اصل نهم: قیام صور تخیلی و ادراکی به نفس در تمام مراتب
اصل نهم: نزد آخوند رحمه الله صور متخیله و بلکه تمام صور محسوسۀ موجودات، دارای یک مرتبۀ قویه ای است که حافظ این همه قوّه ها و کوّه ها است؛ و آن مرتبۀ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 579
بسیطه، جامع صور محسوسات در حواس می باشد، نه صور مادیه که روی اشیاء خارجیه است، بلکه صور در حواس که مظاهر نفس هستند ومظاهر و قوا غیر جسم و جسمانی می باشند و در این مراتب، صور محسوسات از سنخ مادیات نیست، بلکه یک نحو تجرد دارند به نحو تجردی که قوه و آن حس مظهری دارد.
لذا مرحوم آخوند رحمه الله قائل است به اینکه علاوه بر صور خیالیه، مبصرات هم مجرد است و ادراک بصری، به انطباع صور خارجیه در جلیدتین نیست چنانکه طبیعیون می گویند، و همچنین ادراک به واسطۀ خروج نور و شعاع از بصر به شی ء خارجی نمی باشد چنانکه ریاضیون گویند؛ با اختلافی که در شکل و کیفیت شعاع خارج دارند که بعضیها می گویند به طور شکل مخروطی مصمّت است و بعضی گویند یک خط باریک است ولیکن سرخط نوری متحرک و جنبنده است و بعضی گویند: خطوطی دسته شده مثل دستۀ جاروب می باشند. علی ایّ حال قائلند که ادراک در رأس تلاقی نور شعاع بصری و صورت مادی خارجیه حاصل می شود.
شیخ اشراق و اشراقیون در ابصار می گویند: ادراک به واسطۀ نور شعاع بصری در خارج حاصل نمی شود، بلکه این نور با شرایط دیگر، نفس را مستعد می کند که نور نفس در خارج به اشیاء، احاطه نموده و احاطۀ نور نفس به خارج، همان ادراک خارج است.
ولی آخوند رحمه الله دربارۀ اقوال طبیعیین و ریاضیین می گوید: «کَفَی الله ُ الْمُؤْمِنِینَ
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 580
الْقِتٰالَ» که آن طایفه ها هر یک قول دیگری را با ذکر برهان ابطال نموده و این مقاتلۀ آنها، مؤمنین را از مقاتله با ایشان کفایت کرده است.
و اما قول اشراقیین را آخوند رحمه الله ابطال نموده، به اینکه احاطۀ قیّومی نفس موجب ادراک نفس است و نفس بر چیزی که معلول خودش نیست، احاطۀ قیّومی ندارد، و خارجیات، معالیل نفس انسانی نیستند تا صور ادراکیۀ نفس باشند، بلکه اینها که معالیل الهیه اند، معلومات و مدرَکات علل قیّوم خودشان هستند و چون صور محسوسات در مرتبۀ حس، مظاهر نفس هستند و صور متخیلات در مرتبۀ تخیل، معلول نفسند، بنابراین مدرَک نفس می باشند و مادام که نفس در طبیعت است و وجود طبیعی دارد در عین حال وجود برزخی هم دارد و چه بسا وجود عقلی هم ـ مثل بعضی از کمّلین ـ داشته باشد؛ یعنی موجودی ذومراتب است.
بنابراین: نفس از این حیث که مادی است، حصول صور محسوسه به فعالیت نفس در مظاهر، بر شرایط و معدّاتی موقوف است که برای هر یک از محسوسات، حواسی لازم است و حقیقت رؤیت با این صوری است که در مظهر ابصار است. و مادام که نفس در طبیعت مشغول است و از ماده رها نشده و از این اختلاط خالص نگردیده و با موجودات طبیعی سر و کار دارد، هم مدرِک و هم مدرَک و هم ادراک، ناقص است؛ لذا با اینکه هر صورتی در مظهر حسی با فعالیت نفس است ولی ضعیف است، اما وقتی که از اختلاط طبیعت فارغ شد و موجود برزخی، منقطع از دار طبیعت شد، هر صورت متخیله ای که در آنجا انشا می کند، موجودات خارجی و قائم به نفس می باشند و ارتباط معلولی و تقوّمی با نفس دارند؛ چنانکه در این نشئه برای مبرسمین و نائمین، حقیقت رؤیت و حقیقت سمع و غیره اتفاق می افتد و مبرسم و نائم، حقیقةً می بینند نه اینکه خیال رؤیت می کنند؛ چون خیال رؤیت، غیر از رؤیت است.
منتها گاهی صور، در حس مشترک از صقع نفس منحدر می شوند و قبل از آنکه به
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 581
مظاهر دیگری منحدر شوند از آنجا به حس مشترک منحدر می شوند. علی ایّ حال، در حس مشترک، صور تمام محسوسات جمع است گرچه مظاهرشان در عالم طبیعت مختلف می باشند، ولی در عالم برزخ و در عالم خیال، همۀ این صور به فعالیت نفس جمع هستند.
و چنانکه فعلاً حس مشترک با اینکه یک حس است، اما واردات همۀ حواس ظاهره در آنجا هستند و در آنجا حقیقةً رؤیت و سمع و لمس واقع می شود، در موقع ترقی وجود و استخلاص از دار طبیعت و تبدل نشئه ای به نشئۀ دیگر و «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأرْضُ غَیْرَ الْأرْضِ» هم همین طور است، نه اینکه ارض به چیز دیگری تبدیل می شود، مثلاً سماء می شود، بلکه ارض، به ارض تبدیل خواهد شد، اما نه مثل آن ارض اول، بلکه غیر آن ارض خواهد بود و در چنین نشئه ای مثل نخواهد بود، بلکه در مرتبۀ خیال نیز سمع و رؤیت و غیر اینها حقیقةً حاصل خواهد شد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 582