مقصد چهارم طبیعیات
دیدن و چگونگی آن
اقوال در کیفیت ابصار
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اقوال در کیفیت ابصار

فریده ششم احوال نفس‌ / غرر فی ذکر الأقوال فی کیفیة الإبصار

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اقوال در کیفیت ابصار

اقوال در کیفیت ابصار

‏راجع به کیفیت ابصار هفت قول است:‏

‏یکی قول به انطباع است و آن قول شیخ و اتباع اوست.‏

‏سه قول از ریاضیین است که به خروج شعاع قائل می باشند.‏

‏قول دیگر به انطباع نزدیک است و آن قول بعضی از حکماست.‏

‏قول دیگر از شیخ مقتول سهروردی است و قول دیگر قول صدر المتألهین است.‏

‏طبیعیین گویند: ابصار به انطباع صورت مرئی در جلیدیه است.‏‎[1]‎‏ و حاجی  ‏‏رحمه الله‏‏در‏‎ ‎‏تمثیل آن چنین گفته است: جلیدیه مانند مرآت است که وقتی شی ء متلون مضیئی‏‎ ‎‏مقابل آن قرار می گیرد در آن استعداد افاضۀ صورت آن شی ء بر آن و سپس بر قوۀ‏‎ ‎‏باصره ای که در ملتقی است حاصل می گردد.‏

‏ناگفته نماند: کسانی که اهل دقت نیستند از تمثیل مذکور چنین گمان می کنند که‏‎ ‎‏عکس و صورت در مرآت منطبع می باشند و حال آنکه در آینه چیزی نیست، بلکه اگر‏‎ ‎‏شعاعی که از چشم خارج می شود به جسمی که صیقلی نیست بخورد مانند تیری که‏‎ ‎‏در گل فرو می رود در آن فرو رفته و از آن برنمی گردد. ولی اگر نور به جسم صیقلی‏‎ ‎‏اصابت نماید در آن فرو نمی رود بلکه از آن برمی گردد و نور هنگام برگشت از آن به‏‎ ‎‏هر چیزی بیفتد انسان همان چیز را می بیند. مثلاً اگر نور از آینه به خود انسان برگردد،‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 604

‏انسان خودش را می بیند و اگر نور منعطف به سقف افتاده و به انسان برگردد، سقف‏‎ ‎‏دیده می شود.‏

‏دلیل بر اینکه در آینه چیزی نیست این است که اگر سه نفر یکی روبه روی آینه و‏‎ ‎‏دیگری طرف راست آینه و سومی طرف چپ آن نشسته و در آینه نگاه کنند، داخل‏‎ ‎‏آینه یکدیگر را نخواهند دید، بلکه ممکن است هر کس صورت خودش را ببیند و اگر‏‎ ‎‏صورتها در آینه باشند ممکن نیست با اینکه هر سه به آینه نگاه می کنند هیچ کدام‏‎ ‎‏عکس دیگری را نبیند.‏

‏ریاضیین می گویند: ابصار به خروج شعاع از چشم است،‏‎[2]‎‏ البته چون چشم‏‎ ‎‏کارخانۀ شعاع سازی نیست، لابد شعاع در خارج حادث می شود و لذا حاجی‏‎ ‎‏می فرماید: گرچه صریح قول ایشان خروج شعاع است ولی تأویل آن حدوث شعاع‏‎ ‎‏است.‏

‏ریاضیین سه گروه شده اند:‏

‏دسته ای گویند: آن شعاع خطی است که یک رأس آن بر مخروطی که مردمک‏‎ ‎‏چشم است قرار می گیرد و رأس دیگر آن در خارج بر روی مرئی می افتد ولی چون آن‏‎ ‎‏رأسی که در خارج بر روی مرئی واقع می شود مضطرب است از اضطراب و حرکت‏‎ ‎‏آن هیئت مخروطی تخیل می شود.‏

‏دستۀ دیگر می گویند: نور مخروطیِ تو پُری از بصر خارج می شود که رأس آن نزد‏‎ ‎‏رطوبت جلیدیه و قاعدۀ آن روی مرئی قرار می گیرد.‏

‏گروه دیگر گویند: خطوطی از بصر به شکل مخروط خارج می شوند که یک رأس‏‎ ‎‏همۀ خطوط، مانند دستۀ جاروب، یک نقطه است که بر رطوبت جلیدیه واقع می شود‏‎ ‎‏و آن رأس مخروط را تشکیل می دهد و رأس دیگرِ خطوط بر مرئی قرار می گیرد و‏‎ ‎‏قاعدۀ مخروط را تشکیل می دهد.‏‎[3]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 605

