مقصد سوم الهیات
چگونگی حصول تکثر بنا بر طریقه حکمای اشراقی
کفایت امکان تکثر در رفع تنافی ادلّه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

کفایت امکان تکثر در رفع تنافی ادلّه

فریده سوم افعال حقّ تعالی / غرر فی کیفیة حصول التکثّر علی طریقة الإشراقیین

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

کفایت امکان تکثر در رفع تنافی ادلّه

کفایت امکان تکثر در رفع تنافی ادلّه

‏و بالجمله: با بیانی که شد مطلب درست می شود، گرچه ما نمی خواهیم در اینجا‏‎ ‎‏غیر از امکان تکثر چیزی درست کنیم؛ زیرا اکنون بعد از وقوع کثرت در عالم، صحبت‏‎ ‎‏می کنیم و می بینیم که کثرت واقع شده است و از آن طرف هم برهان به ما گفته است که‏‎ ‎‏از بسیط، کثیر صادر نمی شود و ما تنها با اثباتِ امکانِ حصولِ کثرت می توانیم راهی‏‎ ‎‏برای وقوع تکثر پیدا کنیم؛ چون برهان امتناع صدور کثیر از بسیط و واحد، محکم و‏‎ ‎‏متقن است، گرچه شما بگویید وقوع کثرت واقعاً از این راه نبوده است ولیکن همین که‏‎ ‎‏ما امکان وقوع کثرت را اثبات کردیم، برای ما، در حل عویصه ای که پیش آمده بود‏‎ ‎‏کافی است.‏

‏لذا اشراقیین با آن بیان امکان را اثبات نموده اند که ممکن است عقول فراوانی طولاً‏‎ ‎‏و عرضاً باشد و آنها ملائکة الله باشند ‏‏«‏وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّاً‏»‏‎[1]‎‏«‏‏فَالْمُدَبِّرَاتِ‏‎ ‎أمْراً‏»‏‎[2]‎‏«‏‏وَ مَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إلاَّ هُوَ‏‏»‏‎[3]‎‏ و یا ارباب انواع باشند.‏

‏بلی آنچه ما سابقاً  گفتیم این بود که اجسام نمی توانند فاعل الهی باشند اما در عقول‏‎ ‎‏چنین چیزی نگفتیم. و این مستلزم تفویض نیست؛ زیرا خود عقول محتاج می باشند؛‏‎ ‎‏چنانکه عقل اول به مبدأ محتاج است. و تفویض آن است که غیر واجب بتواند بدون‏‎ ‎‏احتیاج از جهتی کاری بکند. ما اگر می گوییم عقل اول خلق شد سپس عقل ثانی خلق‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 408

‏شد معنای آن این نیست که مدتی گذشت سپس صدور محقق شد و گفتن صادریت و‏‎ ‎‏مصدریت و صدور و صادر از ضیق عبارت است وگرنه همه بوده اند. البته بعضی‏‎ ‎‏نسبت به بعضی رتبۀ علیت و بعضی نسبت به بعضی رتبۀ معلولیت دارند پس این‏‎ ‎‏«ثمّ»ها و «سپس»ها از ضیق تعبیر است.‏

‏خلاصه: بعد از وقوع کثرت در عالم دو قسم کثرت یکی نوعیه و دیگری فردیه‏‎ ‎‏هست. کثرت نوعیه به عقول مستند است؛ زیرا هر عقلی رب النوع می باشد و اما‏‎ ‎‏کثرت فردیه چندان اهمیت ندارد؛ چون مادۀ قابل به واسطۀ قابلیت خود، اخذ فیض‏‎ ‎‏می نماید و گرچه ممکن است فعل و افاضه واحد باشد ولی قابلیت ماده و قرب و بعد‏‎ ‎‏آن نسبت به فیض متفاوت باشد. و این قابلیت ماده ممکن است به واسطۀ حرکت‏‎ ‎‏افلاک باشد؛ چنانکه اشراقیین ابایی از قول به افلاک ندارند و یا از حرکت زمین باشد،‏‎ ‎‏چنانکه اشراقیین ابایی از این سخن هم ندارند.‏

‏علی ایّ حال باید حرکتی باشد که این ماده را مقابل آفتاب و انجم نگه داشته تا هر‏‎ ‎‏کدام بعد از دیگری موجب نضج این ماده شود و او را قابل اخذ فیض نمایند.‏

‏و بالجمله: تکثر درعالم با بیانهای مختلف ممکن است: مشائین به عقول عشره و‏‎ ‎‏افلاک قائل بودند البته آنها هم چندان پایبند عشره بودن عقول نبودند، ولی اشراقیین به‏‎ ‎‏عقول بسیاری قائل شده اند و تکثر انواع را با آن و تکثر افراد را به بیان دیگری تصحیح‏‎ ‎‏می کردند. و مانعی وجود ندارد که گفته باشند تربیت افراد هم به یکی از عقول عرضیه‏‎ ‎‏موکول است و جنود الله فراوان می باشند و ممکن است بر هر ذره ای مَلَکی موکّل‏‎ ‎‏باشد. و خلقت عالم چنین نیست که به زمین ما منوط باشد و بگوییم: ابونا آدم، و قبل‏‎ ‎‏از آن چیزی نبوده است بلکه در این قبه، ابونا آدم بوده و این سلسله از صلب او‏‎ ‎‏درآمده اند و سرسلسلۀ این دسته و جماعت او بوده است. ولی چنین نیست که هشت‏‎ ‎‏هزار سال قبل هیچ چیزی نبوده است و اگر به آدم هم قناعت کنیم چنین نیست که‏‎ ‎‏خلقت وی هشت هزار سال قبل بوده است؛ زیرا جدیداً جمجمه هایی در حفره هایی‏‎ ‎‏پیدا می کنند که به سی یا چهل هزار سال قبل متعلق بوده است.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 409

‏علاوه بر اینکه: اغلب این روایاتی که می گویند قبل از هفت هزار سال چیزی نبوده‏‎ ‎‏و بعد آدم خلق شده است،‏‎[4]‎‏ از طریق عامّه است و ما با روایاتی که سند و دلالت آنها‏‎ ‎‏معلوم نیست یا شنیدن از دهان این و آن، این افکار را درست کرده ایم، پس ما‏‎ ‎‏نمی توانیم این گونه روایات را در مقابل براهین نگه داریم زیرا قضیۀ قطع فیض از‏‎ ‎‏محالات است؛ چنانکه سابقاً  گفتیم.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 410

  • )) فجر (89): 22.
  • )) نازعات (79): 5.
  • )) مدثر (74): 31.
  • )) رجوع کنید به: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 31، حدیث 8؛ تفسیر طبری، ج 1، ص 10.