رأی ثالیس ملطی
ثالیس آن جسم را آب که پذیرای هر صورتی است دانسته است. به این نحو که قسمتی از آن به واسطۀ تکثیف خاک گشته و قسمت دیگری از آن به سبب تلطیف هوا گردیده است و به خاطر تلطیف زیاد آن آتش به وجود آمده است؛ زیرا هنگامی که آب لطیف شود هوا می شود و از صافی هوا آتش پدید می آید. سماء نیز از دخانی که از آن آتش مرتفع شده موجود شده است. گفته می شود ثالیس این قول را از تورات اخذ نموده است. چون در سفر اول تورات آمده که خداوند متعال جوهری را خلق نموده و سپس با هیبت به آن نظر کرده و اجزاء آن ذوب شده و آب گشته است، بعد بخاری مانند دخان از آن مرتفع شده که سماوات را از آن خلق کرده و بر سطح آب کفی ظاهر گشته که زمین را از آن خلق نموده است، «ثمّ ارسیها الجبال».
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 537 صاحب ملل و نحل از ثالیس ملطی نقل نموده که او گفته است: مبدأ اول، عنصری را که در آن صور تمام موجودات و معدومات بوده ابداع فرموده و سپس صورت هر موجودی در عالم بر مثالی که در عنصر اول بوده، از آن منبعث گشته است.
به این مذهب در علم واجب اشاره شد و شاید مراد وی از آب مانند آیۀ شریفۀ «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ» وجود منبسط، که در اصطلاح عرفا از آن به نفس رحمانی تعبیر شده است باشد و تأویل نار، عالم عقل و هوا، عالم نفس و ارض، عالم مثال و عالم طبیعت باشد.
بعضی ارض را اصل دانسته و معتقدند که سایر اجسام به واسطۀ تلطیف از آن حاصل شده است.
و بعضی گمان نموده اند که اصل هوا بوده و از لطافت آن نار و از کثافت آن ماء و ارض پیدا شده است.
گمان بعضی نیز این است که اصل، نار بوده و سه عنصر دیگر به واسطۀ تکاثف از آن به وجود آمده و سماء نیز از دخان حاصل شده است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 538