باب نهم شرح ملکات و منازل نفس انسانی
فصل دوم اوصاف نفس انسانی
قوه علمیه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

قوه علمیه

قوۀ علمیه[2]

‏قوۀ اول که قوۀ علمیه باشد این سه نقطه را دارد، یک نقطۀ مرکزی، و یک نقطۀ‏‎ ‎‏بعیده از مرکز در محیط، در طرف تفریط، و یک نقطۀ بعیده از مرکز در محیط، در مقابل‏‎ ‎‏نقطۀ تفریط در طرف افراط.‏

‏نقطۀ افراط این قوه آن است که از آن اصلاً جلوگیری نشود و انسان این قوه را به‏‎ ‎‏حد اعتدال نرساند؛ یعنی دنبال هر علم و درکی برود ولو علم موسیقی و رقص و علم‏‎ ‎‏سحر و جادو و علوم مضلّۀ دیگر؛ به هر دری سری بزند و هرجا تدریس هر علمی را‏‎ ‎‏که شنید به آنجا برود و هرجایی شود. و خلاصه: این قوه را تحت قوۀ تعدیل درنیاورد‏‎ ‎‏تا حکمت حاصل شده و بفهمد که انسان نمی تواند همۀ علوم را دارا باشد.‏

‏اگر به سراغ همۀ علوم رفت، از همه بی بهره شده و مثل انبان ملا قطب می باشد که‏‎ ‎‏از هر چیزی دو یا سه نمونه ای در آن هست، ولی هیچ کدام ثمره نمی دهد؛ اگر مباحث‏‎ ‎‏صَرفی است بیش از دو یا سه قاعده را بلد نیست، و اگر نحوی است هکذا و اگر منطق‏‎ ‎‏است هکذا، و اگر ادبیات است هکذا، چنین شخصی نمی تواند به کسی فایده بدهد و‏‎ ‎‏خودش هم فایده ای نمی برد و به این حالت جربزه می گویند.‏

‏و اگر این قوه در طرف تفریط قرار گرفت، می گوید اصلاً علم چیست؟ قیل و قال‏‎ ‎‏است، فقط عمل لازم است، مثل مقدسهایی که مانند سرکۀ یک ساله خیلی تندند، که‏‎ ‎‏اصلاً در آنها طوری این قوه محو شده که نمی دانند عمل بدون علم درست نمی شود و‏‎ ‎‏فایده ندارد.‏

‏ولی حال اعتدال این قوه آن است که طوری در نفس باشد که بعد از آنکه می داند‏‎ ‎‏یادگیری همۀ علوم به صلاحش نیست، اختیار کند آنچه را که ابقی و اعلی باشد و‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 357

‏نتیجه اش ابقی باشد؛ یعنی هم دینش را اصلاح کند و هم آخرتش را، هم اینجا به‏‎ ‎‏کارش آید و هم آنجا، این حالت تعدیل، و نقطۀ مرکزی قوۀ علم است.‏

‏البته بعد از آنکه به این نحو قوۀ علم ـ البته این علم نظری نیست، بلکه قوۀ علمیت‏‎ ‎‏است که در حد قوای دیگر در نفس است ـ تعدیل شد و یک علم را این قوه طالب شد‏‎ ‎‏و فهمید که باید آن را بداند، دیگر در این هرچه بالاتر برود، خوب تر است و هرچه‏‎ ‎‏بالاتر باشد، بهتر است و هرچه زیادتر توغّل کند، بهتر است و هرچه زیادتر تعلم کند،‏‎ ‎‏بهتر است. چون این عقل نظری است و سه نقطه ندارد بلکه هرچه بالاتر برود نیکوتر‏‎ ‎‏است.‏

‏از حد اعتدال قوۀ علم «حکمت» تعبیر می کنند و نامش «حکمت» است. ‏‏«‏وَ مَنْ‎ ‎یُؤتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً‏»‏‏.‏‎[3]‎

‏اما طرف افراط این قوه که هر جایی شود و حتی علم رقص و شعبده بازی و قمار‏‎ ‎‏را بیاموزد، نامش «جُربزه» است.‏

‏آن طرف تفریط که اصلاً علم را طالب نباشد، به جهت ضعف بی منتهای قوۀ علم،‏‎ ‎‏آن را هم «بُله» می گویند. ناگفته نماند که جربزه و بُله در اینجا اصطلاح علمای اخلاق‏‎ ‎‏است وگرنه جربزه یک معنی دیگری دارد که از خصوصیات نفس است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 358

  • )) اسفار، ج 9، ص 89.
  • )) بقره (2): 269.