مقصد چهارم طبیعیات
بیان آراء مختلف در چگونگی حدوث اجسام
رأی ثالیس ملطی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

رأی ثالیس ملطی

فریده سوم سایر احکام جسم طبیعی / غرر فی حدوث الأجسام و ذکر الأقوال فیه

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

رأی ثالیس ملطی

رأی ثالیس ملطی

‏ثالیس آن جسم را آب که پذیرای هر صورتی است دانسته است. به این نحو که‏‎ ‎‏قسمتی از آن به واسطۀ تکثیف خاک گشته و قسمت دیگری از آن به سبب تلطیف هوا‏‎ ‎‏گردیده است و به خاطر تلطیف زیاد آن آتش به وجود آمده است؛ زیرا هنگامی که‏‎ ‎‏آب لطیف شود هوا می شود و از صافی هوا آتش پدید می آید. سماء نیز از دخانی که‏‎ ‎‏از آن آتش مرتفع شده موجود شده است. گفته می شود ثالیس این قول را از ‏‏تورات‏‎ ‎‏اخذ نموده است. چون در سفر اول ‏‏تورات ‏‏آمده که خداوند متعال جوهری را‏‎ ‎‏خلق نموده و سپس با هیبت به آن نظر کرده و اجزاء آن ذوب شده و آب گشته‏‎ ‎‏است، بعد بخاری مانند دخان از آن مرتفع شده که سماوات را از آن خلق کرده‏‎ ‎‏و بر سطح آب کفی ظاهر گشته که زمین را از آن خلق نموده است، «ثمّ ارسیها الجبال».‏‎[1]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 537

‏صاحب ‏‏ملل و نحل‏‏ از ثالیس ملطی نقل نموده که او گفته است: مبدأ اول، عنصری‏‎ ‎‏را که در آن صور تمام موجودات و معدومات بوده ابداع فرموده و سپس صورت هر‏‎ ‎‏موجودی در عالم بر مثالی که در عنصر اول بوده، از آن منبعث گشته است.‏‎[2]‎

‏به این مذهب در علم واجب اشاره شد و شاید مراد وی از آب مانند آیۀ شریفۀ‏‎ ‎‏«‏وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ‏»‏‎[3]‎‏ وجود منبسط، که در اصطلاح عرفا از آن به نفس‏‎ ‎‏رحمانی تعبیر شده است باشد و تأویل نار، عالم عقل و هوا، عالم نفس و ارض، عالم‏‎ ‎‏مثال و عالم طبیعت باشد.‏

‏بعضی ارض را اصل دانسته و معتقدند که سایر اجسام به واسطۀ تلطیف از آن‏‎ ‎‏حاصل شده است.‏‎[4]‎

‏و بعضی گمان نموده اند که اصل هوا بوده و از لطافت آن نار و از کثافت آن ماء و‏‎ ‎‏ارض پیدا شده است.‏‎[5]‎

‏گمان بعضی نیز این است که اصل، نار بوده و سه عنصر دیگر به واسطۀ تکاثف از‏‎ ‎‏آن به وجود آمده و سماء نیز از دخان حاصل شده است.‏‎[6]‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 538

  • )) نقد المحصل، ص 190 ـ 195؛ شرح مواقف، ج 7، ص 221 ـ 222؛ شرح مقاصد، ج 3، ص 108 ـ 109.
  • )) ملل و نحل، ج 2، ص 67.
  • )) انبیاء (21): 30.
  • )) نقد المحصل، ص 190؛ شرح مواقف، ج 7، ص 221.
  • )) نقد المحصل، ص 190؛ ملل و نحل، ج 2، ص 72.
  • )) نقد المحصل، ص 190؛ شرح مواقف، ج 7، ص 221.