‏مردمک چشم جلیدیه نامیده شده است؛ زیرا جلید همان تگرگ است و مردمک‏‎ ‎‏در صفا و انجماد شبیه به تگرگ است و اگر خوب در آن دقت شود تقریباً مخروطی‏‎ ‎‏شکل است.‏

‏به دو رطوبت دیگر چشم از رطوبتهایی که در پرده هستند زجاجیه و بیضیه گفته‏‎ ‎‏شده است؛ چون یکی به زجاج ـ شیشه ـ و دیگری به بیاضِ بیض ـ سفیدی تخم مرغ ـ‏‎ ‎‏شباهت دارد.‏

‏و بالجمله: رأس مخروط متخیل یا متحقق نزد رطوبت جلیدیه است ـ همان‏‎ ‎‏رطوبتی که قبلاً گفتیم: نصف جلیدیه در آن فرو رفته است ـ و قاعدۀ مخروط نیز روی‏‎ ‎‏مرئی است.‏

‏قول پنجم در کیفیت ابصار این است که شی ء شفافی که مانند هوا بین بصر و مبصر‏‎ ‎‏واقع شده به جهت مجاورت با چشم مستعد است برای اینکه به کیفیت شعاع چشم‏‎ ‎‏متکیف شود؛ لذا در ابصار وجود جسم شفافی مانند هوا بین بصر و مبصر شرط است،‏‎ ‎‏این قول از بعضی از حکماست.‏‎[4]‎

‏این قول نظیر حرفی است که در تسخّن چیزی از آتش گفته اند و آن اینکه حرارت‏‎ ‎‏از آتش روی جسم متسخّن نمی آید، بلکه در جسمی که نزدیک آتش واقع می شود‏‎ ‎‏استعداد حصول حرارتی از سنخ حرارتی که در آتش است در آن پیدا می شود و اگر‏‎ ‎‏چنین نباشد انتقال عرض از موضوعی به موضوعی لازم می آید.‏

‏قول ششم از شیخ الاشراق است که ابصار به انطباع یا به خروج شعاع نیست، بلکه‏‎ ‎‏وقتی شی ء مستنیر مقابل عضو باصری که در آن رطوبت شفافۀ صیقلیۀ مرآتیه واقع‏‎ ‎‏می شود، علم اشراقی حضوری برای نفس نسبت به مبصر حاصل می شود.‏‎[5]‎

‏والحاصل: نفس اولاً و بالذات بر مبصر احاطه پیدا نموده و به علم حضوری خارج‏‎ ‎‏را می بیند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 606

‏بر این قول ایرادات بسیاری وارد می شود از جمله اینکه: اگر خود خارج به علم‏‎ ‎‏اشراقی دیده شود نزاعی که بین قائلین به خروج شعاع واقع شده که آیا رؤیت در رأس‏‎ ‎‏مخروط نوری یا در قاعدۀ آن حاصل می شود در اینجا نیز راه پیدا می کند؛ زیرا کسانی‏‎ ‎‏که می گویند رؤیت در قاعده محقق می شود، همین سخن را قصد نموده اند و همان‏‎ ‎‏اشکالی که بر آنها وارد است و آن اینکه باید کوکبی که چندین هزار مرتبه از زمین‏‎ ‎‏بزرگ تر است مثل نقطه دیده نشود، بلکه به اندازۀ بزرگی قاعده دیده شود، بر‏‎ ‎‏سهروردی نیز وارد می شود؛ زیرا بنابر قول وی نفس به علم اشراقی خارج را می بیند‏‎ ‎‏پس باید همۀ خارج را ببیند.‏

‏همچنین بر سهروردی اشکال شده که بنابر قول او باید وجود مدرَک برای مدرِک‏‎ ‎‏باشد وگرنه راهی برای ادراک نخواهد داشت.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 607

  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 317، نقد المحصل، ص 173 ـ 174؛ شرح مواقف، ج 7، ص 192.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 317 ـ 318؛ مباحث مشرقیه، ج 2، ص 299؛ نقد المحصل، ص 173.
  • )) شرح مواقف، ج 7، ص 194؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 14 ـ 17.
  • )) رجوع کنید به: مباحث مشرقیه، ج 2، ص 299؛ شرح مواقف، ج 7، ص 195.
  • )) حکمة الاشراق، در مجموعۀ مصنفات شیخ اشراق، ج 2، ص 134.