باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل اول برهان عرشی در ابطال تناسخ
تقریب برهان بنا بر مسلک مشهور
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تقریب برهان بنا بر مسلک مشهور

تقریب برهان بنابر مسلک مشهور

‏گفتیم به طریقۀ آخوند استحالۀ تناسخ ثابت شده است، آخوند می فرماید‏‎[2]‎‏: قضیه به‏‎ ‎‏طریقۀ قوم هم همین طور است؛ چون قوم هم نفس را صورت بدن می دانند و علاقۀ‏‎ ‎‏ذاتی و طبیعی و تعلق ذاتی بین آنها قائلند، نه اینکه نسبت نفس به بدن نسبت راننده به‏‎ ‎‏ماشین یا صاحب خانه به خانه یا کدخدا و دهبان به ده و یا شاه به مملکت باشد، بلکه‏‎ ‎‏نسبت آنها نسبت صورت و ماده است که یکی صورت و دیگری ماده است، و ماده هم‏‎ ‎‏با صورت چنانکه گفتیم این طور نیست که دو شی ء باشند که اتفاقاً پهلوی هم قرار‏‎ ‎‏گرفته باشند و هر کدام هویت علی حده ای غیر از هویت دیگری داشته باشد. بلکه‏‎ ‎‏چنانچه گفتیم صورت و ماده، مبدأ همان جنس و فصل بوده، و جنس و فصل در خارج‏‎ ‎‏متحد می باشند، پس در خارج ماده با صورت متّحد است، منتها چیزی را که قابل بوده‏‎ ‎‏تا به کمالی تبدل پیدا  کند ـ مانند نبات که قابلیت تبدل به حیوان را داشته، و یا معدن که‏‎ ‎‏قابلیت تبدل به نبات را داشته ـ آن را ملاحظه کرده و به آن ماده، و آنچه را که به آن‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 167

‏متبدل شده است صورت گفته اند، ولی فعلاً دو چیز نیست؛ زیرا آن متبدل شونده‏‎ ‎‏متبدل شده است، نه اینکه در خودیت خود ـ که قبلاً یعنی در حال عدم تبدل که‏‎ ‎‏مستقل بوده و ما هم به لحاظ آن حال ماده بر آن اطلاق نموده ایم ـ باقی باشد.‏

‏پس فعلاً یک موجود است که آن حقیقت و هویتی است که بعد از تبدل موجود‏‎ ‎‏است که این موجود محقق از تبدل را مستقلاً ملاحظه نموده و به آن صورت‏‎ ‎‏می گوییم، ولی در حقیقت همان ماده است که این شده است و آنچه را که غیر مستقل‏‎ ‎‏ملاحظه می کنیم ـ به طوری که سر پای خود نمی تواند بایستد و این تعین را لازم دارد ـ‏‎ ‎‏جنس است. چنانکه اگر آنچه فعلاً متبدل به آن شده و هست و تعین آن حصّه لا‏‎ ‎‏متحصل است ملاحظه شود فصل اخذ می شود.‏

‏البته تعین الشی ء و کمال الشی ء خود شی ء است، بلکه حقیقت و ما به یکون الشی ء‏‎ ‎‏فی الخارج، همان کمال الشی ء است. پس بنابر طریقۀ قوم هم، نفس نسبت به بدن‏‎ ‎‏صورت است و تعلق ذاتی و طبیعی به بدن دارد، و زمانی که بعد از استغنای از بدن‏‎ ‎‏هویتی مجرد باشد؛ یعنی بدون ماده و فقط فعلیت شد ـ اعم از اینکه در این فعلیتش‏‎ ‎‏جوهر مجرد عقلانی سعید و یا شقی شده باشد ـ اگر بخواهند برگردانند و آن را مادی‏‎ ‎‏کنند و صورت یک ماده قرار دهند البته چون آن غیر مادی ماده ندارد، قابل تغییر و‏‎ ‎‏تبدیل نیست؛ زیرا معنای تبدیل و تغییر این است که یک امر محفوظی در بین باشد که‏‎ ‎‏صورتی را که اول داشته از آن بگیرند و صورت دیگری به آن بدهند، اما اگر بخواهند‏‎ ‎‏چیزی را که صرف صورت و بدون ماده است تغییر دهند همین که صورت را اعدام‏‎ ‎‏کنند تمام هویت آن شی ء اعدام می شود. و بالجمله: چیزی که بی ماده است ذاتاً آن را‏‎ ‎‏ذو الماده کردن ـ که همان تناسخ است ـ محال و ممتنع است.‏

‏ناگفته نماند: همین اشکال تناسخ بود که ما بر طریقۀ قومی از قدما که می گفتند:‏‎ ‎‏نفس مجردی بوده قبل الابدان، مطرح نمودیم و گفتیم: این سخن به جهت استحالۀ‏‎ ‎‏تناسخ صحیح نیست.‏‎[3]‎


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 168

‏و بالجمله: این طوری که آخوند  ‏‏رحمه الله‏‏ پیش می آید تناسخ مطلقاً ابطال می شود؛ چون‏‎ ‎‏نفس بعد از آنکه بسیط شد لاینقلب البسیط عن بساطته، و نفس بعد از آنکه از ماده‏‎ ‎‏بیرون رفت یعنی ماده تمام شد بسیط و محض الفعلیه است، منتها اگر برای بسایط و‏‎ ‎‏مجردات فصل و جنس قائل می شویم آن فصل و جنس عقلی است، و جنس فقط با‏‎ ‎‏مقایسه با موجودات دیگر اخذ می شود، نه اینکه در خود موجود مجرد جهت قوه ای‏‎ ‎‏باشد تا مأخذ جنس شود و جهت فعلیت در مقابل جهت قوه اش باشد تا مأخذ فصل‏‎ ‎‏گردد، بلکه تمام هویت بسیطۀ مجرده فصل است و تمام آن جنس است. و در اعتبار‏‎ ‎‏عقلی بضرب من المقایسه عقل ترکیب درست می کند؛ چنانچه بسایط خارجیه مانند‏‎ ‎‏اعراض، جنس و فصل خارجی ندارند، بلکه آنها هم به ذهن که برده می شوند عقل با‏‎ ‎‏مقایسه یک هویتی بین اعراض و الوان درست می کند سپس یک فصلی درست‏‎ ‎‏می کند؛ مثلاً در بیاض می گوید: لون مفرّق للبصر، در حالی که سر تا پا همان بیاض‏‎ ‎‏است که مفرّق است.‏

‏و بالجمله: نفس بعد از بساطت محال است مرکب خارجی باشد و بعد از آنکه‏‎ ‎‏برای جنس و فصل آن هیچ ما بحذاء خارجی نیست که از ماده و صورتی اخذ شود‏‎ ‎‏محال است دوباره آمده و موجودی مرکب خارجی شود که جنس و فصل آن از ماده و‏‎ ‎‏صورت و از جهت قوه و فعلیت ـ به طوری که جهت قوه اش هم در قوه فعلیت داشته‏‎ ‎‏باشد ـ اخذ بشود.‏

‏پس با این بیان تمام اقسام تناسخ اعم از صعودی و نزولی باطل می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 169

  • )) اسفار، ج 9، ص 3.
  • )) اسفار، ج 8، ص 331 و 360.