مقصد چهارم طبیعیات
فلکیات
توضیح پاره ای از اصطلاحات هیئت قدیم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

توضیح پاره ای از اصطلاحات هیئت قدیم

فریده چهارم فلکیات

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

توضیح پاره ای از اصطلاحات هیئت قدیم

توضیح پاره ای از اصطلاحات هیئت قدیم

‏فلک ثانی در لسان شرع «کرسی» وفلک اطلس در لسان شرع «عرش» است.‏

‏مخفی نماند که: ظاهر لسان شرع در کرسی، علم قَدَری الهی و در عرش، علم‏‎ ‎‏قضائی خداوند است.‏

‏حاجی می گوید: در سماوات سبع، خُنّس جوار کُنّس هست و این کلمات به قول‏‎ ‎‏خداوند متعال اشاره است.‏‎[1]‎

‏و خُنّس به معنای رواجع و رجوع کننده هاست و آنها خمسۀ متحیره می باشند.‏

‏جهت اینکه به آنها رواجع گویند این است که: ما گاهی ستاره ای را می بینیم که با‏‎ ‎‏سرعت به طرف ما می آید و گاهی می بینیم که از ما دور می شود. بعد از دور شدن دو‏‎ ‎‏سه روز در جای خود برقرار و ثابت می ماند و بعد از آنکه با سرعت تمام رجوع کرده‏‎ ‎‏و به طرف ما می آید در انتهای نزدیکی به ما نیز چند روزی توقف می نماید.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 547

‏علت این امر این است که دایرۀ منطقة البروج روی فلک ثوابت کشیده می شود و‏‎ ‎‏محیط آن را به دوازده قسمت تقسیم کرده اند و هر قسمت را به اعتبار هیئتی که از‏‎ ‎‏اجتماع ستاره ها تشکیل می شود برج نامیده اند و لذا بروج در محیط این دایره است.‏

‏فلک ثوابت مانند یک هندوانۀ بزرگ فرض می شود که داخل آن یک هندوانۀ‏‎ ‎‏کوچک که زمین ماست فرض می شود به نحوی که مرکز کرۀ کوچک، مرکز همان کرۀ‏‎ ‎‏بزرگ باشد. سپس کرۀ دیگری که محاط کرۀ بزرگ و بر کرۀ کوچک محیط است فرض‏‎ ‎‏می شود که آن فلک ستاره است و او نیز به تبع کرۀ بزرگ حرکت می کند و چون ستاره‏‎ ‎‏گاهی از ما دور و گاهی به ما نزدیک می شود؛ لذا فلک ستاره هم فلک دیگری دارد که‏‎ ‎‏مرکز آن خارج از مرکز زمین ماست و هنگامی که ستاره در طرف بالای آن قرار‏‎ ‎‏می گیرد از ما دور است و وقتی در طرف نزدیک به محیط آن واقع می شود به ما نزدیک‏‎ ‎‏است.‏

‏علاوه بر اینها یک کرۀ دیگری مانند یک گردو در ثخن فلک خارج مرکز هست و‏‎ ‎‏آن فلک تدویر است که ستاره در حقیقت در آن مرکوز است موقعی که حرکت تدویر‏‎ ‎‏به طرف بالاست و با حرکت منطقه مصادف می شود ستاره با دو حرکت موافق به‏‎ ‎‏طرف بالا حرکت می کند؛ لذا به نظر ما چنین می آید که ستاره تند به طرف بالا می رود و‏‎ ‎‏وقتی آنجا توقف می کند واقعاً توقف نکرده، بلکه حرکتش بطی ء می شود بعد هم که‏‎ ‎‏دیده می شود که ستاره تند به طرف ما می آید در آن موقع تدویر چرخیده وحرکت‏‎ ‎‏ستاره در نقطه ای که در آن است با حرکت منطقه موافق شده است و لذا به نظر ما چنین‏‎ ‎‏می رسد که ستاره تند می آید و پس از آنکه ستاره به انتهای نزدیکی به ما رسید چون‏‎ ‎‏تدویر بر خلاف حرکت منطقه حرکت می کند و دو حرکت متخالف می شود ستاره به‏‎ ‎‏نظر ما واقف می آید.‏

‏و بالجمله: به خمسۀ متحیره به اعتبار رجوع «رواجع» گویند و «جاریات» نیز بر آنها‏‎ ‎‏اطلاق شده؛ چون جاری و متحرک می باشند و «کنّس» هم که به معنای مستورات است‏‎ ‎‏به آنها گفته شده است؛ چون آنها تحت نور شمس مستور هستند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 548

‏اینکه گفته شد اینها در سماوات سبع هستند، مقصود این نیست که در همۀ‏‎ ‎‏سماوات سبع می باشند؛ چرا که آنها در پنج تای از سماوات سبع هستند، بلکه مراد آن‏‎ ‎‏است که آنها در فلک هشتم (فلک ثوابت) و فلک نهم (فلک الافلاک) نیستند چنانکه‏‎ ‎‏وقتی گفته می شود: «زید فی البلد» مراد این نیست که زید در همۀ نقاط بلد هست بلکه‏‎ ‎‏مقصود این است که زید از بلد خارج نیست. مراد از فلک کلی و جزئی، کلی و جزئی‏‎ ‎‏منطقی نیست، بلکه مراد سعه و عدم سعه است.‏

‏آنچه در عالم افلاک هست حیّ و ناطق می باشد؛ زیرا افلاک، صاحبان نفوس ناطقه‏‎ ‎‏هستند و برای هر یک از آنها معشوقی از عقول می باشد که عقول نیز سرادقات جلال‏‎ ‎‏و اشراقات جمال حق هستند پس قبلۀ کل یکی است.‏

‏فلک، به فلکی که مرکز آن مرکز عالم است و فلکی که مرکز آن مرکز عالم نیست‏‎ ‎‏ـ که به اوّلی موافق مرکز و به دومی خارج مرکز گفته می شود ـ تقسیم می گردد و‏‎ ‎‏همچنین فلک به محیط بر ارض و غیر محیط بر آن مانند تدویر منقسم می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 549

  • )) «فَلاَ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ». تکویر (81): 15ـ16.