مقصد چهارم طبیعیات
حقیقت جسم طبیعی
توضیح جایگاه بحث از «جزء لا یتجزی»
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

توضیح جایگاه بحث از «جزء لا یتجزی»

فریده اول حقیقت جسم طبیعی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

توضیح جایگاه بحث از «جزء لا یتجزی»

توضیح جایگاه بحث از «جزء لایتجزی»

‏اما مسألۀ نفی ترکب جسم از اجزاء لایتجزی چون از مبادی مباحث ماده و صورت‏‎ ‎‏می باشد ما هم آن را به تبع قوم به این قسمت آورده ایم.‏

‏بحث جزء لایتجزی به دنبال بحث در هویت جسم مطرح شده است؛ زیرا گروهی‏‎ ‎‏گفته اند: جسم یک هویت متصله است.‏‎[1]‎

‏و جماعتی گفته اند: در فضا اجزائی وجود دارد که اصلاً قابل تقسیم نبوده و تقسیم‏‎ ‎‏آن به اقسام مختلف ممکن نیست و آن اجزاء با هم متراکم شده اند و در حس بصر‏‎ ‎‏شی ء واحدی دیده می شوند وگرنه آنها درحقیقت از یکدیگر منفصل می باشند. و اگر‏‎ ‎‏چاقویی مثلاً بر جسمی واقع شود و آن را قطع کند، این طور نیست که آن را حقیقةً‏‎ ‎‏قطع نماید، بلکه آلت قطّاعه از محل های فاصله و جدایی ها عبور می کند؛ گرچه محل‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 421

‏فاصله و جدایی برای ما محسوس نبوده و لذا گمان می کنیم که آن جسم به وسیلۀ چاقو‏‎ ‎‏تقسیم شده است.‏‎[2]‎

‏آیا مسألۀ نفی ترکب جسم از اجزاء لا یتجزی از مسائل علم الهی یا طبیعی است؟‏

‏حق آن است که این مسأله از مباحث علم طبیعی است؛ چنانکه صاحب‏‎ ‎‏محاکمات‏‎[3]‎‏ در ‏‏محاکمات‏‏ گفته است؛‏‎[4]‎‏ زیرا این مسأله از عوارض ذاتیه برای جسم‏‎ ‎‏طبیعی است. لیکن آن گونه که ظاهر کلام صاحب ‏‏محاکمات‏‏ است که صورت مسأله را‏‎ ‎‏عدم ترکب جسم از اجزاء لایتجزی فرض کرده است نیست؛ زیرا در این صورت‏‎ ‎‏مسأله از حیث موضوع و محمول این گونه می شود که «الجسم لا یکون مرکّباً من اجزاء‏‎ ‎‏لایتجزی» و بنابراین، قضیه سلبیه می شود و چون قضیۀ سلبیه با انتفاء موضوع هم‏‎ ‎‏می سازد و سالبه به انتفاء موضوع نیز عیبی ندارد، لذا محمول از جسم و عدم جسم‏‎ ‎‏اعم می شود و در نتیجه برای جسم عرض ذاتی نخواهد بود. حتی روی این فرض‏‎ ‎‏مسأله از مسائل علم الهی نیز نخواهد بود؛ چون اگر موجود هم به عنوان موضوع اخذ‏‎ ‎‏شود، قضیه نیز سالبه است و محمول در قضیۀ سالبه، هم با وجود موضوع و هم با عدم‏‎ ‎‏موضوع صادق است، پس محمول از موضوع اعم بوده و در نتیجه برای وجود هم از‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 422

‏اعراض ذاتیه نخواهد بود. و اگر عدم ترکب جسم از اجزاء لا یتجزی به سلب مطلق‏‎ ‎‏اخذ نشود، بلکه از باب عدم ملکه اخذ شود، باز درست نخواهد بود؛ چون نزد حکیم‏‎ ‎‏شأن جسم این نیست که از اجزاء لایتجزی مرکب باشد.‏

‏و بالجمله: آن گونه که ظاهر کلام صاحب ‏‏محاکمات‏‏ است، درست نیست. بلکه‏‎ ‎‏مسأله به صورت «قبول الجسم الانقسامات غیر المتناهیه» است و هرکس هم که از آن‏‎ ‎‏به عدم ترکب تعبیر نموده است، آنچه را که ما ذکر کردیم، اراده کرده است؛ زیرا این‏‎ ‎‏تعبیر در قوۀ آن است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 423

  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش طبیعیات، ص 85 ـ 92؛ اسفار، ج 5، ص 16.
  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش طبیعیات، ص 85 ـ 86؛ شرح اشارات، ج 2، ص 9 ـ 19؛ اسفار، ج 5، ص 16.
  • )) ابوجعفر قطب الدین محمد بن محمد بن ابی جعفر رازی بویهی، از اکابر علما و حکمای اسلامی است. وی جامع معقول و منقول بوده است. او در ورامین به دنیا آمد و در نسب به آل بویه یا آل بابویه قمی می رسید. معقول و منقول را از اساتید فن، به ویژه علامه حلّی فرا گرفت و به خط خویش قواعد را نگاشت و علامه او را به شیخ فقیه عالم فاضل محقق مدقق زبدة العلماء و الافاضل قطب الملّة والدین ستوده و شهید اول هم از او کسب اجازه نموده است. وی از اعیان علمای امامیه بوده است.     از تألیفات اوست: شرح شمسیه، التصور و التصدیق، شرح مطالع، المحاکمات بین شرحی الاشارات (که محاکمه بین دو شرح اشارات فخر رازی و خواجه نصیرالدین طوسی است).     وی در دوازدهم ذیقعدۀ 776 ق. در دمشق درگذشت.
  • )) محاکمات، ضمن شرح اشارات، ج 2، ص 4.