اقوال در کیفیت ابصار
راجع به کیفیت ابصار هفت قول است:
یکی قول به انطباع است و آن قول شیخ و اتباع اوست.
سه قول از ریاضیین است که به خروج شعاع قائل می باشند.
قول دیگر به انطباع نزدیک است و آن قول بعضی از حکماست.
قول دیگر از شیخ مقتول سهروردی است و قول دیگر قول صدر المتألهین است.
طبیعیین گویند: ابصار به انطباع صورت مرئی در جلیدیه است. و حاجی رحمه اللهدر تمثیل آن چنین گفته است: جلیدیه مانند مرآت است که وقتی شی ء متلون مضیئی مقابل آن قرار می گیرد در آن استعداد افاضۀ صورت آن شی ء بر آن و سپس بر قوۀ باصره ای که در ملتقی است حاصل می گردد.
ناگفته نماند: کسانی که اهل دقت نیستند از تمثیل مذکور چنین گمان می کنند که عکس و صورت در مرآت منطبع می باشند و حال آنکه در آینه چیزی نیست، بلکه اگر شعاعی که از چشم خارج می شود به جسمی که صیقلی نیست بخورد مانند تیری که در گل فرو می رود در آن فرو رفته و از آن برنمی گردد. ولی اگر نور به جسم صیقلی اصابت نماید در آن فرو نمی رود بلکه از آن برمی گردد و نور هنگام برگشت از آن به هر چیزی بیفتد انسان همان چیز را می بیند. مثلاً اگر نور از آینه به خود انسان برگردد،
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 604 انسان خودش را می بیند و اگر نور منعطف به سقف افتاده و به انسان برگردد، سقف دیده می شود.
دلیل بر اینکه در آینه چیزی نیست این است که اگر سه نفر یکی روبه روی آینه و دیگری طرف راست آینه و سومی طرف چپ آن نشسته و در آینه نگاه کنند، داخل آینه یکدیگر را نخواهند دید، بلکه ممکن است هر کس صورت خودش را ببیند و اگر صورتها در آینه باشند ممکن نیست با اینکه هر سه به آینه نگاه می کنند هیچ کدام عکس دیگری را نبیند.
ریاضیین می گویند: ابصار به خروج شعاع از چشم است، البته چون چشم کارخانۀ شعاع سازی نیست، لابد شعاع در خارج حادث می شود و لذا حاجی می فرماید: گرچه صریح قول ایشان خروج شعاع است ولی تأویل آن حدوث شعاع است.
ریاضیین سه گروه شده اند:
دسته ای گویند: آن شعاع خطی است که یک رأس آن بر مخروطی که مردمک چشم است قرار می گیرد و رأس دیگر آن در خارج بر روی مرئی می افتد ولی چون آن رأسی که در خارج بر روی مرئی واقع می شود مضطرب است از اضطراب و حرکت آن هیئت مخروطی تخیل می شود.
دستۀ دیگر می گویند: نور مخروطیِ تو پُری از بصر خارج می شود که رأس آن نزد رطوبت جلیدیه و قاعدۀ آن روی مرئی قرار می گیرد.
گروه دیگر گویند: خطوطی از بصر به شکل مخروط خارج می شوند که یک رأس همۀ خطوط، مانند دستۀ جاروب، یک نقطه است که بر رطوبت جلیدیه واقع می شود و آن رأس مخروط را تشکیل می دهد و رأس دیگرِ خطوط بر مرئی قرار می گیرد و قاعدۀ مخروط را تشکیل می دهد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 605 مردمک چشم جلیدیه نامیده شده است؛ زیرا جلید همان تگرگ است و مردمک در صفا و انجماد شبیه به تگرگ است و اگر خوب در آن دقت شود تقریباً مخروطی شکل است.
به دو رطوبت دیگر چشم از رطوبتهایی که در پرده هستند زجاجیه و بیضیه گفته شده است؛ چون یکی به زجاج ـ شیشه ـ و دیگری به بیاضِ بیض ـ سفیدی تخم مرغ ـ شباهت دارد.
و بالجمله: رأس مخروط متخیل یا متحقق نزد رطوبت جلیدیه است ـ همان رطوبتی که قبلاً گفتیم: نصف جلیدیه در آن فرو رفته است ـ و قاعدۀ مخروط نیز روی مرئی است.
قول پنجم در کیفیت ابصار این است که شی ء شفافی که مانند هوا بین بصر و مبصر واقع شده به جهت مجاورت با چشم مستعد است برای اینکه به کیفیت شعاع چشم متکیف شود؛ لذا در ابصار وجود جسم شفافی مانند هوا بین بصر و مبصر شرط است، این قول از بعضی از حکماست.
این قول نظیر حرفی است که در تسخّن چیزی از آتش گفته اند و آن اینکه حرارت از آتش روی جسم متسخّن نمی آید، بلکه در جسمی که نزدیک آتش واقع می شود استعداد حصول حرارتی از سنخ حرارتی که در آتش است در آن پیدا می شود و اگر چنین نباشد انتقال عرض از موضوعی به موضوعی لازم می آید.
قول ششم از شیخ الاشراق است که ابصار به انطباع یا به خروج شعاع نیست، بلکه وقتی شی ء مستنیر مقابل عضو باصری که در آن رطوبت شفافۀ صیقلیۀ مرآتیه واقع می شود، علم اشراقی حضوری برای نفس نسبت به مبصر حاصل می شود.
والحاصل: نفس اولاً و بالذات بر مبصر احاطه پیدا نموده و به علم حضوری خارج را می بیند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 606 بر این قول ایرادات بسیاری وارد می شود از جمله اینکه: اگر خود خارج به علم اشراقی دیده شود نزاعی که بین قائلین به خروج شعاع واقع شده که آیا رؤیت در رأس مخروط نوری یا در قاعدۀ آن حاصل می شود در اینجا نیز راه پیدا می کند؛ زیرا کسانی که می گویند رؤیت در قاعده محقق می شود، همین سخن را قصد نموده اند و همان اشکالی که بر آنها وارد است و آن اینکه باید کوکبی که چندین هزار مرتبه از زمین بزرگ تر است مثل نقطه دیده نشود، بلکه به اندازۀ بزرگی قاعده دیده شود، بر سهروردی نیز وارد می شود؛ زیرا بنابر قول وی نفس به علم اشراقی خارج را می بیند پس باید همۀ خارج را ببیند.
همچنین بر سهروردی اشکال شده که بنابر قول او باید وجود مدرَک برای مدرِک باشد وگرنه راهی برای ادراک نخواهد داشت.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 607