اقوال طبیعیین در معاد
یکی از اقوال علما در باب معاد، قول طبیعیین و آنهایی است که می گویند: شخص، غیر از این هیکل طبیعی و اجزاء و اعضایی که دارد، چیز دیگری ندارد، و انسان را عبارت از پوست و گوشت و رگ و خون و مخ و دل و کبد و کلیه و امعاء و احشاء و پیه و اعضا و اجزاء دیگر که از سنخ موجود طبیعی است، می دانند و می گویند: این مجموعه که پوسید و از بین رفت، همه چیز تمام می شود؛ چون او بیش از مجموع اجسام طبیعیه نیست. و لذا اینها از منکرین معاد بوده و ممکن است اصلاً نامی از روح نیاورده باشند و به غیر از آنچه که در تشریح دیده می شود، به چیز دیگری اعتقاد نداشته باشند.
جماعت دیگری هستند که اگر نامی از روح برده باشند، مرادشان همان روحی است که در حقیقت بخار خون است و به غیر از آن و پایین تر از آن؛ یعنی اعضا و جوارح به چیز دیگری قائل نمی باشند. این طایفه هم منکر معاد بوده اند؛ چون روح بخاری بیشتر از بخاری که از خون متصاعد می شود نیست و تا خون سرد شد، این هم سرد شده و مثل انحلال اجزاء ـ گوشت و پوست ـ منحل می شود، بلکه به مجرد سرد
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 521 شدن خون، این بخار خیلی زودتر منحل شده و از بین می رود.
جماعت دیگری که به روح قائل هستند، آنها هم در باب معاد طوایفی می باشند؛ یک دسته از آنها قائلند به اینکه روح، یک جسمی بوده که با بدن مزدوج شده است و در مقام تعبیر همین قدر توانسته اند بگویند که مثل بو در گل و مثل دُهن در میوه جات دُهنیه می باشد، و این جسم روزی از بدن جدا می شود ولی بعد از جدا شدن آیا همین اجزاء بدن جمع شده و عین همان بدن سابق درست می شود و با آن در قیامت یکی می شود؟ و یا با بدن و جسمی مثل بدن سابق یکی می شود و یا در بدن مثالی داخل می شود؟ مورد بحث است.
این طایفه گرچه به نظر خودشان به معاد قائل هستند، ولی لازمۀ حرفی که گفته اند انکار معاد است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 522