مقصد چهارم طبیعیات
بیان اقوال در حقیقت جسم طبیعی
بیان محلّ نزاع در بحث
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

بیان محلّ نزاع در بحث

فریده اول حقیقت جسم طبیعی / غرر فی ذکر الأقوال فی حقیقة الجسم الطبیعی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بیان محلّ نزاع در بحث

بیان محلّ نزاع در بحث

‏چرا جسم را به بسیط اختصاص دادیم؟ زیرا محل نزاع جسم مرکب نیست، بلکه‏‎ ‎‏جسم بسیط است و ممکن نیست گفته شود: جسم مرکب، که از اجسامِ مختلفة الطبایع‏‎ ‎‏والآثار متألف است، متصل و واحد است و صاحب مفاصل نیست؛ چون اگر چند قسم‏‎ ‎‏از اجسامِ مختلفة الطبایع با یکدیگر آمیخته شوند و اجزاء صغار آنها با هم بیامیزند و از‏‎ ‎‏انتزاع اجزاء یک نوع از جسم بسیط، با اجزاء متصغّرۀ نوع دیگری از جسم بسیط،‏‎ ‎‏مزاج حاصل شود؛ چنانکه اگر آب سرد را با آب داغ و گرم مخلوط نمایند، هر یک از‏‎ ‎‏اجزاء آب داغ و گرم در کنار هر یک از اجزاء آب سرد قرار می گیرد و آن گاه هر یک از‏‎ ‎‏دو جزء صغیر با دیگری بنای جنگ و جدال گذاشته و هر یک صولت دیگری را از بین‏‎ ‎‏می برد و از تفاعل آنها در یکدیگر، سردی و داغیِ صرفِ هر یک از آنها از بین رفته و‏‎ ‎‏یک مزاج اعتدالی که آب وِلَرم باشد حاصل می شود.‏

‏و به عبارت دیگر: مادامی که اطراف به یکدیگر فشار نیاورده اند تا هر کدام موجب‏‎ ‎‏اضمحلال دیگری شود هرکدام مزاج و اثر مخصوص به خود را داراست و اگر یکی از‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 429

‏آنها بر دیگری غالب شود، ضعف و خرابی در مزاج دیگری حاصل می شود، ولی‏‎ ‎‏اگر هر کدام از آنها در دیگری اثر بگذارد، هر دو مزاج زایل شده و مزاج معتدلی‏‎ ‎‏به وجود می آید. خلاصه از قرار گرفتن اجزاء صغیر یک جسم پهلوی اجزاء‏‎ ‎‏صغیر جسم دیگر، مزاج پیدا می شود، پس در چنین شی ء مرکبی اتصال معنی‏‎ ‎‏ندارد. همچنین اگر مزاج حاصل نشود و امتزاج حاصل گردد، هنگام امتزاج دو‏‎ ‎‏جسم مختلفة الطبیعه مسلّماً اتصال باقی نمی ماند؛ چون اجزاء هر کدام پهلوی‏‎ ‎‏اجزاء دیگری قرار می گیرد.‏

‏چرا ما محل بحث را جسم مفرد قرار ندادیم؛ چنانکه در ‏‏شرح اشارات‏‏ محل بحث‏‎ ‎‏جسم مفرد قرار داده شده است؟‏‎[1]‎

‏جسم مفرد، همان جسم بسیط به اصطلاح دیگر است و مراد از آن جسمی است‏‎ ‎‏که از اجسام دیگر متألف نباشد، اعم از اینکه آن اجسام دیگر، مختلفة الطبایع باشند‏‎ ‎‏مثل حیوان، یا متفقة الطبایع باشند مانند سریر که از قطعه های چند چوب تشکیل شده‏‎ ‎‏و ترکیب یافته است.‏

‏اینک اگر مراد از جسم، جسم مفرد باشد قول ذی مقراطیس خارج می شود چون‏‎ ‎‏او قائل است به اینکه: جسم، مانند آب، گرچه بسیط است ولی مفرد نیست؛ زیرا‏‎ ‎‏از اجسام صغار صلبه تشکیل یافته است.‏‎[2]‎‏ و لذا شیخ در ‏‏اشارات‏‏ از قول‏‎ ‎‏ذی مقراطیس تحت عنوان «وهم و تنبیه» بحث نموده است.‏‎[3]‎‏ ولی ما جسم بسیط را‏‎ ‎‏به معنای اول گرفتیم تا قول این حکیم هم در اقوال داخل شود و هر کس محل بحث‏‎ ‎‏را به جسم مفرد تخصیص داده، هنگام شمارش اقوال، قول ذی مقراطیس را ذکر‏‎ ‎‏نکرده است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 430

  • )) شرح اشارات، ج 2، ص 7.
  • )) رجوع کنید به: شرح اشارات، ج 2، ص 53 ـ 54؛ مباحث مشرقیه، ج 2، ص 18؛ اسفار، ج 5، ص 17.
  • )) شرح اشارات، ج 2، ص 53.