توضیحی پیرامون سعداء، اشقیا و متوسطین
مثل گروه اول، آن دسته ای هستند که به ادیان دیگر معتقد بودند، ولی اعتقاد نداشتند که غیر از دین آنها دینی وجود داشته باشد و عمر خود را در آن مسلک گذرانده و به ظواهر آن عمل کرده اند؛ چون هیچ استبعادی ندارد که این دسته اشخاص هم داخل جنت و بهشت گردند.
در روایات ما آمده است که خداوند متعال برای بهشت، هفت در قرار داده است از
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 485 شش درِ آن مسلمین، و از یک در دیگر آن غیر مسلمین وارد خواهند شد.
پس نمی توان گفت: کسی که هیچ تقصیری نکرده ـ جز آنچه که فهمیده، چیز دیگری به گوشش نخورده و یا اگر شنیده به طوری به چیزهایی که از پدر و مادر شنیده، معتقد بوده که احتمال صحت غیر آن را نمی داده است ـ به جهنم خواهد رفت، آیا خدا جهنم را خلق کرده تا هرکه معصیتی کرد فوراً او را به جهنم بیاندازد؟ چنانکه وعاظ ما همین که بالای منبر می روند، آن چنان سخن می گویند که مردم را مأیوس کرده و جهنم را از آنها پر می کنند؛ مثلاً می گویند: اگر کسی یک دفعه صورتش را تراشید، مثل این است که هفتاد پیغمبر را کشته است و چندین بار با محرم خود در مکه و در بیت الحرام زنا نموده است!! خیر، این جورها نیست، مگر خدا بهشت را فقط برای چهار نفر ریش قرمزی که در بازار قم یا در بازار همدانند، خلق فرموده است؟ خیر، این طور نیست.
لقمان در وصایای خود می گوید: یا بُنیّ، اگر گناه ثقلین را کرده باشی از رحمت خدا مأیوس مباش، و معنای «لاَ تَیْأسُوا مِنْ رَوْحِ الله ِ» این نیست که هر کس فقط خودش از روح الله مأیوس نباشد، بلکه حتی در حق دیگران هم نباید رحمت حق را تحدید کرد و گفت رحمت خدا شامل آنها نمی شود.
همچنین انسان نباید به عمل خود مغرور باشد، چنانکه در وصیت لقمان آمده است که به عمل خود مغرور مباش اگرچه طاعت ثقلین را کرده باشی؛ برای اینکه میزان کار، دست تو نیست تا بدانی اینهایی که کرده ای، به راستی طاعت بوده است؟ مگر ما چه کرده ایم و چه می کنیم تا به عمل خود مغرور هم باشیم؟ لذا انسان باید بین خوف و رجا باشد، از خود مأیوس شده و به او رجا داشته باشد و خود را فقیر ببیند و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 486 بداند که فقیر است. و بالجمله: این هم دستۀ دیگری بود.
اما دستۀ سوم: چنانکه گفتیم، علاوه بر حصول تجرد جوهری، انسان را قوه ای است که می تواند فعلیات عقلیه را در ضمن طی راه با حرکت جوهری بالاختیار کسب نموده و باطن ذات را بالاختیار با حقایق عقلیه به فعلیت درآورد.
کسی که در مطالب مبدأ و معاد خوض نموده و راست و مستقیم رفته و حقایق عقلیۀ سالم را به دست آورده و صورت علمیه را در نفس منتقش بنماید ـ گرچه این هم صاحب مراتب مختلفی است که تا چه اندازه بتواند صُوَر حقایق را کشف و درک کند ـ اگر مستقیماً درک صور کرد و صور علمیۀ آن، محاذی واقع شد و نقشۀ متن واقع گردید، وقتی از غشوۀ عالم طبیعت افاقه پیدا کرد، آن صور علمیه مطابق با واقع، موجب سعادت عقلیۀ او خواهد بود.
و اگر در این مطالب به طور کج و معوج وارد شد و صور عقاید علمیه برخلاف واقع حاصل گردید، این دو جور است:
یکی اینکه، آنچه را که این طور فهمیده از روی عناد بوده و برخلاف انبیا، براهین و ادله اقامه کرده و این را هم آشکار کرده، چنین شخصی کافر است و شقاوت ذاتیه پیدا خواهد کرد؛ چون او در مرتبۀ عاقله کج و معوج شده است.
و دیگر آنکه شخص با اینکه عقیدۀ باطل اختیار کرده و پیوسته بر خلاف انبیا رفتار نموده است، ولی ریا و نفاق نموده و در ظاهر، سنگ دیانت به سینه زده تا از دین سوء استفاده کند، و در عین حال که ملحد است با طریقۀ قرآن وارد شده و از این راه به مسلمین خدعه می کند. و نعوذ بالله از این شقاوت!
بالجمله: اشخاصی که عبادت می کنند سه قسمند: یکی مثل حضرت امیر علیه السلام است، یکی مثل بعضی از صحابۀ منافق است، و دیگری مثل مؤمنین متوسط است.
اوّلی وقتی که عبادت می کند، چون مجذوب است و عاشق حضور حبیب است، هیچ چیزی نمی تواند او را از محبوب منع کند، چون در مقابل او چیزی نمی بیند و همۀ اشیاء را محو حسن جمال او می بیند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 487 دومی که نماز می خواند در صورت ظاهر معلوم نیست که نماز بدی خوانده باشد، بلکه شاید قرائت وطمأنینه و شرایط ظاهری اش مثل نماز حضرت علی علیه السلامباشد، ولی این نماز برای این است که مسلمین را با آن خدعه کند و بر آنها ریاست نماید.
سومی هم که عبادت می کند برای این است که به چیزی برسد که کم نشود؛ چون می بیند دنیا پیری دارد، می خواهد به جوانی ای برسد که پیری نداشته باشد و چون می بیند خوردنیهای دنیا کم می شود، می خواهد به خوردنیهایی برسد که کم نشود. چون می بیند جماع دنیا بیش از چند لحظه طول نمی کشد می خواهد به جماع پانصد ساله برسد و چون می بیند خانه های دنیا خراب می شود، می خواهد به قصری برسد که خراب نشود و چون می بیند که باغ دنیا خیلی از میوه ها را ندارد و خزان هم پیش هر بهارش هست، می خواهد به باغی برسد که میوه اش کال و ترش و تلخ و کرم زده نباشد و همیشه هم میوه داشته باشد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 488