مقصد چهارم طبیعیات
غرر فی عدد البسائط
تعداد بسایط
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تعداد بسایط

فریده پنجم عنصریات

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تعداد بسایط

تعداد بسایط

‏ ‏

‏جسمِ عنصری یا بسیط و یا مرکب است:‏

‏مرکب عبارت از حیوان و انسان و نبات و معدن است.‏

‏بسیط ـ به استقراء ـ عبارت از ارض و ماء و هوا و نار است و چون کرۀ نار بالاتر از‏‎ ‎‏همۀ آنهاست؛ لذا آسمان تلو آن است به گونه ای که محدّب کرۀ نار با مقعّر فلک قمر‏‎ ‎‏مماس است و نار مانند هوا حارّ است، ولکن هوا رطب است و نار یبس است، چون‏‎ ‎‏رطب صفت مشبهه است و معنای آن چیزی است که رطوبت دارد و مسندٌ به «ذا» فعل‏‎ ‎‏«حوی» است و نمی توان گفت هوا حاوی چیز رطوبت دار است؛ زیرا خود هوا چیز‏‎ ‎‏رطوبت دار است؛ لذا مصنف ناچار شده است که بگوید: مراد از رطب همان مصدر‏‎ ‎‏است که رطوبت باشد و ذات در آن اخذ نشده است و نیز چون نار مؤنث است،‏‎ ‎‏مصنف مسندٌ به «ذی» را فعل محذوفی دانسته است که عبارت از «حَوَت» باشد.‏‎ ‎‏بنابراین معنای عبارت این است که هوا حاوی رطوبت و نار حاوی یبس است.‏

‏ارض محفوف به برد با یبوست است، و ماء متصف به برد با رطوبت است.‏

‏ناگفته نماند: مراد از رطوبت و حرارت در اینجا، که گفته می شود ماء رطب و نار‏‎ ‎‏حارّ است، منفعل بودن و فاعل بودن است. بنابراین ماء رطب است، یعنی منفعل است‏‎ ‎‏چنانکه اگر چیزی را در آب فرو ببریم آب فرو رفتن آن را به آسانی قبول می کند و‏‎ ‎‏شکل آن را به خود می گیرد ولی حرارت به عکس رطوبت است و عبارت از منفعل‏‎ ‎‏نبودن و فاعل بودن است.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 568

‏اما آنچه در عرف رطوبت نامیده می شود حقیقت رطوبت نیست، بلکه لغت آن‏‎ ‎‏«بلّت» است؛ زیرا اینکه گفته می شود: فلان شی ء تر است، یعنی آب در آن نفوذ کرده به‏‎ ‎‏نحوی که الآن آب و آن شی ء است و ممکن است اجزاء آب را از آن گرفت و همچنین‏‎ ‎‏لغت آن چیزی که در عرف حرارت نامیده می شود جفاف است.‏

‏هر یک از عناصر ممکن است بدون واسطه و یا با واسطه به دیگری منقلب شود و‏‎ ‎‏واسطه هم اعم از یک واسطه و بیشتر از آن است.‏

‏صوری که عنصر بدون واسطه به عنصر مجاور با آن منقلب شود عبارتند از:‏‎ ‎‏انقلاب نار به هوا و بالعکس و انقلاب هوا به ماء و بالعکس و انقلاب ماء به ارض و‏‎ ‎‏بالعکس که در مجموع شش صورت می باشند. و گاهی عنصر به غیر عنصر مجاور با‏‎ ‎‏آن منقلب می شود با یک واسطه، مانند انقلاب نار به ماء و بالعکس و انقلاب ارض به‏‎ ‎‏هوا و بالعکس که چهار صورت می شود و یا به چند واسطه، مانند انقلاب نار به ارض‏‎ ‎‏که به واسطۀ هوا و ماء است، یعنی اول نار، هوا و سپس هوا، ماء و آن گاه ماء، ارض‏‎ ‎‏می گردد و مانند انقلاب ارض به نار که این هم دو صورت است. پس مجموع صور‏‎ ‎‏انقلاب دوازده صورت است که از ضرب هر یک از چهار در سه تای بقیه حاصل‏‎ ‎‏می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 569