باب ششم تجرد نفس ناطقه انسانی
حجت پنجم بر تجرد نفس ناطقه
اشکالات فخر رازی بر این حجت و جواب آن
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اشکالات فخر رازی بر این حجت و جواب آن

فصل اول در بیان جسم نبودن نفس ناطقه

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اشکالات فخر رازی بر این حجت و جواب آن

اشکالات فخر رازی بر این حجت و جواب آن

‏صاحب ‏‏مباحث مشرقیه‏‏ مقدمۀ اُولی را رد کرده است‏‎[2]‎‏ و ردش مبنی بر همان‏‎ ‎‏حرفی است که در ایرادات وجود ذهنی گرفتارش بوده است. او برای اینکه از فشار‏‎ ‎‏ایرادها شانه خالی کند، قائل شد به اینکه: در علمِ به خارج چنین نیست که در تمام‏‎ ‎‏موارد، صورت و ماهیتی از خارج در ذهن آدم واقع شود؛ بلکه علم یک نحوه اضافه‏‎ ‎‏است که به شرطی حاصل می شود؛ مثلاً در مبصرات باید مقابله باشد. و در جایی که‏‎ ‎‏ایرادهای وجود ذهنی نبوده است، گفت: مانعی نیست که صورتی هم حاصل شود،‏‎ ‎‏ولی اصل علم به درست شدن اضافه است. روی این مبنا گفته است که چرا جایز‏‎ ‎‏نباشد نفس ناطقه حالّ در جسم باشد و زمانی که بین او و جسم و محلش اضافۀ‏‎ ‎‏مخصوصه حاصل شود، ادراک حاصل گردد؟‏

‏آخوند  ‏‏رحمه الله‏‏ در جواب می فرماید: فخر این حرف را همه جا می گوید و ما هم، همه‏‎ ‎‏جا جوابش را گفتیم که علم از مقولۀ اضافه نیست،‏‎[3]‎‏ علاوه بر این، آنجایی که صورت‏‎ ‎‏حاصل می شود گرچه ایرادات وجود ذهنی هم در آنجا نباشد، باز اجتماع مثلین لازم‏‎ ‎‏می آید، یعنی صورت جسم و محلّ گرچه برای تحقق ادراک نباشد اگر در عاقله‏‎ ‎‏حاصل شود، محذور لازم می آید.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 22

‏صاحب ‏‏مباحث مشرقیه‏‏ ایراد دیگری بر این مقدمه کرده است‏‎[4]‎‏ که سماء معقول،‏‎ ‎‏مساوی سماء موجود نیست؛ چون صورت معقولۀ سماء، عرض غیر محسوس حالِّ‏‎ ‎‏در محلّی که عاقله است می باشد، ولی سماء خارجی جوهرِ موجودِ محسوس محیط‏‎ ‎‏به ارض است. و فرق اینها از تمایز سواد و بیاض بیشتر است؛ چون مناسبت سواد و‏‎ ‎‏بیاض بیشتر است و هر دو عرضند و حالّ در محلّ محسوس می باشند، و اگر صورت‏‎ ‎‏معقولۀ سماء و سماء خارجی به فرض متحد باشند، باید سواد و بیاض به طریق أولی‏‎ ‎‏متحد باشند.‏

‏پس صورت معقوله، با محل و آنکه ذات صورت محل است، در ماهیت متحد‏‎ ‎‏نیستند تا اجتماع مثلین لازم آید. پس با این بیان آن مقدمه خراب می شود و برهان تمام‏‎ ‎‏نمی شود.‏

‏آخوند  ‏‏رحمه الله‏‏ جواب می دهد: معقول هر شی ء، همان ماهیت اوست که با وجود غیر‏‎ ‎‏جسمانی موجود است، به طوری که آن وجود، ذی وضع و ذی اشاره نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏وجود مجردی است که ماهیت آن شی ء با این وجود مجرد متحقق می گردد. پس قائل‏‎ ‎‏که گفته است مساوی نیستند، اگر اراده کرده است که یکی معقول و دیگری محسوس‏‎ ‎‏است، عیبی ندارد، و اگر اراده کرده است که ماهیت یکی غیر ماهیت دیگری است،‏‎ ‎‏خیلی بی معنی و کذب گفته است، پس ماهیت آنها یکی است. و اگر در جایی باشند که‏‎ ‎‏مفارقات وجودیه نباشد، دو فرد متحقق می گردد و اگر بخواهد متحقق شود، اجتماع‏‎ ‎‏مثلین است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 23

  • )) مباحث مشرقیه، ج 2، ص 375.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 3، ص 290 ـ 291.
  • )) شرح اشارات فخر رازی، ج 2، ص 62.