باب دهم در بیان معاد روحانی و حقیقت سعادت و شقاوت
فصل نهم دلایل منکرین معاد
جواب بعضی از فضلا از شبهات منکرین معاد
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

جواب بعضی از فضلا از شبهات منکرین معاد

جواب بعضی از فضلا از شبهات منکرین معاد

‏بعضی از فضلا برای تصحیح معاد سخنی دارند که حاصل آن این است:‏‎[2]‎‏ ما در‏‎ ‎‏عینیت، بیش از روح مجرد و اجزاء مادیه لازم نداریم و صورت نوعیه تأصلی ندارد؛‏‎ ‎‏چنانکه قول امروزیها این است که در چیده شدن اجزاء ـ اجزاء غیر متجزّیۀ در خارج‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 528

‏اگرچه وهماً و عقلاً متجزی باشند ـ اگر این اجزاء و سلولهای مختلف طوری چیده‏‎ ‎‏شده باشند که مثلاً نوعی از آنها بیشتر از بعضی دیگر باشد، استخوان می شوند و اگر در‏‎ ‎‏چیده شدن با نظم مخصوص، نوع دیگر آن زیاد باشد گوشت می شوند و اگر با نظم‏‎ ‎‏مخصوص دیگری که جواهر فرد از یک نوع دیگر بیشتر باشد، خون حاصل می شود و‏‎ ‎‏هکذا. و یا اینکه اگرچه اجزاء و سلولها مختلف نباشند، بلکه یک رقم ذراتی دیگر‏‎ ‎‏باشند که در چیده شدن با نظمهای مخصوصی گوشت و استخوان و پوست شده‏‎ ‎‏باشند، صورت نوعیۀ مختلف در بین اجسام نیست.‏

‏و خلاصه: اجزاء سابقاً به نظم مخصوصی مرتب و منظم شده بودند و به هنگام‏‎ ‎‏موت، این نظم مخصوص از بین می رود. و گرچه شخص نظم باقی نیست ولی اگر نوع‏‎ ‎‏نظم و شخصیات اجزاء محفوظ باشد، و دوباره با همان شخصیات اجزاء باقیه، مثل‏‎ ‎‏نظم اول چیده شود، و روح مجرد بیاید و به آن متعلق شود، همین موجب عینیت‏‎ ‎‏است، و اصلاً بیش از این لازم نیست، فقط آنچه از بین رفته بود، نظم چیده شدن‏‎ ‎‏اشخاص به یک نظام مخصوص بود، و آن نظم گرچه بشخصه از بین رفته ولی بنوعه‏‎ ‎‏باقی می باشد و دوباره به نظام سابق اشخاص اجزاء را با هم منتظم می نماید و روح به‏‎ ‎‏آن القا می شود، و این قول در حقیقت می خواهد اثبات عینیت کند.‏

‏بر فرض خانه ای از این اجزاء و آجرهای معین و مشخص با یک نظم مخصوصی‏‎ ‎‏منظم شد و این خانه حاصل گردید، اگر یک مهندسی بیاید، همۀ این آجرها را بردارد و‏‎ ‎‏شماره هم گذاشته باشد و به طوری بریزد که اشخاص آجرها هم محفوظ مانده باشد و‏‎ ‎‏چوبهای در و پنجره و غیره را از هم باز کنند و میخهایش را بکشند ولی نشانه کنند که‏‎ ‎‏کدام چوب با کدام چوب در مرحلۀ اول پهلوی هم بوده است، پس از متلاشی شدن‏‎ ‎‏هیکل این خانه، دوباره بیایند آن را به همان نظم اوّلی بچینند تا شکل خانه حاصل‏‎ ‎‏شود، چون اجزاء بشخصیاتها محفوظ بوده و نظم و ترتیب همچنانکه در مرتبۀ اول‏‎ ‎‏بوده مراعات گردیده، پس شکل خانه بنوعه محفوظ می باشد، گرچه بشخصه محفوظ‏‎ ‎‏نباشد؛ زیرا اجزاء بشخصیاتها محفوظ بوده است و در عینیت بیش از این لازم نیست‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 529

‏که هیئت بنوعه و اجزاء بشخصیاتها محفوظ باشد؛ قضیۀ بدن هم همین طور است،‏‎ ‎‏روح وقتی که آمد به آن متعلق می شود؛ چنانکه صاحب خانه بعد از خراب کردن و‏‎ ‎‏منهدم نمودن خانه از آن بیرون رفت و دوباره که اجزاء به هم وصل شد و خانه موجود‏‎ ‎‏گردید، صاحب خانه می آید و در آن می نشیند.‏

‏این قول را بعضی از فضلای متأخرین، مقداری شرح داده و گفته است: جواهر‏‎ ‎‏فرده ـ بنابر قول به جواهر فرده ـ که نه عقلاً و نه خارجاً متجزّی نمی شوند و یا اگرچه‏‎ ‎‏وهماً و عقلاً قابل قسمت باشند، اما خارجاً قسمت را قبول نمی کنند، این جواهر با‏‎ ‎‏نظامهای مختلف چیده می شوند و اگر صورت نوعیه هم نباشد، انفصال و اتصال و یا‏‎ ‎‏نظم مخصوص و از نظم افتادن، موجب آن نمی شود که جواهر فرده شخصیاتشان از‏‎ ‎‏بین برود ـ مثل قول مشائین به منکرین هیولی که با انفصال، جسم را معدوم نمی دانند،‏‎ ‎‏بلکه وصفی از اوصاف آن را زایل می دانند و می گویند اگر دوباره متصل شود، وصف‏‎ ‎‏اوّلی سر جایش برمی گردد نه اینکه جسم با انفصال معدوم شود، و دوباره دو جسم‏‎ ‎‏موجود گردد ـ پس چون اجزاء مادیه هستند و بیش از نظم و ترکیب مخصوص،‏‎ ‎‏چیزی از بین نرفته و اشخاص و شخصیات اجزاء هم محفوظ مانده و دوباره آنها را به‏‎ ‎‏همان نظم سابق منظم می نمایند و پس از آن روح هم القا می شود لذا عینیت حاصل‏‎ ‎‏است؛ چون اشخاص اجزاء موجود است و هیئت بدن بنوعه نیز موجود است و روح‏‎ ‎‏هم موجود است، فقط هیئت شخصی و نظم شخصی از بین رفته و این هم مضر‏‎ ‎‏نیست.‏

‏و تعلق روح به همان بدن ـ که سابقاً به آن متعلق بوده ـ تناسخ نیست؛ زیرا تناسخ‏‎ ‎‏باطل چنانکه ظواهر کلمات ملّیین و معقد اجماع اهل شرایع است، آنجایی است که‏‎ ‎‏روح به بدنی که سابقاً بدن این روح نبوده است متعلق شود.‏‎[3]‎

‏و بالجمله: این قول با اینکه از اقوال دیگر که در معاد است بهتر است، ولی فی‏‎ ‎‏نفسه سخیف است و از چند طریق قابل رد است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 530

  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 9، ص 168.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 9، ص 168.