مقصد چهارم طبیعیات
حقیقت جسم طبیعی
تعریف جسم طبیعی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تعریف جسم طبیعی

فریده اول حقیقت جسم طبیعی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تعریف جسم طبیعی

تعریف جسم طبیعی

‏«ثمّ انّهم عرّفوا الجسم الطبیعی بأ نّه جوهر...» جسم طبیعی را چنین تعریف کرده اند‏‎ ‎‏که جوهری است که ممکن است در آن خطوط ثلاثۀ متقاطعه بر زوایای قائمه فرض‏‎ ‎‏شود. سرّ اینکه گفته اند: «یمکن ان یفرض» و نگفته اند: «یوجد» این است که لازم‏‎ ‎‏نیست این خطوط در جسم، بالفعل موجود باشند چنانکه در کره چنین است چون هر‏‎ ‎‏طرف آن را که به عنوان طول فرض کنیم ممکن است طرف دیگر آن طول باشد؛ گرچه‏‎ ‎‏در مثل مکعب خطوط ثلاثۀ متقاطعه بر زوایای قائمه بالفعل موجود می باشند، پس‏‎ ‎‏جسمیت به سبب وجود خطوط در جسم بالفعل نیست، بلکه صدق جسمیت به بودن‏‎ ‎‏مصحّح فرض خطوط است.‏

‏صدر المتألهین در ‏‏شرح هدایه‏‏ فرموده است: ابعاد معتبره در رسم ـ اگر تعریف‏‎ ‎‏جسم به رسم باشد ـ یا ابعاد مأخوذه در حد ـ اگر تعریف جسم به حد باشد ـ ابعاد‏‎ ‎‏خطیۀ اطرافیه ای که در مکعبات و امثال آنها می باشد نیست، بلکه ابعاد متقاطعۀ‏‎ ‎‏مفروضه در ثخن جسم است؛ زیرا اگر مراد، خطوط اطرافیه باشد، تعریف بر هر دو‏‎ ‎‏سطح از سطوح مکعب که بر یک خط تلاقی دارند، صادق خواهد بود؛ چون در هر دو‏‎ ‎‏سطحی که یکی از آنها به طور قائم بر دیگری وارد شده باشد، خطوطی است که آنها‏‎ ‎‏زوایای قائمه را تشکیل می دهند، مثل سطح دیوار نسبت به سطح ارض یا مثل آن‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 423

‏سطح کبریت که بر آن کلمۀ انحصاری و تاریخ تأسیس نوشته شده است و سطح دیگر‏‎ ‎‏آن، که چوب کبریت به آن کشیده می شود تا روشن شود.‏

‏گفته نشود که در تعریف، قید «جوهر» وجود دارد و آن قید این دو سطح را از‏‎ ‎‏تعریف خارج می کند؛ زیرا سطح عرض است و جوهر نیست و در نتیجه مشمول‏‎ ‎‏تعریف نخواهد شد. چون در جواب می گوییم: اگر بنابر چنین چیزهایی باشد کافی‏‎ ‎‏است که در تعریف جسم گفته شود: «جوهر له بُعد مّا».‏‎[1]‎

‏صاحب ‏‏منظومه‏‏ می فرماید: در شکل دو اصطلاح یکی فلسفی و دیگری‏‎ ‎‏هندسی است:‏

‏اما پیش فلاسفه: شکل عبارت از هیئت احاطۀ حد یا حدود است و شکل، بنابراین‏‎ ‎‏اصطلاح کیف می باشد و قسمت و امتداد را قبول نمی کند.‏

‏اما نزد مهندسین: شکل عبارت از مقدار محدود است، مثلاً مکعب دارای شش‏‎ ‎‏سطح است که هر کدام از آنها قسمت را قبول می کند و این مجموع را شکل گویند.‏

‏صاحب کتاب می گوید: مراد صاحب ‏‏اسفار  ‏‏قدس سره‏‏ از دو سطح مکعب، شکل‏‎ ‎‏هندسی است.‏

‏سپس مرحوم حاجی سبزواری می فرماید: چرا ما سطحَین را بر شکل حمل‏‎ ‎‏نمودیم؟ زیرا، دو سطح در حقیقت یک چیز نبوده و مجموع دو شی ء نیز نزد ملا صدرا‏‎ ‎‏وجود جداگانه ندارد و حال اینکه در مُدخل و مُخرج از تعریف، وحدت معتبر است.‏

‏خلاصه چنانکه در ‏‏اسفار‏‏ گفته شده است: اگر ما انسان را به «حیوان ناطق» تعریف‏‎ ‎‏نماییم، کسی نمی تواند بگوید این تعریف مانع اغیار نیست؛ زیرا بر مجموع دو انسان‏‎ ‎‏نیز صادق است. پس تعریف از جهت اطراد و عدم آن نسبت به حقیقت واحده متزلزل‏‎ ‎‏است؛ چون تعریف هم بر آن حقیقت واحده صادق است و هم بر مجموعی که از‏‎ ‎‏اعتبار نمودن دو چیز فرض نماییم.‏

‏چرا که در جواب می گوییم: دو چیز اعتبار شده واقعیت جداگانه ای ندارد تا تعریف‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 424

‏بر آن هم صادق باشد و در نتیجه تعریف مانع اغیار نباشد.‏

‏همچنین در اینجا اگر مراد از سطحین، شکل به اصطلاح هندسی که یک چیز است‏‎ ‎‏نباشد، بلکه مراد از سطحین، دو چیزی که یکی به دیگری قائم است باشد، در این‏‎ ‎‏صورت به واسطۀ شمول تعریف نسبت به دو سطح، به تعریف قدحی وارد نمی شود؛‏‎ ‎‏زیرا چنانکه گفته شد وحدت آنها اعتباری است.‏

‏صاحب کتاب می فرماید: صریح عبارات متأخرین اعم است از اینکه خطوط‏‎ ‎‏مفروضه در ثخن و یا مثل ابعاد خطّیه ای که در مکعبات است، در اطراف باشد و نقض‏‎ ‎‏هم وارد نیست؛ زیرا مراد تصحیح خطوط مذکوره بالذات است و دو سطح، خطوط را‏‎ ‎‏بالعرض به واسطۀ جسم قبول می کنند وگرنه سطح من حیث انّه سطح، عمق ندارد.‏

‏والحاصل: باید از خطوط سه گانه ای که بر یکدیگر وارد می شوند به طوری‏‎ ‎‏که زوایای قائمه تشکیل می یابد، خطی طولاً و خطی عرضاً و خطی عمقاً حاصل‏‎ ‎‏شود و دو سطح من حیث انّهما سطحان عمق ندارند، بلکه آنها چنین خطوطی را‏‎ ‎‏به شرط وضع مخصوص قبول می کنند و اگر آنها این خطوط را بالذات قبول‏‎ ‎‏می کردند فرض این خطوط در آنها با قطع نظر از جسم و وضع ممکن بود و حال‏‎ ‎‏آنکه ممکن نیست.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 425

  • )) شرح هدایۀ اثیریه، ص 10.