیفیت وقوع کثرت در عالم چگونه است و چطور کثرت شروع شده است؟
البته این مطلب دیگری است و ربطی به جواب اشکال ندارد ولو حکما در اعتبار جهات کثرت اشتباه هم کرده باشند جواب تمام است.
و بالجمله: وقوع کثرت در عالم به نحوی که گفتیم حاصل گردیده تا به عقل عاشر و فلک نهم رسیده است.
البته کسی حق دارد بگوید: از عقل عاشر هم یک نفس صادر می شد و به این ترتیب سرانجام کثرات عرضیه تولید نمی شد.
جواب این است که: عقل عاشر، هیولی و مادۀ اُولی را صادر کرده است که به واسطۀ حرکت افلاک که حرکت دوریه غیر متناهی است، قابل انفعالات و استعدادات غیر محدود است. وقتی مادۀ قابل انفعالات و استعدادات غیر متناهی با مربی فعالی که تأثیر آن غیر متناهی است جمع شدند، با تربیت وی استعدادات از قوه به فعلیت رسیده و در عالم، کثرات عرضیه و اختلافات واقع می شود.
این حاصل گفتۀ مشائین بود.
مشائین به اتحاد عاقل و معقول قائل نبوده و تعقل عقل اول نسبت به مبدأ و ذات و ماهیت خود را به صور ارتسامیه می دانند.
و آن صور ارتسامیۀ تعقلات مختلف را، منشأ صدور کثرات مختلف می دانند و چون آنها به علم ارتسامی قائل هستند، اصلاً ممکن است بگویند کثرات بدون واسطه طبق صور مرتسمۀ علمیه از حضرت حق صادر می شود. بلی آنها صور مرتسمۀ علمیه باری را متکثر و از ذات منفصل می دانند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 380