مقصد چهارم طبیعیات
غرر فی الحواس الباطنة
حواس باطنی نفس ناطقه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

حواس باطنی نفس ناطقه

فریده ششم احوال نفس

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

حواس باطنی نفس ناطقه

حواس باطنی نفس ناطقه

‏ ‏

‏در این غرر، حواس پنجگانۀ باطنی انسان بیان می شود. وجه ضبط و انحصار قوای‏‎ ‎‏باطنه در حواس پنجگانۀ باطنی این است که:‏

‏مدرَک: یا معانی و یا صور است. البته درک معانی کلیه مانند ماهیت کلی انسان به‏‎ ‎‏عهدۀ نفس است؛ چون معانی به کلیه و جزئیه تقسیم می گردد و در اینجا مراد، معانی‏‎ ‎‏جزئیه می باشد، مثل محبت جزئیۀ مادر و پدر و صداقت جزئیۀ زیدِ صدیق و عداوت‏‎ ‎‏جزئیۀ عمرو و عداوت جزئیه ای که گوسفند هنگام دیدن گرگ نسبت به آن درک‏‎ ‎‏می نماید.‏

‏اگر انسان حرارتی را پیدا کرد و در همان موضوعِ حرارت، الوانی را یافت، چون‏‎ ‎‏الوان را با بصر، و حرارت را با لمس احساس نموده است اگر قوۀ دیگری نبود‏‎ ‎‏نمی توانست بگوید آن حارّ چیزی است که این الوان را دارد. ولی از اینکه می تواند‏‎ ‎‏چنین حکمی بکند کشف می شود قوۀ دیگری به نام حس مشترک که به زبان یونانی به‏‎ ‎‏آن بَنطاسیا، یعنی لوح نفس گفته می شود، وجود دارد.‏

‏مَثل حس مشترک مَثل حوضی است که از پنج نهر حواس ظاهره در آن آب‏‎ ‎‏می ریزد و یا مَثل مَلکی است که حواس ظاهره جاسوسهای او هستند.‏

‏در جنب بنطاسیا، خیال است که به منزلۀ خزانۀ آن است؛ حس مشترک چیزی را که‏‎ ‎‏بر او وارد می شود به خیال تحویل می دهد تا آن را حفظ نماید، حس مشترک در مقدّم‏‎ ‎‏بطن مقدّم دماغ است که پشت آن، یعنی در مؤخّر بطن مقدّم نیز خیال قرار گرفته است.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 612

‏اینک به دو برهان تجرد خیال اشاره می کنیم؛ چون تجرد خیال برای مسألۀ معاد‏‎ ‎‏جسمانی نافع است:‏

‏شیخ برهان اول را در ‏‏مباحثات‏‏ به نحو تشکیک ذکر نموده است؛‏‎[1]‎‏ چون مسألۀ‏‎ ‎‏تجرد خیال با بسیاری از اصول محرزۀ پیش وی منافی است. ولی به نظر ما برهان تمام‏‎ ‎‏است و لذا آن را برهان مستقلی بر تجرد نفس می شماریم.‏

‏بیان برهان این است که: اگر مدرِک صور و متخیلات جسم یا جسمانی باشد از‏‎ ‎‏شأن جسم این است که با دخول غذا بر آن متفرق می شود؛ زیرا جسم به واسطۀ‏‎ ‎‏حرارت غریزیه در معرض انحلال بوده چنانکه در معرض تزاید می باشد و لذا‏‎ ‎‏گفته اند: هر هشت سال تمام اجزاء بدن عوض می شود.‏

