مقصد چهارم طبیعیات
الف: دلیل فصل و وصل و اصول آن
نتیجه اصول گذشته
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نتیجه اصول گذشته

فریده اول حقیقت جسم طبیعی / غرر فی إثبات الهیولی باصطلاح المشائین / ادله اثبات هیولی به اصطلاح مشائین

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

نتیجه اصول گذشته

نتیجۀ اصول گذشته

‏پس از تمهید این اصول می گوییم: وقتی که جسم، مثل آب از یک ظرف به دو‏‎ ‎‏ظرف تقسیم می شود، قابل انفصال است و اتصال هم متصل بالذات است و بذاته قابل‏‎ ‎‏انفصال نیست؛ زیرا انفصال، اتصال را منعدم می کند و وجودِ واحدِ آن را به دو وجود‏‎ ‎‏برمی گرداند و همۀ اینها به حکم اصول مذکوره و به حکم بطلان جزء لایتجزی است.‏‎ ‎‏و از طرفی جسم بعد از انفصال هم قابل وصل است و معلوم است که متصل، یعنی‏‎ ‎‏همان دو متصلی که بعد از انفصال حاصل شده است، اتصال ثانوی را قبول نمی کنند؛‏‎ ‎‏چون شی ء نفس خویش را قبول نمی کند، پس آن دو متصل بالذات، هم نفس‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 455

‏خودشان را و هم انفصال را قبول نمی کنند، بنابراین آنچه در جسم در دو حال انفصال‏‎ ‎‏و اتصال باقی است همان هیولی است و گرنه فصل در صورت اول و وصل در صورت‏‎ ‎‏دوم اعدام و ایجادی از کتم عدم خواهد بود و بعد از انفصال نسبتی بین آبهای دو کوزه‏‎ ‎‏با آب کوزۀ بزرگ نخواهد بود.‏

‏برای هیولی فی نفسه هویت اتصالیه نیست تا مانع طریان انفصال باشد و نیز هویت‏‎ ‎‏انفصالیه نیست تا مانع طریان اتصال باشد، بلکه هیولی در اتصال و انفصال و تعدد و‏‎ ‎‏وحدت، تابع صورت جسمیه است و آن با متصل واحد، متصل واحد و با ضد آن‏‎ ‎‏ـ یعنی منفصل ـ منفصل می باشد.‏

‏مرحوم حاجی در توجیه اطلاق ضد بر منفصل می گوید: اگر مراد از انفصال عدم‏‎ ‎‏اتصال باشد، با اینکه از قبیل عدم ملکه است، ضد بودن آن به اصطلاح اهل منطق‏‎ ‎‏است؛ چون در منطق به موجبۀ کلیه و سالبۀ کلیه، ضدان گویند و اگر مراد از آن،‏‎ ‎‏حدوث متصلین باشد ضد بودن آن ظاهر است و معنی چنین می شود که هیولی با‏‎ ‎‏متصل متعدد، متصل متعدد می شود.‏

‏پس برای هیولی بالذات تشخصی است که با جمیع تشخصات محفوظ است و‏‎ ‎‏برای آن بالعرض هم تشخصاتی است که آن باقی نیست.‏

‏خلاصۀ کلام در اثبات هیولی از روی مقدمات گذشته به نحو شکل ثانی چنین‏‎ ‎‏است: جسم قابل انفصال است و مجرد اتصال قابل انفصال نیست، پس جسم، مجردِ‏‎ ‎‏اتصال نیست و اگر اتصال، از حقیقت جسم خارج نیست و همچنین تمام حقیقت هم‏‎ ‎‏نیست، پس اتصال جزء جسم است. بنابراین برای جسم جزء دیگری نیز که اتصال و‏‎ ‎‏انفصال را قبول می کند هست، پس جسم مرکبی است که یک جزء آن هیولی است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 456