مقصد چهارم طبیعیات
ابطال جزء تجزیه ناپذیر
رد مختار ذی مقراطیس
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

رد مختار ذی مقراطیس

فریده اول حقیقت جسم طبیعی / غرر فی إبطال الجزء الذی لا یتجزّی

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

رد مختار ذی مقراطیس

رد مختار ذی مقراطیس

‏ذی مقراطیس می گفت: جسم از اجزاء صغار صلبه مرکب است و آن اجزاء قابل‏‎ ‎‏قسمت فکیه نبوده ولی قسمت وهمیه را قبول می کنند.‏‎[1]‎

‏حاجی می فرماید: چنین نیست؛ زیرا اگر اجزاء، قابل قسمت وهمیه به انواع قسمت‏‎ ‎‏باشند باید انقسام غیر وهمی را هم بپذیرند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 475

‏و مراد از قسمت وهمیه اعم است از اینکه به مجرد فرض کلی عقل باشد یا به‏‎ ‎‏مجرد توهم جزئی وهم باشد یا به سبب اختلاف عرضین؛ قارّین یا غیر قارّین باشد،‏‎ ‎‏مثل اینکه یک طرف جسم سبز و طرف دیگر آن سرخ باشد و یا یک طرف آن گرم و‏‎ ‎‏طرف دیگر آن سرد باشد که این گونه از امور هم موجب قسمت جسم می شوند ولو‏‎ ‎‏قسمت فکیه نباشد.‏

‏استلزام انقسام وهمی نسبت به انقسام فکی به این جهت است که اجزاء دارای‏‎ ‎‏طباع متساوی می باشند. حاجی «ما» را در: «لما تساوت الاجزاء طباعاً» مصدریه‏‎ ‎‏می گیرد که «تساوت» را تأویل به مصدر می برد و به معنای «تساوی» می شود.‏

‏طباع به چیزی گویند که منشأ صدور صفت ذاتیه برای شی ء باشد؛ اعم از اینکه‏‎ ‎‏صفت ذاتیه، حرکت یا سکون و یا غیر آنها باشد و اعم از اینکه مصدریت مصدر از‏‎ ‎‏روی شعور باشد یا از روی شعور نباشد، پس طباع از دو جهت از طبیعت اعم است؛‏‎ ‎‏چون طبیعت چیزی است که بدون شعور برای حرکت یا سکون مصدریت داشته باشد.‏

‏و بالجمله: استلزام قسمت وهمی نسبت به قسمت فکی از جهت تساوی طباع‏‎ ‎‏اجزاء است.‏

‏مذهب ذی مقراطیس به این جهت باطل می شود که تمام انواع قسمت وهمیه ایجاد‏‎ ‎‏اثنینیت در مقسوم می نماید به گونه ای که طباع هر یک از اثنین که به واسطۀ تقسیم‏‎ ‎‏وهمی تولید شده با طباع مجموع مساوی است و همچنین با طباع جزء خارج، که آن با‏‎ ‎‏مجموع در ماهیت موافق است و در وجود از مجموع منفصل است، مساوی می باشد‏‎ ‎‏«وحکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» پس این قاعده موجب می شود که‏‎ ‎‏آنچه برای جزئین منفصلین جایز است برای جزئین متصلین جایز باشد، و جزئین‏‎ ‎‏منفصلین مجموع که مقسوم است و جزء خارج موافق می باشند و آنچه بر آنها جایز‏‎ ‎‏است انفکاک است و همچنین قاعده موجب می شود آنچه برای جزئین متصلین جایز‏‎ ‎‏است، برای جزئین منفصلین جایز باشد و آنچه برای جزئین متصلین جایز است التحام‏‎ ‎‏است و امتناع به خاطر عارض، مقتضی امتناع ذاتی نیست. پس جواز قسمت وهمی‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 476

‏مستلزم جواز تقسیم فکی است.‏

‏چه بسا گفته می شود: آنچه گفتید به زمان منقوض است؛ زیرا زمان قابل تقسیم‏‎ ‎‏وهمی است ولی قابل تقسیم فکی نیست.‏‎[2]‎

‏ولی از آن جواب داده می شود که: زمان از حیث طبیعت مقداری، از فک ابایی‏‎ ‎‏ندارد وابای آن از فک ازجهت خصوصیت ذات اوست واینکه طریان عدم لاحق بر آن‏‎ ‎‏جایز نیست؛‏‎[3]‎‏ چون زمان عبارت از حرکت فلک الافلاک است و آن دائمی است، پس‏‎ ‎‏عدم جواز فک در زمان به خاطر این است که قطع شدن حرکت فلک جایز نیست،‏‎ ‎‏ولی اگر فرض شود که محل آن از حرکات مستقیمۀ عنصریه باشد، برای آن هم فک‏‎ ‎‏جایز است؛ چون در این صورت قطع شدن حرکت جایز است و بالجمله: مانع‏‎ ‎‏انفکاک، از ذات مقدار مطلق، خارج است.‏

‏به آنچه گفته شد، اعتراض دیگری نیز شده است، و آن اینکه: مبنای سخن شما‏‎ ‎‏تساوی طباع اجسام صغار بود، لیکن ممکن است آنها به حسب طباع متخالف باشند.‏‎ ‎‏بنابراین اتحاد آنها در حکم لازم نمی آید و اگر بر این بنا گذاشته شود که ذی مقراطیس‏‎ ‎‏تماثل و تساوی آنها را در طباع قبول دارد بیان شما جدل خواهد بود و در تحقیق‏‎ ‎‏ماهیت جسم مفید نخواهد بود؛ زیرا احتمال عدم تماثل و تساوی آنها در طباع واقعاً‏‎ ‎‏منسدّ نشده است.‏‎[4]‎

‏جواب این اعتراض این است که: ثابت شده که طبیعت امتداد جوهری، یعنی جسم‏‎ ‎‏به معنای ماده، نه جسمی که جنس است، طبیعت واحدۀ محصّلۀ نوعیه است؛ گرچه به‏‎ ‎‏خاطر خارجیات اختلاف داشته باشد.‏‎[5]‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 477

  • )) رجوع کنید به: شفا، بخش طبیعیات، ص 86؛ مباحث مشرقیه، ج 2، ص 18؛ شرح مقاصد، ج 3، ص 21 ـ 22.
  • )) شرح هدایۀ اثیریه، ص 31؛ اسفار، ج 5، ص 64.
  • )) رجوع کنید به: شوارق الالهام، ص 278.
  • )) شرح مواقف، ج 7، ص 38؛ اسفار، ج 5، ص 57.
  • )) رجوع کنید به: شوارق الالهام، ص 278.