مقصد چهارم طبیعیات
حقیقت جسم طبیعی
تبیین عرض ذاتی و غریب
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تبیین عرض ذاتی و غریب

فریده اول حقیقت جسم طبیعی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تبیین عرض ذاتی و غریب

تبیین عرض ذاتی و غریب

‏جواب تفصیلی و شرح آن مجمل این است که: در هر علمی از عوارض ذاتیۀ‏‎ ‎‏موضوعی که برای آن علم اخذ شده است بحث می شود و باید در حد و تعریف‏‎ ‎‏عرض ذاتی ـ که محمولی است که برای موضوع اثبات می شود ـ موضوع بعنوانه‏‎ ‎‏مأخوذ باشد، حال عرض ذاتی در هر مرتبه ای که باشد.‏

‏مثلاً اگر بخواهیم تعجب را که عرض ذاتی انسان است تعریف نماییم، انسان در‏‎ ‎‏حد آن واقع می شود؛ لذا می گوییم: «التعجّب: حالة تحصل للانسان اذا رأیٰ اموراً‏‎ ‎‏غریبه». ضاحک نیز از اعراض ذاتیۀ انسان است و گرچه ضاحک به واسطۀ تعجب بر‏‎ ‎‏انسان عارض می شود ولی این وساطت به اینکه انسان در تعریف آن واقع شود،‏‎ ‎‏ضرری وارد نمی کند؛ زیرا تعجب در حد ضاحک اخذ می شود و انسان هم که در حد‏‎ ‎‏تعجب واقع می شود، پس این چنین وساطتی عیبی ندارد.‏

‏و بالجمله: مادامی که محمول بر موضوع بما ا نّه موضوع حمل شود و موضوع هم‏‎ ‎‏بما انّه موضوع در حد محمول واقع گردد، آن محمول از عوارض ذاتیه موضوع‏‎ ‎‏خواهد بود و تا امر چنین است، یعنی پیوسته در طرف نزول یا صعود، موضوع در‏‎ ‎‏تعریف محمول و یا در تعریف محمولِ محمول اخذ شود، محمول از عوارض‏‎ ‎‏موضوع محسوب می شود و در نتیجه هنوز موضوع علم تغییر نکرده است.‏

‏و اگر محمول به حدی برسد که در آن حد به عده ای از محمولات تخصص پیدا‏‎ ‎‏کند که آنها بر آن محمول بما انّه محمول عارض می شوند با قطع نظر از موضوعی که‏‎ ‎‏برای آن محمول هست، در این صورت موضوع علم تغییر می کند و در نتیجه علم‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 417

‏دیگری به وجود می آید؛ چون در این فرض، آن محمولات از عوارض آن موضوع‏‎ ‎‏محسوب نمی شوند.‏

‏مثلاً موضوع فلسفۀ اُولی مطلق وجود است ومطلق وجود دارای تقسیماتی است؛‏‎ ‎‏چنانکه می گوییم: موجود یا واجب و یا ممکن است، و ممکن یا مفارق و یا غیر‏‎ ‎‏مفارق، و غیر مفارق یا جوهر و یا عرض، و جوهر یا ماده یا صورت و یا ... است اگر‏‎ ‎‏بخواهیم هر یک از هیولی و صورت را تعریف نماییم، موجود در تعریف آن اخذ‏‎ ‎‏می شود و جسمیت و هیولائیت و صورتیت بر موجود بما انّه موجود عارض می شود‏‎ ‎‏و همچنین در مرتبۀ جوهریت و ممکنیت و واجبیت برای جوهر و ممکن و واجب‏‎ ‎‏تخصصی پیدا نشده تا هر محمولی که بر آنها عارض می شود با قطع نظر از موجود‏‎ ‎‏باشد، بلکه در این مراحل محمولات بر هر کدام از این عناوین بما انّه موجود عارض‏‎ ‎‏می شود، پس این محمولات هم از عوارض ذاتیۀ موجود است.‏

‏و لیکن چه بسا کار به جایی می رسد که یک جهت تخصصی در یکی از مراحل‏‎ ‎‏برای محمول حاصل می شود که دیگر محمولی که بر آن محمول حمل می شود با قطع‏‎ ‎‏نظر از موضوعی است که برای آن محمول بوده است.‏

‏مثلاً تقسیماتی که در علم الهی رخ می دهد، به جسم که از عوارض وجود است‏‎ ‎‏می رسد، ولی وقتی که به حد جسمیت رسید دراین مرتبه به جهت حصول تخصص‏‎ ‎‏استعداد، عوارضی بر جسم عارض می شود که اگر از وجود قطع نظر نماییم، آن‏‎ ‎‏عوارض برای جسم می باشد. در نتیجه در این مرتبه موضوع علم تغییر نموده وعلم‏‎ ‎‏دیگری پیدا می شود. پس مباحثی که پیرامون اعراض جسم بما انّه جسم با قطع نظر از‏‎ ‎‏وجود مطرح می شود، علم دیگری است که آن را علم طبیعی می نامند.‏

