باب نهم شرح ملکات و منازل نفس انسانی
فصل چهارم کیفیت ارتقای مدرکات و مراتب تجرد
ثبات ماهیت در تمام مراحل تنزل و ترقی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

ثبات ماهیت در تمام مراحل تنزل و ترقی

ثبات ماهیت در تمام مراحل تنزل و ترقی

‏بعد از آنکه معلوم شد که ماهیت چیست و از چه انتزاع می شود و به واسطۀ چه‏‎ ‎‏منتزع می شود، می گوییم: ماهیت چیزی است که قابل صدق بر کثیرین است و هم قابل‏‎ ‎‏صدق بر جزئی است؛ چون لاجزئی و لا  کلی است، پس هم جزئی و هم کلی است، و‏‎ ‎‏چون فی نفسه لامعدوم و لاموجود است، ممکن است هم معدوم و هم موجود باشد و‏‎ ‎‏چون لا حیّ و لا میّت است، ممکن است هم حیّ و هم میّت باشد.‏

‏چنانکه گفتیم: ماهیت، مفهومی است که از اشیاء انتزاع می شود و منشأ انتزاع،‏‎ ‎‏وجود است، البته نه وجود صرف، بلکه وجود متنزل از مقام صرافت، و در حد ذات،‏‎ ‎‏ذات ماهیت به هیچ قیدی مقید نیست، نه به کلیت و نه به جزئیت، نه به موجودیت و نه‏‎ ‎‏به معدومیت، نه به طبیعی بودن و نه به عقلی بودن، نه به تکثیر و نه به توحید، از این‏‎ ‎‏جهت بر کلی هم صدق می کند، بر متکثرات فردیه هم صادق است، بر متکثرات طولیه‏‎ ‎‏هم صدق می کند؛ چون به هیچ صبغه ای در حد ذات و من حیث انّها ماهیه، منصبغ‏‎ ‎‏نیست، بلکه منصبغ به صبغۀ امری می شود که ماهیت، مقام و حد ذات اوست.‏

‏و چون ماهیت از مرتبۀ تنزل وجود، منتزع است؛ لذا در هر حدی از حدود که‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 374

‏وجود تنزل نموده، ماهیتی می باشد؛ زیرا ماهیت، همان حد تنزل است، و چون هر‏‎ ‎‏وجودی دارای یک تشخص است لذا ماهیت موجود، بیش از یک تشخص ندارد، پس‏‎ ‎‏اگر وجود، وجود طبیعی و نحوۀ وجود، نحوۀ عالم طبیعت باشد، ماهیت موجود،‏‎ ‎‏منصبغ به صبغۀ آن وجود است، واگر وجود عقلی باشد، ماهیت، منصبغ به صبغۀ آن‏‎ ‎‏می باشد.‏

‏و اگر وجودی که به ماهیت اعطا شده، وجود سیّال و متحرک از نقص به کمال‏‎ ‎‏باشد، چون ماهیت مقام ذات اوست؛ لذا روی این هویت واحدۀ شخصیه است، و‏‎ ‎‏چون اصل الوجود و هویت واحدۀ شخصیه از نقص رو به کمال گذارد، ماهیت بر این‏‎ ‎‏وجود صادق است.‏

‏در عالم طبیعت که نحوۀ وجود، وجود طبیعی است ماهیت با این وجود در مرحلۀ‏‎ ‎‏طبیعت است، و اگر ترقی کرد و به مرحلۀ برزخ رسید، ماهیت همان ماهیت است؛‏‎ ‎‏چون وجودش همان وجود است، و اگر به مرحلۀ عقل رسید، باز ماهیت عیناً همان‏‎ ‎‏است؛ چون وجود عیناً همان است.‏

‏بالجمله: ماهیت چون در مقام نفس خود توحید ندارد، صدق بر متکثرات می کند،‏‎ ‎‏و چون در مقام نفس خودش تکثر ندارد، بر واحد هم صادق است، اگر وجود یا عدم‏‎ ‎‏را قبول می کند به خاطر این است که ماهیت در مقام نفس خود، نه وجود است نه عدم؛‏‎ ‎‏لذا متصف به وجود و عدم می باشد، و چون نه نیست است و نه هست، با نیستی‏‎ ‎‏نیست است و با هستی هست است، و چون طبیعی بودن و عقلی بودن در آن دخالت‏‎ ‎‏ندارد پس هم بر وجود طبیعی صدق می کند و هم بر وجود عقلی صادق است.‏

‏وجود که از مقام صرافت خود پایین آمد، ماهیت دارد؛ چون ماهیت، تنزل وجود‏‎ ‎‏است لذا با هر وجودی موجود می باشد و تشخص همان را دارد و نحوۀ وجود و‏‎ ‎‏تشخص، هر نحوی باشد در او فرقی ایجاد نمی کند؛ لذا گفتیم که ماهیت به غیر نفس‏‎ ‎‏خود چیزی نیست و کلی قابل صدق است و از خود صبغ ندارد و منصبغ از وجود‏‎ ‎‏خودش است، پس اگر وجودش وجود سیّالی باشد که ماهیت با آن موجود شود، در‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 375

‏مراتب سیر وجودش، همان ماهیت است که از اول مرتبه با این وجود بوده است؛ مثلاً‏‎ ‎‏در انسان از مرتبۀ طفولیت تا زمان کهولت، ماهیت انسانی دارای یک وجود و یک‏‎ ‎‏تشخص است؛ چون وجود واحد است، منتها نحوۀ وجود، وجود سیّالی است و این‏‎ ‎‏هویت واحدۀ بسیطۀ شخصیه، از نقص رو به کمال می رود، پس چنین نیست که انسان،‏‎ ‎‏وجودات متعددۀ مجتمعه باشد تا ماهیت انسان دارای تشخصات و وجودات باشد.‏

‏و لذا برای ماهیت انسان، وجودات نیست؛ مثلاً یک وجود جوهر، یک وجود‏‎ ‎‏جسم، وجودات اعراض از قبیل کمّ و کیف، وجود قدرت، وجود علم، وجود خیال،‏‎ ‎‏وجود حس، وجود بصر، وجود سمع، وجود عقل، وجود فکر و هکذا  که انبان‏‎ ‎‏ملا قطب باشد و چیزهای جدا از هم و وجودات منحاز از یکدیگر در آن جمع باشد،‏‎ ‎‏نیست.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 376