بیان تناسخ صعودی و نزولی
تناسخ نزولی آن است که گفته اند: آن جمله از ارواح انسانها که در مدت زندگی در ابدان آن طوری که سعادت انسانی است تربیت نشده و ملکات اخذ ننموده باشد بعد از آنکه از آن جسم و قالبی که فرد اعلای جثّۀ انسانی است خارج شد در جثّه ای از
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 169
فرد جسدی وارد می شود که ماده اش از آن مادۀ جثّۀ اوّلی خبیث تر و غیرصافی تر است، و اگر در آن هم خوب تربیت نگرفت، بلکه با اعمال و کردار قبیحه ملکاتی اخذ کرد، باز همین طور روز به روز به جثّه ای که ماده اش غیرصافی تر است وارد می شود، تا برسد به آن فردی که در انسانیت ضعیف تر از آن نیست و مادۀ خبیثه ای است که اگر خباثت و اختلاطش زیاد شود دیگر برای انسانیت قابل نیست، پس آن گاه که از چنین بدنی خارج شد در فرد اعلای از حیوان که در بالاترین افق حیوانیت قرار گرفته است داخل می شود، و همین طور تا برسد به بالاترین فرد از نبات که با ادنی مرتبۀ حیوانیت که عبارت از مرجان باشد قریب الافق است تا به آخر نباتات برسد. این تناسخ نزولی است.
تناسخ صعودی بر عکس آنچه گفته شد می باشد.
برهانی که آخوند اقامه کرده تمام این اقسام تناسخ و نیز آن تناسخی را که شیخ الرئیس از بعضی نقل کرده و آن را تصویب نموده ابطال می کند. و آن این است که نفوس بُلْه و متوسطین که در این دار طبیعت نتوانسته اند تکامل پیدا کرده و عقل مجرد شوند، بعد از خروج از این ابدان در جرمی از اجرام فلکیه داخل می شوند و آنجا اگر توانستند تکمیل شوند و مجرد عقلانی گردند به عالم عقل وارد می شوند، و الاّ همین طور می مانند. از بیان ما معلوم شد این حرف هم غلط است.
آخوند می فرماید: این تناسخی که ابطال آن از ضروریات است به آن قضیۀ ضروریه ای که از ضروریات همۀ ادیان است و به مشاهدات اهل کشف و عیان به ثبوت رسیده و برهان بر صحت آن قائم گردیده است ربطی ندارد.
چنانکه در آن روایت است که عرض کرد: «ما أکثر الحجیج» حضرت فرمود: «ما أکثر العجیج وأقلّ الحجیج»، آن گاه اشاره فرمود، آن مرد دید یک دسته حیوانات از
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 170
قبیل میمون و خرس و غیره دور کعبه می گردند و بین آنها دو سه نفر آدم هست. و چنانکه در ادیان سابقه مسخ جمعیت گناه کاران که قرده گردیده اند به وقوع پیوسته است، منتها در این امت مرحومه به کرامت محمّدی صلی الله علیه و آله وسلم در دنیا مسخ نیست، ولی در آخرت که از ناحیۀ نفوس به مناسبت ملکاتی که تحصیل کرده اند بدن انشا می شود اگر کسی در دنیا به راه راست و مستقیم محمّدی صلی الله علیه و آله وسلم و تربیت قرآنی رفته باشد و ملکاتی که طبق اعمال تحصیل کرده است از اخلاق انسانی باشد، مناسب با این ارواح همین شکل و شمایل و ابدان انسانی است که احسن الصور است، و اگر ملکۀ سَبُعی تحصیل کرده و آدمی باشد که همیشه غضوب و درنده و کشنده بوده است و این خُلق در او ملکه شده باشد در آخرت که بخواهد انشای بدن نماید صورتی مناسب با خود انشا می کند، و اگر کسی باشد که در او خلقهای سیئۀ متعدده از غضب و حرص و طمع و غیره وجود داشته باشد یا یک بدنی مزدوج از ابدان آن حیواناتی که این خلقها را دارند انشا می کند، و یا اینکه مانعی ندارد که طبق هر خلقی بدنی انشا نماید و در چندین صورت معذّب باشد.
والحاصل: ممکن است کسی که در یک خلقی از اخلاق بهیمیه وارد شده و آن را به انتها رسانده است، نفس صورتی مناسب با خود انشا کند که صور القرده و الخنازیر از آن احسن باشد. و بالجمله: این مانعی نداشته، بلکه قضیه این طور است؛ چنانچه قرآن کریم از امم سابقه نقل نموده است. مسلّم آنجا قضیۀ تناسخ به این معنی که یک جسدی از قرده باشد و نفس این از بدن حیوانی خارج شده و در آن داخل شده باشد و این بدن انسانی اش یک طرف افتاده باشد نبوده، بلکه چون در بدن قوۀ انقلاب بوده، نفس قبل از مسخ بدن انسانی انشا می نموده و بعد از آنکه در این ملکات به حد رشد رسید بدن مناسب با خودش انشا می کند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 171
والحاصل: این انشای نفس بما یناسبها من البدن غیر قابل انکار است و معنای آیات و اخبار زیادی بر این مبتنی است و البته این انشای بدن توسط نفس مسأله ای مبرهن است که در معاد جسمانی ان شاء الله خواهد آمد، و رجعت هم شبیه به آن است، این است که در مسألۀ رجعت نمی توان از راه ابطال تناسخ به عدم آن قائل شد؛ چون رجعت تناسخ نیست و چنین نیست که حضرت سید الشهدا علیه السلام وقتی که ان شاء الله تشریف می آورد اول بدنش نطفه، سپس جنین باشد، و بعد نفسش داخل در آن شود، مسلّم این طور نیست.
وقتی که داد و قال شریعت سنگلجی در خصوص رجعت بلند شده بود گمان می رفت که شخص باسوادی است و ایرادش به رجعت از تناسخ و غیر آن است ولی بعد که کتابش را دیدیم، دیدیم اصلاً از این حرفها در آن نیست.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 172