‏همچنین در علم الهی که موجود را این چنین تقسیم می نمایند که: موجود یا دارای‏‎ ‎‏مقدار است و یا مقدار ندارد، وقتی وجود به مرتبه ای می رسد که دارای مقدار است،‏‎ ‎‏یک سلسله اعراض بر مقدار بما انّه مقدار عارض می شود؛ گرچه پای وجود درمیان‏‎ ‎‏نباشد و بحث از این گونه عوارض، علم دیگری را تشکیل می دهد که علم ریاضی‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 418

‏نامیده می شود و موضوع آن مقدار است.‏

‏با این شرح و بیان معنای قول مرحوم حاجی: «و انّما کان البحث عن الهیولی و‏‎ ‎‏الصوره والجسم من الالهی ...»‏‎[1]‎‏ و اینکه چرا بحث از هیولی وصورت و جسم از علم‏‎ ‎‏الهی است، معلوم گردید. و پاسخ ایشان از این سؤال این است که هیولی وصورت‏‎ ‎‏احوالی می باشند که بر موجود بما انّه موجود عارض می شوند، بدون اینکه موجود،‏‎ ‎‏ریاضی یا طبیعی گردد.‏

‏و بالجمله: بدون اینکه برای عروض آنها تخصص استعداد پیدا کند، بلکه تخصص‏‎ ‎‏استعداد به واسطۀ عروض آنها حاصل می شود و قبل از آنها تخصص استعدادی نیست‏‎ ‎‏و چون قبل از آنها تخصص استعداد ـ که ملاک جدا شدن مباحثی از مباحث دیگر‏‎ ‎‏است ـ نیست؛ لذا آنها از مباحث علم الهی می باشند ولیکن بعد از عروض آنها، یک‏‎ ‎‏تخصص استعدادی به وجود می آید و علم دیگری حاصل می شود.‏

‏«ان قلت: الموضوع هناک هو الموجود المطلق ...»، اگر بگویی: موضوع در علم‏‎ ‎‏الهی موجود مطلق است و هیولی و صورت و جسم بر موجود بما هو مطلق عارض‏‎ ‎‏نمی شوند، بلکه باید موجود به مثل امکان و جوهریت متخصص شود، یعنی به ممکن‏‎ ‎‏و جوهر تقسیم گردد تا هیولی و صورت و جسم بر آن عارض شوند.‏

‏«قلت:» در جواب می گوییم: هر تخصصی عرضی را از عرض ذاتی بودن و‏‎ ‎‏همچنین هر تخصصی موجود را از موضوع بودن برای علم الهی خارج نمی کند، آنچه‏‎ ‎‏عرض را از عرض ذاتی بودن و موجود را از موضوع بودن برای علم الهی خارج‏‎ ‎‏می کند، تخصص طبیعی و ریاضی است؛ زیرا در این گونه تخصص احکام وجود‏‎ ‎‏مغلوب واحکام عدم غالب می گردد؛ چون محمولاتی که برای جسم در علم طبیعی و‏‎ ‎‏محمولاتی که برای مقدار در علم ریاضی ثابت می شود، به وجود احتیاج ندارد. مثلاً‏‎ ‎‏اگر وجود هم نباشد مقدار من حیث انّه مقدار قابل تقسیم است.‏

‏چنانکه می گوییم مقدار عددی یا مجذور و یا مکعب و یا غیر آن است. پس‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 419

‏این گونه از عوارض که برای جسم، ذاتی است برای موجود بما هو موجود ذاتی نبوده‏‎ ‎‏بلکه از عوارض غریبه برای آن می باشد. به خلاف عوارض جوهر مفارق یا‏‎ ‎‏خصوصیات دیگری مانند ممکن وغیر آن، که اصل وجود نسبت به آنها لابشرط بوده و‏‎ ‎‏احکام وجود در آنها غالب می باشد؛ چنانکه لا بشرط بودن شأن موضوع علم نسبت به‏‎ ‎‏موضوعات مسائل آن است مادامی که به تخصصات طبیعیه وتعلیمیه منتهی نشده‏‎ ‎‏باشد، حاجی ـ رحمه الله ـ می گوید: ما در حواشی ‏‏اسفار‏‏ شرح داده ایم که اگر گفته‏‎ ‎‏می شود: مسائل علم دارای موضوعات است، چگونه موضوع مسأله از موضوع خود‏‎ ‎‏علم اخص می باشد.‏‎[2]‎

‏لازم به تذکر است که هر مسأله ای دارای موضوع و محمول می باشد، مثلاً «کل‏‎ ‎‏فاعل مرفوع» از مسائل علم نحو است و فاعل که موضوع است از کلمه، که موضوع‏‎ ‎‏خود علم است اخص است، پس مرفوعیت برای فاعل ثابت است به جهت تخصصی‏‎ ‎‏که فاعل از مطلق کلمه پیدا کرده است، بنابراین نمی تواند عرض ذاتیۀ اخص مانند‏‎ ‎‏فاعل برای مطلق کلمه عرض ذاتی باشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 420

  • )) شرح منظومه، بخش حکمت، ص 205.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 1، ص 30 ـ 33، تعلیقۀ سبزواری.