باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل سوم رد سایر شبهات اصحاب تناسخ
کلام دیگران در کیفیت تأثر نفس از منشآت خود
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

کلام دیگران در کیفیت تأثر نفس از منشآت خود

کلام دیگران در کیفیت تأثر نفس از منشآت خود

‏و اما حرف دیگری که گفته اند این است که اگر آن موجودات از قبیل عقربها و‏‎ ‎‏نیران، معلول نفس باشند ـ و بین معلول و علت چون کمال ملایمت است ـ نه مولمیت‏‎ ‎‏داریم و نه تأ لم خواهیم داشت. و علاوه: نفس چرا بالاختیار آنچه را که سبب الم‏‎ ‎‏وغمش می شود ایجاد کند وبا دست خود خودش را عذاب نماید؟‏‎[2]‎

‏در جواب می گوییم: مگر انسان در اینجا اختیار ندارد؟ پس چرا عصبانی می شود‏‎ ‎‏که اوقاتش تلخ شود؟ و خیلی از اشخاص هستند که وقتی عصبانی شدند به سر و‏‎ ‎‏صورت خودشان سیلی می زنند، با اینکه اعمال انسان هم در اینجا بالاختیار است، و‏‎ ‎‏در عین حال که اینها را بالاختیار انجام می دهد، می بینید که از سیلی خودش، متأثر‏‎ ‎‏می شود و درد و الم با آن حاصل می گردد. آیا اتفاق نمی افتد که اشخاصی انتحار‏‎ ‎‏می کنند؟ آیا در انتحار می توان گفت چون فعل نفس است اینها متأ لم نمی شوند؟‏

‏آیا آنهایی که در روز عاشورا سرشان را می شکافند، می توان گفت چون فعلِ خود‏‎ ‎‏نفس و معلول آنهاست درد ندارند بلکه کمال ملایمت دارد؟ و اگر هرچه معلول نفس‏‎ ‎‏باشد الم نداشته باشد، چه خوب است آنهایی که محکوم به اعدام می شوند خودشان،‏‎ ‎‏خودشان را چاقو بزنند و بکشند و یا سرشان را ببرند تا الم و درد را درک نکنند، چون‏‎ ‎‏فعلشان است و معلولِ نفس خودشان است و دیگر به میرغضب نوبت ندهند. ولی‏‎ ‎‏بالبداهه این طور نیست؛ و علتش این است که مرتبه ای از نفس از مرتبۀ دیگر مولم‏‎ ‎‏می شود؛ گرچه علت، کمال ملایمت با معلول خود و معلول هم کمال ملایمت با علت‏‎ ‎‏خود دارد، لیکن مرتبه ای از مراتب با مرتبه ای دیگر از مراتب، ملایمت نخواهد داشت.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 254

‏بلی، معلول غضب با خود غضب ملایمت دارد که علتش است، اما با بدن ملایمت‏‎ ‎‏ندارد؛ آن احراقی که از غضب تولید می شود، مناسب با خود قوۀ غضبیه است، اما بدن‏‎ ‎‏را که مرتبۀ دیگر نفس است، می سوزاند؛ چون با او ملایمت ندارد، و چه بسیار اتفاق‏‎ ‎‏افتاده است که حرارت غضب، رطوبات عروق را خشکانیده و بدن را سیاه کرده و‏‎ ‎‏انسان را هلاک نموده است، و یا قوۀ غضب پردۀ دل آدم را پاره نموده و انسان سکته‏‎ ‎‏کرده است. پس در عین حال که این حرارت غضب و بدن هر دو معلول نفس است،‏‎ ‎‏مانع ندارد که مرتبه ای در مرتبۀ دیگر و معلولی در معلول دیگر تأثیر کند؛ چنانکه عالم،‏‎ ‎‏همه معلول حق است و در عین حال، عالم، عالم جنگ و جدال است که یکی از دست‏‎ ‎‏دیگری به تنگ آمده و پیوسته در عذاب است و بر سر یکدیگر می کوبند.‏

‏والحاصل: در این عالم مگر این طور نیست وقتی که غضب شدت می یابد، یک‏‎ ‎‏اوقات تلخی و الم و تنگ دلی می آورد؟ و ای بسا این غضب علاوه بر بدن در قوای‏‎ ‎‏برزخیه و فکر و خیال تأثیر کند و اینها را مختل نماید، و ای بسا، نشاط و فرح انسان را‏‎ ‎‏از بین ببرد.‏

‏و بالجمله: هیچ مانعی ندارد که معلول چیزی، در مرتبه ای از مراتب دیگر آن تأثیر‏‎ ‎‏کند و با آن در کمال تنافر و تضاد باشد؛ گرچه این معلول با علت خود تناسب دارد و‏‎ ‎‏تأثیری هم در علت خود نمی کند؛ چنانکه مثال زدیم که غضب در بدن تأثیر می کند، و‏‎ ‎‏در مبدأ خود که نفس باشد تأثیر ندارد، این است که در قیامت هرچه در نفوس اشقیا و‏‎ ‎‏کافرین ـ مثل غضب و یا انکار و جحود ـ که ملکه شده و با نفس اتحاد وجودی پیدا‏‎ ‎‏کرده است و صورت نفسیه، صورت غضبیه شده است و تبدیل به صورت سبعیه گشته‏‎ ‎‏است الی الابد سبعیت را انشا می کند که اجساد و ابدانشان را می درد و چون نفس باقی‏‎ ‎‏است، الی الابد معذّب خواهد بود: ‏‏«‏کُلَّمَا نَضِجَتْ ...‏»‏‏.‏‎[3]‎

‏بعد از آنکه آخوند تا اینجا سخنان اهل تناسخ را ذکر فرمود، تأییدی هم از اهل‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 255

‏مکاشفه نقل می نماید،‏‎[4]‎‏ که رئیس المکاشفین و رئیس اهل کشف هم آنچه را که ما با‏‎ ‎‏برهان به آن رسیدیم به دست آورده است، و بالمکاشفه عالم برزخ را کشف نموده و‏‎ ‎‏می گوید که در سیر نزولی قبل از این عالم طبیعت در مراتب وجود، عالم ذرّ است، و‏‎ ‎‏مقابل عالم ذرّ را در سیر صعودی، عالم برزخ دانسته است، و از عالم ذرّ تعبیر به غیب‏‎ ‎‏امکانی می کند؛‏‎[5]‎‏ به جهت اینکه آنچه که در آنجا است در مرتبۀ شهادت نزول دارد، و‏‎ ‎‏ممکن است در سیر نزولش به این عالم حس و شهادت بیاید و چه بسا ممکن است بر‏‎ ‎‏عالم ذرّ که غیب امکانی است کسی اطلاع پیدا کند و از وقایعی که در عالم حس واقع‏‎ ‎‏خواهد شد، خبر بدهد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 256

  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 9، ص 43.
  • )) نساء (4): 56.
  • )) اسفار، ج 9، ص 44.
  • )) فتوحات مکیه، ج 1، ص 304 و ج 3، ص 78.