مقصد چهارم طبیعیات
زمان
چند شبهه و پاسخ آنها
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

چند شبهه و پاسخ آنها

فریده سوم سایر احکام جسم طبیعی / غرر فی الزمان

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

چند شبهه و پاسخ آنها

چند شبهه و پاسخ آنها

‏در اینجا بنابر اینکه زمان مقدار حرکت قطعیه باشد اشکالی است و آن اینکه: نزد‏‎ ‎‏محققین زمان موجود است و برای حرکت قطعیه جز در خیال وجودی نیست،‏‎[1]‎‏ پس‏‎ ‎‏چگونه می شود مقدار ـ یعنی زمان ـ موجود باشد و متقدر ـ یعنی حرکت قطعیه ـ‏‎ ‎‏موجود نباشد؟ و اما حرکت توسطیه، بسیط است و دارای مقدار نیست و به خاطر این‏‎ ‎‏اشکال و غیر آن، صدر المتألهین فرموده است: نمی توان به چیزی که نحوۀ وجود آن،‏‎ ‎‏سیالیت وتصرم و تجدد است غیر موجود گفت، بلکه آن موجود است منتها‏‎ ‎‏موجودیتش به نحو سیلان و تجدد است.‏‎[2]‎

‏و صاحب ‏‏مباحث مشرقیه‏‏ گفته است: زمان مانند حرکت دارای دو معنی است:‏‎ ‎‏یکی امر موجود در خارج و غیر منقسم و آن با حرکت به معنای توسط مطابق است و‏‎ ‎‏به آنِ سیال نیز نامیده می شود، و دیگری امر متوهمی که برای آن در خارج وجودی‏‎ ‎‏نیست و آن با حرکت قطعیه مطابق است.‏‎[3]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 514

‏بعضی از حکما زمان را نفی کرده و گفته اند: ماضی و مستقبل هر دو معدومند و برای‏‎ ‎‏«آن» هم تحققی نیست با اینکه «آن» طرف زمان است و با زمان اختلاف نوعی دارد.‏‎[4]‎

‏جواب ایشان این است که: ماضی و مستقبل مطلقاً معدوم نیستند، بلکه در حال‏‎ ‎‏معدومند و لازمۀ نفی خاص، نفی عام نیست. پس معدوم بودن آنها در حال، مستلزم‏‎ ‎‏اینکه آنها مطلقاً معدوم باشند نیست، بلکه آنها در وعاء خود موجودند و اصلاً نحوۀ‏‎ ‎‏وجودشان این گونه است که مثلاً دیروز، دیروز و امروز، امروز باشد؛ زیرا اگر دیروز،‏‎ ‎‏امروز باشد دیگر دیروز، دیروز نمی شود و از چنین موجودی که نحوۀ وجودش‏‎ ‎‏این گونه است که باید جزئی از آن بگذرد تا جزء دیگر بیاید نمی توان انتظار داشت که‏‎ ‎‏دو ساعت از دیروز در امروز واقع شود و اگر بخواهد اجزاء زمان در یکجا جمع شوند‏‎ ‎‏باید یک زمان دیگری باشد تا ظرف آنها باشد چنانکه اگر مکان بخواهد موجود باشد‏‎ ‎‏لازم نیست در مکان دیگری و یا در طرفی از مکان موجود شود.‏

‏بعضی گفته اند: زمان عبارت از تحرک است و مراد از تحرک نسبت حرکت به قابل‏‎ ‎‏ـ یعنی متحرک ـ نیست بلکه مراد نفس حرکت است.‏

‏ایشان بر مرام خود چنین احتجاج نموده اند که: حرکت متقضّی و متجدد است و هر‏‎ ‎‏متقضی و متجددی زمان است پس حرکت زمان است.‏‎[5]‎

‏مرحوم حاجی در جواب می فرماید: حد وسط در قیاسی که ایشان تشکیل داده اند‏‎ ‎‏تکرار نشده است؛ زیرا حرکت متقضی و متجدد بالعرض است و زمان متقضی بالذات‏‎ ‎‏است، چنانکه رأی جمهور حکما بر آن است.‏

‏گفته شده است که: زمان واجب الوجود است به این دلیل که عدم بر زمان جایز‏‎ ‎‏نیست و چنین چیزی واجب است پس زمان واجب است.‏‎[6]‎‏ اما کبرای قیاس ضروری‏‎ ‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 515

‏است و اما صحت صغری به این جهت است که اگر عدمِ زمان قبل از وجود و یا بعد از‏‎ ‎‏وجود زمان فرض شود، قبلیت و بعدیت زمانی خواهد بود؛ زیرا قبل و بعد در زمان‏‎ ‎‏است، پس اگر بگوییم: زمان قبل از وجودش معدوم بوده از کلمۀ قبل فهمیده می شود‏‎ ‎‏که قبل از زمان، زمانی بوده است بنابراین باید قبل از زمان، زمان وجود داشته باشد تا‏‎ ‎‏قبلیت درست شود در نتیجه از فرض عدم زمان وجود آن لازم می آید و این خلف‏‎ ‎‏است.‏

‏جواب این شبهه این است که: واجب لذاته آن است که جمیع اقسام و انحاء عدم؛‏‎ ‎‏اعم از عدم مجامع و یا عدم مقابل بر آن ممتنع باشد. عدم مجامع، به عدمی گویند که‏‎ ‎‏وجود جای آن را گرفته است و در حقیقت به عدم مجامع از این جهت عدم مجامع‏‎ ‎‏گویند که اگر فرضاً وجود را برداریم جای آن عدم خواهد بود ولیکن فعلاً وجود، عدم‏‎ ‎‏را طرد نموده است.‏

‏و عدم مقابل، به عدمی گویند که در عرض وجود نیست، بلکه در طول آن است و‏‎ ‎‏زمان از عدم مجامع ابا ندارد بلکه از عدم مقابل ابا دارد.‏

‏پس جمیع انحاء عدم بر زمان ممتنع نبوده بلکه یک قسم آن بر زمان ممتنع است و‏‎ ‎‏چون زمان ماهیت ممکنه است از عدم مجامع ابا ندارد؛ زیرا زمان حرکت است و‏‎ ‎‏حرکت مقوله است و مقوله در ممکنات است.‏

‏و بسا گفته شده: زمان عبارت از فلک است و بر آن از طریق شکل ثانی احتجاج‏‎ ‎‏شده به این نحوکه: هر جسمی در زمان است و هرجسمی در فلک است پس زمان‏‎ ‎‏فلک است.‏‎[7]‎

‏جواب نقضی این است که: اگر این قیاس تمام باشد ما به جای فلک مکان گذاشته‏‎ ‎‏و نتیجه می گیریم که زمان مکان است.‏

‏جواب حلّی این است که: نتیجۀ قیاس عبارت است از اینکه: «بعض ما فی الزمان‏‎ ‎‏فی الفلک» و آن خلاف مطلوب گوینده است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 516

  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 35؛ مباحث مشرقیه، ج 1، ص 672 ـ 676؛ شرح مواقف، ج 6، ص 201.
  • )) اسفار، ج 3، ص 34.
  • )) مباحث مشرقیه، ج 1، ص 760.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 68؛ مباحث مشرقیه، ج 1، ص 757؛ شرح مواقف، ج 5، ص 84 ـ 86؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 102.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 70؛ مباحث مشرقیه، ج 1، ص 767؛ اسفار، ج 3، ص 143.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 70؛ مباحث مشرقیه، ج 1، ص 766؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 104.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 71؛ مباحث مشرقیه، ج 1، ص 767؛ شرح مواقف، ج 5، ص 106.