مقصد چهارم طبیعیات
حرکت جوهری و بیان ادلّه آن
دلیل اول: تبعیت اعراض از جواهر
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

دلیل اول: تبعیت اعراض از جواهر

فریده دوم در لواحق جسم طبیعی / غرر فی أنّ المقولات التی تقع فیها الحرکة کم هی؟ / بیان مقولاتی که حرکت در آنها واقع می‌شود

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

دلیل اول: تبعیت اعراض از جواهر

دلیل اول: تبعیت اعراض از جواهر

‏همۀ اعراض، تابع جوهر ـ که عبارت از طبیعت و صورت نوعیه است ـ می باشند و‏‎ ‎‏از جملۀ آن اعراض، حرکات در مقولات اربع است؛ چون حرکت در آنها مسلماً ثابت‏‎ ‎‏است و این چهار مقوله از اعراض بوده و اعراض ازخود چیزی نداشته، بلکه تابع‏‎ ‎‏متبوع خود می باشند و به جهت همین تابعیت است که گفته اند: صور نوعیه مبادی آثار‏‎ ‎‏خاصه هستند، چنانکه ان شاء الله به زودی بیان خواهد شد.‏

‏و طبیعت را چنین تعریف کرده اند که: طبیعت بالذات مبدأ اول برای حرکت و‏‎ ‎‏سکون چیزی است که طبیعت در آن است.‏‎[1]‎

‏ ‏

والطبع إن یثبت فینسدّ العطا  ‎ ‎بالثابت السیّال کیف ارتبطا

‏ ‏

‏طبع متبوع اعراض اگر ثابت و قارّ باشد باب عطای خداوندی منسدّ می شود؛ زیرا‏‎ ‎‏متجددات عرضیه و متغیراتی که در این عالم در عرض هم هستند لیاقت استناد به حق‏‎ ‎‏قدیم را ندارند؛ چون برای ملائکۀ مقربین حالت منتظره و تغیر نیست تا چه رسد به‏‎ ‎‏جناب خداوندی. پس اگر حرکت در جوهر عالم طبیعت نباشد، این متجددات و‏‎ ‎‏متغیرات نمی توانند به حق قدیم مستند باشند؛ چرا که استناد متغیر به ثابت محال است.‏‎ ‎‏از طرفی طبایع و صوری که حکما آنها را مصادر حرکات قرار داده اند بر فرض عدم‏‎ ‎‏وقوع حرکت در جوهر، ثابت می باشند پس چگونه می تواند متغیر به ثابت مرتبط‏‎ ‎‏باشد؟ زیرا تخلف معلول از علت جایز نیست، پس وقتی ثابت علت سیال باشد لازم‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 482

‏می آید جمیع حدود سیال دفعةً واحده اجتماع نمایند و در نتیجه آنچه سیال فرض‏‎ ‎‏شده است ثابت خواهد بود و هذا خلفٌ. پس باید طبیعت، بالذات یعنی بالوجود‏‎ ‎‏والهویه لا بالماهیه متجدد باشد و آن مطلوب است.‏

‏اگر بگویی: ما به طبیعت متجدده نقل کلام می کنیم که آن چگونه از مبدأ قدیم تعالی‏‎ ‎‏صادر شده است؟‏

‏می گوییم: کیفیت آن در مسألۀ ربط حادث به قدیم گذشت و ملخّص جواب این‏‎ ‎‏است که: تجدد، ذاتی هویت طبیعت است و ذاتی معلّل نیست. پس جاعل، متجدد را‏‎ ‎‏جعل نموده و چنین نیست که متجدد بالذات را متجدد جعل کرده باشد.‏

‏اگر بگویی: ما همین جواب را در خود حرکت عرضیه می گوییم.‏

‏خواهیم گفت: چنانکه گذشت همۀ اعراض به جواهر مستند بوده و تابع جواهر‏‎ ‎‏می باشند، پس باید ذاتیت در طبایع تمام شود و راحلۀ خود را در پای طبایع بیاندازد.‏

‏اگر بگویی: قوم هم ربط اعراض را به طبیعت تصحیح کرده اند ولیکن به لحوق‏‎ ‎‏تغیری که از خود طبیعت نیست بلکه از خارج است، مانند تجدد مراتب قرب و بعد از‏‎ ‎‏غایتی که در حرکات طبیعیه مطلوب است.‏‎[2]‎‏ مثلاً وقتی طبیعتی به مکانی که مطلوب‏‎ ‎‏اوست قرب و یا از آن بعد پیدا می کند، این تغیر، اول در مکان، سپس در آن طبیعت‏‎ ‎‏حاصل می شود. و مانند تجدد احوال دیگر در حرکات قسریه، مثلاً سنگی که از محل‏‎ ‎‏طبیعی خود دور می شود بُعد اولاً و بالذات برای آن محلی است که به واسطۀ حرکت‏‎ ‎‏قسریه حاصل می شود، سپس برای سنگ حاصل می شود. و مانند تجدد ارادات‏‎ ‎‏جزئیه ای که از نفس منبعث می باشد، در حرکات ارادیه.‏

‏می گوییم: به تجدد این احوال نقل کلام می کنیم و ناچار به طبیعت منتهی می شود؛‏‎ ‎‏چون فاعل مباشرِ حرکت حتی در حرکات ارادیه طبیعت است؛ زیرا حرکات ارادیه به‏‎ ‎‏واسطۀ استخدام طبیعت توسط نفس حاصل می شوند.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 483

  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 13؛ اسفار، ج 3، ص 65 و ج 5، ص 250.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 3، ص 65.