ادلۀ قائلین به حدوث نفس
آنهایی که قائلند: نفس به حدوث بدن حادث است، برای ابطال قِدَم نفس ادله ای اقامه کرده اند، تا با ابطال قول به قِدَم، قول خودشان اثبات گردد. از جمله گفته اند: اگر نفس قدیم باشد: یا وحدت داشته و یا متکثر بوده است، اگر متکثر باشد تکثر یا به واسطۀ نوع و یا به واسطۀ ممیزات فردی است.
اما تمیّزات فردی، ممکن نیست؛ چون تکثرِ فردی، ماده لازم دارد در حالی که نفس از مجردات است و ماده ندارد، پس تکثر فردی درست نیست. و اگر تکثر فردی نباشد و تمیّز در ماهیت باشد، لازمۀ این معنی این است که هر کدام نوع مستقل باشد و ماهیت نفس هر کسی، غیر ماهیت نفس دیگری باشد و حال آنکه ما می دانیم افراد انسان، افراد یک نوع هستند و چون شیئیت شی ء به صورت اخیرۀ اوست، اگر قائل باشیم که نفس هر کسی نوع مستقل است، پس زید و عمرو و بکر و خالد تحت یک نوع نبوده و هر یک مستقلاً نوع منحصر در فرد می باشند و این خلاف بداهت است.
و اگر بگوییم که در آغاز، نفس واحد بوده و تکثر هم پیدا نکرده است و این زید و عمرو و بکر، هر یک، قسمتی از نفس را دارند، لازمۀ این حرف هم این است که اینها فرد واحد بوده و دارای یک نفس باشند و لازمۀ این سخن هم این است که اگر کسی به چیزی جاهل باشد دیگران هم باید به آن جاهل باشند و اگر یک نفر به چیزی عالم باشد پس همه باید آن چیز را بدانند، و این خلاف ضرورت است که اگر کسی عالم به یک معنی باشد دیگران هم به آن عالم باشند.
علاوه بر این: لازمۀ اینکه شی ء واحد متکثر شود و هر یک قسمتی از آن را بگیرند
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 87 این است که آن شی ء، صورت وحدانی اتصالی جسمانی داشته باشد که اجزاء به واسطۀ قسمت حاصل آید و تکثر صورت بپذیرد و حال اینکه نفس مجرد است و صورت مقداریه ندارد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 88