توضیح پاره ای از اصطلاحات هیئت قدیم
فلک ثانی در لسان شرع «کرسی» وفلک اطلس در لسان شرع «عرش» است.
مخفی نماند که: ظاهر لسان شرع در کرسی، علم قَدَری الهی و در عرش، علم قضائی خداوند است.
حاجی می گوید: در سماوات سبع، خُنّس جوار کُنّس هست و این کلمات به قول خداوند متعال اشاره است.
و خُنّس به معنای رواجع و رجوع کننده هاست و آنها خمسۀ متحیره می باشند.
جهت اینکه به آنها رواجع گویند این است که: ما گاهی ستاره ای را می بینیم که با سرعت به طرف ما می آید و گاهی می بینیم که از ما دور می شود. بعد از دور شدن دو سه روز در جای خود برقرار و ثابت می ماند و بعد از آنکه با سرعت تمام رجوع کرده و به طرف ما می آید در انتهای نزدیکی به ما نیز چند روزی توقف می نماید.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 547 علت این امر این است که دایرۀ منطقة البروج روی فلک ثوابت کشیده می شود و محیط آن را به دوازده قسمت تقسیم کرده اند و هر قسمت را به اعتبار هیئتی که از اجتماع ستاره ها تشکیل می شود برج نامیده اند و لذا بروج در محیط این دایره است.
فلک ثوابت مانند یک هندوانۀ بزرگ فرض می شود که داخل آن یک هندوانۀ کوچک که زمین ماست فرض می شود به نحوی که مرکز کرۀ کوچک، مرکز همان کرۀ بزرگ باشد. سپس کرۀ دیگری که محاط کرۀ بزرگ و بر کرۀ کوچک محیط است فرض می شود که آن فلک ستاره است و او نیز به تبع کرۀ بزرگ حرکت می کند و چون ستاره گاهی از ما دور و گاهی به ما نزدیک می شود؛ لذا فلک ستاره هم فلک دیگری دارد که مرکز آن خارج از مرکز زمین ماست و هنگامی که ستاره در طرف بالای آن قرار می گیرد از ما دور است و وقتی در طرف نزدیک به محیط آن واقع می شود به ما نزدیک است.
علاوه بر اینها یک کرۀ دیگری مانند یک گردو در ثخن فلک خارج مرکز هست و آن فلک تدویر است که ستاره در حقیقت در آن مرکوز است موقعی که حرکت تدویر به طرف بالاست و با حرکت منطقه مصادف می شود ستاره با دو حرکت موافق به طرف بالا حرکت می کند؛ لذا به نظر ما چنین می آید که ستاره تند به طرف بالا می رود و وقتی آنجا توقف می کند واقعاً توقف نکرده، بلکه حرکتش بطی ء می شود بعد هم که دیده می شود که ستاره تند به طرف ما می آید در آن موقع تدویر چرخیده وحرکت ستاره در نقطه ای که در آن است با حرکت منطقه موافق شده است و لذا به نظر ما چنین می رسد که ستاره تند می آید و پس از آنکه ستاره به انتهای نزدیکی به ما رسید چون تدویر بر خلاف حرکت منطقه حرکت می کند و دو حرکت متخالف می شود ستاره به نظر ما واقف می آید.
و بالجمله: به خمسۀ متحیره به اعتبار رجوع «رواجع» گویند و «جاریات» نیز بر آنها اطلاق شده؛ چون جاری و متحرک می باشند و «کنّس» هم که به معنای مستورات است به آنها گفته شده است؛ چون آنها تحت نور شمس مستور هستند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 548 اینکه گفته شد اینها در سماوات سبع هستند، مقصود این نیست که در همۀ سماوات سبع می باشند؛ چرا که آنها در پنج تای از سماوات سبع هستند، بلکه مراد آن است که آنها در فلک هشتم (فلک ثوابت) و فلک نهم (فلک الافلاک) نیستند چنانکه وقتی گفته می شود: «زید فی البلد» مراد این نیست که زید در همۀ نقاط بلد هست بلکه مقصود این است که زید از بلد خارج نیست. مراد از فلک کلی و جزئی، کلی و جزئی منطقی نیست، بلکه مراد سعه و عدم سعه است.
آنچه در عالم افلاک هست حیّ و ناطق می باشد؛ زیرا افلاک، صاحبان نفوس ناطقه هستند و برای هر یک از آنها معشوقی از عقول می باشد که عقول نیز سرادقات جلال و اشراقات جمال حق هستند پس قبلۀ کل یکی است.
فلک، به فلکی که مرکز آن مرکز عالم است و فلکی که مرکز آن مرکز عالم نیست ـ که به اوّلی موافق مرکز و به دومی خارج مرکز گفته می شود ـ تقسیم می گردد و همچنین فلک به محیط بر ارض و غیر محیط بر آن مانند تدویر منقسم می شود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 549