جسم مرکب
هر یک از حیوان و انسان و معدن و نامی مرکب تام می باشند، البته نامی، مانند حیوان در صورتی مرکب تام است که بشرط لا باشد؛ زیرا اگر نامی مثلاً لابشرط باشد جنس است و با نبات و حیوان و انسان متحد خواهد بود.
مرکب تام با مفهوم وصف، یعنی تام بر مرکب غیر تام دلالت می نماید و آن مرکبی است که مدت «معتدّ به»ی محفوظ نباشد مانند ابر. ولی مرکب تام مرکبی است که مدت «معتدّ به»ی محفوظ باشد، مانند موالید ثلاث.
هنگامی که امهات اربعه، یعنی عناصر در یکدیگر تفاعل داشته باشند موالید اربعه، یعنی انسان و حیوان و نبات و معدن را در پی خواهند داشت.
هر یک از امهات با کیفیت خود در مادۀ دیگری عمل نموده و سورت کیفیت آن را درهم می شکند، بنابراین ماده در کیفیت منفعل خواهد بود، مثلاً نار با کیف خود در مادۀ ارض عمل کرده و مادۀ ارض در کیف خود انفعال را قبول می نماید.
وقتی عناصر به این نحو در یکدیگر عمل نمودند از تفاعل آنها کیفیتی که در همۀ آنها متشابه بوده و بین صرف کیفیات آنها متوسط می باشد، حاصل می شود.
معنای تشابه کیفیت مزاجیه این است که حاصل از آن در هر جزئی از اجزاء ممتزج با حاصل در جزء دیگر مماثل می باشد به گونه ای که اجزاء صغار ناریه ـ بنابر قول به بقای صور عناصر ـ در حرارت و برودت و رطوبت و یبوست
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 576 مانند اجزاء صغار مائیه خواهد بود.
معنای توسط کیفیت مزاجیه این است که نسبت به حرارت صرفه، برودت و نسبت به برودت صرفه، حرارت و نسبت به رطوبت صرفه، یبوست و نسبت به یبوست صرفه، رطوبت باشد. چنانکه اگر یک قطره آب داغ با یک قطره آب سرد مخلوط شود دو قطره آب معتدل که نسبت به آب سرد حارّ و نسبت به آب داغ بارد است پدید می آید.
در مرکبات گفته شده است: صور نوعیۀ عناصر، باقی هستند حتی شیخ الرئیس قول به زوال آنها را مذهب غریب و مخترع شمرده است، ولی حاجی و صدر المتألهین می گویند: تحقیق نزد ما این است که صور باقیه مانند کیفیت واحدۀ مزاجیه نسبت به کیفیاتی است که سورت آنها درهم شکسته نشده است.
بنابراین: همان گونه که کیفیت باقی است ولکن سورت آن درهم شکسته شده است و نسبت به برودت، حرارت و برعکس است و نسبت به یبوست، رطوبت و بالعکس است و سلب هیچ یک از آنها جایز نیست و نسبت بین آن و کیفیات چهارگانه نسبت نقص و کمال است، همچنین صورت باقی است و آن به تنهایی همۀ صور چهارگانه است.
بنابراین: صورت باقی، ارض منکسره و نار منکسره و ماء منکسر و هوای منکسر است، پس ارض دارای مراتبی است که صرف آن ارض است و متوسط و معتدل آن نیز ارض است و سخن در بقیه نیز چنین است.
خلاصه آنکه: هر صورت کمالیه ای که بر ماده وارد می شود با اینکه واحد است باید آنچه بر جمیع مادون آن مترتب می شود بر آن مترتب گشته و در حقیقت وجود آن وجود مادون باشد، بنابراین وجود مادون به نحو کثرت، لغو و معطل است و معطلی در وجود نیست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 577 پس چنانکه آثار و کیفیات به نحو توسط و وحدت باقی می باشند مبادی آنها نیز چنینند؛ زیرا آثار، تابع مبادی و کاشف از آنها می باشند. و بالجمله: تمام ملاک در این سخن جواز اشتداد و تضعف در جوهر و تبدل در ذات شی ء با اصل محفوظ در مراتب تبدل است.
نتیجه آنکه: صورت یکی از موالید از صور امهات نازل است و مَثَل آن نسبت به آنها مَثَل ناقص به کامل است و ناقص همان کامل به نحو اضعف و کامل همان ناقص به نحو اقوی و اتمّ می باشد و قبلاً گفته شده است که تفاوت به نقص و کمال تفاوت نوعیه نیست.
بنابراین: اگر بگویی صور باقی هستند، راست گفته ای ولکن آنها به نحو وحدت و توسط باقی می باشند و اگر بگویی آنها باقی نیستند نیز، راست گفته ای ولکن آنها به نحو کثرت و صرافت باقی نیستند. پس تابع حق باش و حق به اتّباع سزاوارتر است.
در اینجا سؤال مقدّری است و آن اینکه: باید در حرکت جوهریه صورت اخیره کامل باشد و حال آنکه ناقص است؛ زیرا نار و همچنین صور دیگر به نحو کمال باقی نمانده اند.
مرحوم حاجی چنین جواب می دهد: ناقص بودن به اعتبار انکسار صرافت با کامل بودن از جهت وحدت جمعیه منافات ندارد، پس صورت اخیره کامل است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 578