مقصد چهارم طبیعیات
موضوع و بقای آن در حرکت جوهری
اشکال عدم انحفاظ ذات در حرکت جوهری و جواب آن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اشکال عدم انحفاظ ذات در حرکت جوهری و جواب آن

فریده دوم در لواحق جسم طبیعی / غرر فی تعیین موضوع هذه الحرکة و دفع ما قالوا من بقاء عدم الموضوع

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اشکال عدم انحفاظ ذات در حرکت جوهری و جواب آن

اشکال عدم انحفاظ ذات در حرکت جوهری و جواب آن

‏و آن این است که: حرکت در جوهر ممکن نیست؛ زیرا باید در حرکت جوهریه‏‎ ‎‏یک چیزی محفوظ باشد؛ چنانکه در حرکات مقولات اربع چنین است که باید یک‏‎ ‎‏چیزی ثابت باشد تا آن، موضوع حرکت باشد و به واسطۀ آن «هذیّت» «ما فی الحرکه»‏‎ ‎‏حفظ شود، چنانکه در حرکت اَینیه مثلاً زید که حرکت می کند ثابت است و آناً فآناً این‏‎ ‎‏امر واقع می شود که قدمش را از جایی برداشته و یک ذرع جلوتر می گذارد و همین‏‎ ‎‏طور دائماً تغیر و تبدل حاصل می شود و اگر در جوهر شی ء به حرکت قائل شدیم،‏‎ ‎‏دائماً ذات تبدل می یابد و بنابراین «هذیت» محفوظ نمی ماند؛ زیرا آن ذاتی که در آنِ‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 493

‏ثانی هست آن ذاتی که در آنِ اول بود نیست، چون در آن تغیر و تجدد فرض شده‏‎ ‎‏است، پس باید زید یک ساعت قبل بلکه زید یک آنِ قبل، در آنِ بعد نباشد و حال آنکه‏‎ ‎‏این حرف بالبداهه غلط است.‏

‏برای رفع این اشکال، که بزرگ ترین شبهه در حرکت جوهریه است، حاجی‏‎ ‎‏می فرماید: موضوع حرکت جوهریه، هیولای متحصله به صورتی از صور است که آن‏‎ ‎‏امری ثابت است، پس جایز است در هیولی به واسطۀ خصوصیات صور حالّۀ در آن،‏‎ ‎‏تبدل حاصل شود، ولیکن خود هیولی ثابت باشد و آن صور با بقای هیولی بشخصها به‏‎ ‎‏واسطۀ صورتی از صور «ما فیها الحرکه» می باشد و آن مستبعد نیست؛ چنانکه خود‏‎ ‎‏ایشان در کون و فساد به بقای هیولی قائل هستند، مثلاً درمرکبی که اجزاء آن انحلال‏‎ ‎‏پیدا می کند مثل بدن انسان یا حیوانی که خاک می شود قائل هستند به اینکه هیولی به‏‎ ‎‏واسطۀ صورتی از صور ثابت است.‏‎[1]‎

‏صدر المتألهین در ‏‏اسفار‏‏ گفته است: گرچه واجب است موضوع حرکت بوجوده و‏‎ ‎‏تشخصه باقی باشد، لیکن در تشخص موضوع جسمانی کافی است که ماده ای باشد که‏‎ ‎‏به واسطۀ وجودِ صورتی از صور و کیفیتی از کیفیات و کمیتی از کمّیات متشخص‏‎ ‎‏می باشد، پس برای آن ماده تبدل در خصوصیات هر یک از آنها جایز است. آیا‏‎ ‎‏نمی بینی که تبدل صورت بر مادۀ واحده ای که وحدت آن از واحد بالعموم، یعنی‏‎ ‎‏صورتی از صور و واحد بالعدد، یعنی جوهر مفارق عقلی مستفاد است نزد شیخ و غیر‏‎ ‎‏او از حکما جایز می باشد؟‏‎[2]‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 494

  • )) شرح اشارات، ج 2، ص 263؛ مباحث مشرقیه، ج 1، ص 701 ـ 707.
  • )) اسفار، ج 3، ص 87 ـ 88.