‏بعضی از متکلمین قائل به اجزاء اصلیه هستند و چنین می گویند: برای انسان در‏‎ ‎‏حال نطفگی اجزائی است که هر یک از دیگری به اندازۀ مخصوصی فاصله دارد مانند‏‎ ‎‏فاصلۀ بین انگشتان انسان در صورتی که آنها را از هم باز نماید و مانند پله های نردبان‏‎ ‎‏که از اول بین آنها فاصله هست و غذایی که انسان می خورد اجزائی می شود که بین‏‎ ‎‏فواصل اجزاء اصلیه قرار می گیرند و چنانکه وقتی عامل تحلیل به معده هجوم می آورد‏‎ ‎‏تا غذا را تحلیل نماید معده غذا را پیش می فرستد، اجزاء اصلیه نیز اجزاء فرعیه را به‏‎ ‎‏عنوان سپر بلای خود به تحلیل می دهند و اصول به حال خویش باقی می مانند و از‏‎ ‎‏اغذیه برای اصول، تزاید غیر جوهری حاصل می شود.‏‎[2]‎

‏ولی ما قول ایشان را به این نحو ابطال می نماییم که: آیا زاید، با اصل محفوظ متحد‏‎ ‎‏می شود یا متحد نمی گردد؟ در صورت دوم، یا در هر یک از اصول و فروع یک‏‎ ‎‏صورت خیالیۀ جداگانه ای حاصل می شود و یا اینکه یک صورت بر هر دو گسترش‏‎ ‎‏پیدا می نماید؛ بر فرض اول لازم می آید برای هر شی ء واحدی دو شی ء متخیل باشد و‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 613

‏بر فرض انبساط صورت واحده لازم می آید وقتی عضو زاید و فرعی به تحلیل می رود‏‎ ‎‏آن قسمت از صورت که روی آن هست نیز زایل گردد.‏

‏قول به اجزاء اصلیه علاوه بر اینکه توالی فاسده دارد خودش نیز ممتنع می باشد؛‏‎ ‎‏زیرا حرارت غریزیه که در همۀ بدن است تمام عضو را تحلیل می نماید و چون همۀ‏‎ ‎‏اعضا در تبدل می باشند باقی ماندن صورت خیالیه محال است؛ زیرا وقتی موضوع‏‎ ‎‏تغییر نمود صورت نیز متبدل خواهد بود.‏

‏شیخ بعد از ذکر این برهان چنین گفته است: بر اساس این برهان دو قوۀ حفظ و‏‎ ‎‏ذکر جسمانی نبوده بلکه مجرد بوده و در نفس موجود می باشند، ولی مشکلی که‏‎ ‎‏هست این است که چگونه اشباح خیالیه در نفس مرتسم می شوند.‏

‏سپس در آخر فصل فرموده است اگر خیال مجرد باشد ناچار باید نفوس حیوانات‏‎ ‎‏نیز مجرد باشند.‏‎[3]‎

‏یکی از اصول شیخ عدم تجرد نفوس حیوانات غیر ناطق می باشد.‏

‏حاجی می فرماید: مشکل، ارتسام اشباح خیالیه در نفس و حلول آنها در نفس‏‎ ‎‏است، ولی اگر آنها به نحو قیام صدوری به نفس قائم باشند مشکلی در کار نخواهد‏‎ ‎‏بود.‏

‏همچنین مناط اشکال بر این است که جوهر واحد، مادی و مجرد و عاقل و‏‎ ‎‏حساس باشد.‏

‏بلی با قطع نظر از حرکت جوهریه محال است جوهر واحد، مادی و مجرد و عاقل‏‎ ‎‏و حساس باشد. اما بنابر جواز حرکت جوهریه، و جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا‏‎ ‎‏بودن نفس چنین چیزی اشکال ندارد؛ زیرا برای نفس در مقام خیال، تجرد برزخی‏‎ ‎‏است و مانعی از اینکه نفس در این مقام به اشباح خیالیه و مثالیه متشبح شود وجود‏‎ ‎‏ندارد؛ زیرا باید مدرِک و مدرَک از یک سنخ باشند.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 614

  • )) در مباحثات این سخن را نیافتیم، رجوع کنید به: مباحث مشرقیه، ج 2، ص 349؛ اسفار، ج 8، ص 227.
  • )) شرح مواقف، ج 8، ص 295؛ شرح مقاصد، ج 5، ص 95 و 305.
  • )) رجوع کنید به: مباحث مشرقیه، ج 2، ص 350 ـ 351 ؛ اسفار، ج 8، ص 228 ـ 230.