قوۀ غضبیه
و اما قوۀ غضب به آن بیانی که گفتیم سه نقطه دارد، از نقطۀ مرکزی که حد اعتدال باشد، تعبیر به «شجاعت» می شود؛ یعنی این قوه، تحت میزان عقل باشد و طوری باشد که هر جا عقل اجازه داد، شروع به فعالیت کند و هرجا صلاح ندانست از جایش حرکت نکند؛ یعنی حرکت و سکونش به فرمان قوۀ عقلیۀ انسان باشد، بلکه تحت فرمان عقل کل، یعنی میزان شرعی باشد و در حقیقت مثل کلب معلَّم باشد که
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 358 زنجیرش در دست یک عاقل حکیم باشد که بداند کی باید رهایش کند؛ همان طور که یک نفر صیاد عاقل که زنجیر کلب معلم در دست اوست، اگر چیز حلالی را دید، رهایش می کند تا مثلاً آهویی را صید کند، ولی آن را برای بچه ای رها نمی کند که آن را بدرد.
اگر این قوۀ غضب هم مثل کلب معلم، تحت فرمان عقل، بلکه تحت فرمان عقل کل و حکمت کل؛ یعنی احکام و قوانین شرعیه قرار گرفت که هرجا قانون رهایش کرد برود، در این صورت صیدهایش حلال می شود؛ اگر به طرف دزد رهایش کرد و آن را دفع نمود ولو در این دفع، ضرری و زخمی به دزد وارد آورد، حلال است و اگر به طرف دشمن دینی که شرع اجازه داده، رهایش کند و او را بدرد، دیگر قصاصی نیست و هکذا.
اما طرف افراط این قوۀ غضب «تهوّر» است، که مثل سگ بی صاحبِ هار به هر چیزی حمله کند، و طرف تفریطش «جبن»است که هرچه صیاد عاقل آن را به طرف شکار سوق دهد و تحریکش کند، قدم از قدم برندارد، اگر خرگوشی هم بیاید و هر کاری به سرش در بیاورد، چنگ و دندانش به نظر او تیز نمایان می شود، البته این از ذلت نفس و بی غیرتی و صغر نفس حاصل می شود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 359