باب نهم شرح ملکات و منازل نفس انسانی
فصل چهارم کیفیت ارتقای مدرکات و مراتب تجرد
بیان عوارضی که به همراه جوهر در حرکتند
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بیان عوارضی که به همراه جوهر در حرکتند

بیان عوارضی که به همراه جوهر در حرکتند

‏ناگفته نماند: آخوند  ‏‏رحمه الله‏‏ و آنهایی که هم زبانی با او کرده اند که یک تشخص و وجود‏‎ ‎‏برای ماهیت است و اعراض، امارات آن وجود و تشخص هستند، مرادشان همۀ‏‎ ‎‏عوارض نیست، بلکه مراد از اماراتی که وجود دیگری ورای وجود جوهری ندارند،‏‎ ‎‏آن اماراتی است که با وجود از اول تا آخر با عرض عریضی که دارند همراهند، و‏‎ ‎‏جوهر آن وجود واحد لابد همراه با آن عوارض است؛ مثل تکمّم و تکیّف که در وجود‏‎ ‎‏انسان طبیعی لابد منه است؛ زیرا از اول طفولیت تا آخر کهولت، وجود طبیعی انسانی‏‎ ‎‏بدون تکمّم و بدون تکیّف نمی شود؛ گرچه کیفیات نفسانیه باشد، پس این گونه از‏‎ ‎‏عوارض در وجود طبیعی انسانی، لابد منه است، و یا حرکت که هر وجود طبیعی،‏‎ ‎‏حرکت ذاتیه دارد.‏

‏و همچنین هر وجود طبیعی، زمان فردی دارد، بلکه زمان داشتن، نحوۀ وجود‏‎ ‎‏طبیعی متحرک از نقص به کمال است و همان است که بین بهمنیار و شیخ مورد مذاکره‏‎ ‎‏بوده است؛ بهمنیار می گفت: زمان دخالت در وجود دارد، ولی شیخ منکر بود. شیخ،‏‎ ‎‏بهمنیار را به سکوتش از جواب سؤال او مفحم نمود؛ زیرا بهمنیار گفت: چرا جواب‏‎ ‎‏نمی دهی؟ شیخ گفت: سائل و مسؤول عنه دیگر نیستند و آن کسی که مسؤول عنه بود‏‎ ‎‏با سائلش دیگر نیست، کو مسؤول عنه تا جواب بدهد و کو سائلی تا جواب بشنود؟‏‎ ‎‏در نتیجه بهمنیار مفحم شد.‏‎[2]‎

‏ولی بنابر تحقیق آخوند، زمان، دخالت دارد و با این حال سائل و مسؤول عنه باقی‏‎ ‎‏است؛ چون وجود انسان یک وجود سیّال و باقی است و در زمان ثانی، وجود، همان‏‎ ‎‏وجود در زمان سابق است که ناقص بود و کامل شد.‏

‏بالجمله: چیزهایی که من اول الوجود الی آخره در این نشئه لابدّ منه است، این گونه‏‎ ‎‏چیزها، وجودی مغایر با وجود اصل و جوهر ندارند؛ چنانکه وجود متعدد هم ندارند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 384

‏اما عوارضی که به واسطۀ خارجیات است؛ مثل اینکه اگر کسی توی خُم صبّاغی‏‎ ‎‏برود رنگ پوستش سیاه می شود، این گونه عوارض از مراتب آن جوهر نیستند، پس‏‎ ‎‏اگر به واسطۀ تابش آفتاب، رنگ بدن کسی سیاه گردد ـ مثل زنگیهای افریقا که در‏‎ ‎‏منطقۀ سوزان اقامت دارند و افقشان افق تابش شدید حرارت آفتاب است و از این‏‎ ‎‏جهت پوستشان سیاه شده، و اما اروپاییها در سرزمین و افق معتدلی قرار گرفته اند و‏‎ ‎‏پوست بدنشان سفید است ـ و یا موهای سر و صورت کسی سفید و یا زرد شود‏‎ ‎‏این گونه عوارض مرادشان نبوده و نمی باشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 385

  • )) مباحثات، ص 147 و 153.