مقصد چهارم طبیعیات
جهت
اثبات وجود جهات حقیقی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اثبات وجود جهات حقیقی

فریده سوم سایر احکام جسم طبیعی/ غرر فی الجهة

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اثبات وجود جهات حقیقی

اثبات وجود جهات حقیقی

‏سپس مرحوم حاجی می فرماید: جهت اصلی موجود است و دلیل بر وجود آن‏‎ ‎‏ذات وضع بودن آن است، یعنی دلیل بر وجود آن، قابل اشارۀ حسیه بودن آن است؛‏‎ ‎‏چون به سوی معدوم اشارۀ حسیه نمی شود.‏

‏بعد می فرماید: مراد من از جهت، طرف امتداد است که در مأخذ اشاره واقع است،‏‎ ‎‏یعنی طرف هر امتدادی جهت است لیکن نه از آن حیث که مطلقاً طرف است، بلکه از‏‎ ‎‏آن حیث که در مأخذ اشاره واقع است و اشاره به آن منتهی می شود، یعنی هنگام اشاره‏‎ ‎‏یک امتداد موهومی از مشیر شروع و تا مشار الیه کشیده می شود که نهایت آن، جهت‏‎ ‎‏است و طرف این امتداد نسبت به امتداد، نهایت و طرف و نسبت به حرکت و اشاره،‏‎ ‎‏جهت نامیده می شود.‏

‏جهت، در مأخذ اشاره قبول قسمت نمی کند؛ زیرا جهت، طرف و نهایت امتداد‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 530

‏است و طرف و نهایت از آن نظر که طرف و نهایت است قسمت پذیر نیست؛ چرا که‏‎ ‎‏اگر قسمت را قبول نماید طرف و نهایت نخواهد بود.‏

‏اگر اشاره به خط ممتدی باشد، جهت نقطه خواهد بود؛ زیرا نهایت آن خط نقطه‏‎ ‎‏است و اگر به سطحی باشد، جهت خط خواهد بود و اگر به حجمی باشد جهت سطح‏‎ ‎‏خواهد بود.‏

‏والحاصل: هنگامی که انسان به جهت اشاره می کند آن جهت از حیث طرف اشاره‏‎ ‎‏و طرف امتداد بودن قابل قسمت نخواهد بود؛ زیرا در این صورت نهایت امتداد‏‎ ‎‏ملاحظه شده است و نهایت، چنانکه گفتیم، قابل انقسام نیست ولی جهت از حیث‏‎ ‎‏دیگری ممکن است تقسیم را قبول نماید.‏

‏پس اگر جهت اصلاً قسمت را نپذیرد نقطه است و اگر از حیث دیگری غیر از‏‎ ‎‏نهایت امتداد بودن و در مأخذ اشاره واقع شدن قسمت را قبول کند خط یا سطح‏‎ ‎‏خواهد بود.‏

‏برای توضیح این معنی مثالی ذکر می کنیم: مثلاً اگر انسان در وسط جسم بزرگ‏‎ ‎‏مکعب مستطیل که فوق و تحت آن را نمی بیند قرار بگیرد در صورتی که بخواهد به‏‎ ‎‏جهت آن جسم اشاره کند به طرف آن، که خطی است اشاره می کند. و اگر به محاذات‏‎ ‎‏آن خط به طرف سطح اشاره نماید، نهایت آن نقطه خواهد بود. و اگر هنگامی که به آن‏‎ ‎‏جهت اشاره می کند به سطح آن جسمی که روی آن قرار گرفته اشاره نماید، یعنی سطح‏‎ ‎‏ممتد آن را که دارای امتداد است و لذا سطح را گرفته مد نظر بگیرد و به منتهای آن‏‎ ‎‏اشاره کند در این صورت جهت، انتهای سطح است و از جهت انتها بودن قابل تقسیم‏‎ ‎‏نیست؛ چون بسیط است ولیکن از حیث دیگر که انتهای سطح خط می باشد قابل‏‎ ‎‏انقسام است.‏

‏به عبارت دیگر: اگر به آخر امتداد سطح ممتد اشاره شود، انتهای سطح که منتهی‏‎ ‎‏الیه اشاره است از حیث منتهای سطح بودن قابل انقسام نیست، ولیکن از این حیث که‏‎ ‎‏سطح از جهت طول به آخر رسیده و طرف آن خط است، آن خط از حیث امتداد قابل‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 531

‏انقسام است و اگر انسان در اشاره به جهت، خود جسم را در نظر گرفته و به صورت‏‎ ‎‏ممتدّۀ جوهریۀ آن اشاره کند، آنجا که اشاره ختم می شود و منتهی الیه اشاره است‏‎ ‎‏سطح است. و خلاصه: جهت، یا نقطه و یا خط و یا سطح می باشد.‏

‏سپس مرحوم حاجی می فرماید: از مجموع آنچه ذکر کردیم به دست می آید که‏‎ ‎‏باید سماء مستدیر و کره باشد؛ چون هنگامی که فوق و تحت دو جهت متقابل طبیعی‏‎ ‎‏می باشند ـ زیرا هر متحرکی که بالطبع طالب یکی از آن دو باشد بالطبع از دیگری‏‎ ‎‏گریزان خواهد بود ـ موقعی که یکی از آن دو در نهایت قرب به جسمی باشد دیگری‏‎ ‎‏در نهایت بُعد از آن خواهد بود، در نتیجه جهت سفل دارای غایت بُعد از جهت فوق‏‎ ‎‏است و اگر محدد جهات کروی نباشد، بلکه بیضی یا عدسی یا مکعب باشد جهت‏‎ ‎‏سفل نسبت به سفلی که ابعد از آن است از سفلیت متبدل شده و نسبت به آن، فوق‏‎ ‎‏می شود و سخن در جهت فوق نیز چنین است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 532