فصل سوم: دستگیری حضرت امام، اقدام به موقع موتلفه
پس از آزادی امام، من مدتی فراری بودم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : شعاع ‌حسینی، فرامرز (گرد آورنده)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1389

زبان اثر : فارسی

پس از آزادی امام، من مدتی فراری بودم

‏امام که از زندان آزاد شد من تحت تعقیب بودم. اما درعین اینکه فراری بودم مشغول فعالیت سیاسی و مبارزاتی هم بودم. ‏

‏س: کجا پنهان شده بودید؟‏

‏ج: یک‏‎ ‎‏هفته در منزل مرحوم حاج رضا پنجه شاهی ‏‎[1]‎‏ در خیابان ری کوچه ادیب مخفی بودم، هوای گرم تابستان هم مرا ناراحت می‌کرد و ایشان که به من خیلی محبت داشت در حیاط منزلش تخت گذاشته بود تا من راحت بخوابم. خانواده ایشان هم شب‌ها درحیاط منزل می‌خوابیدند، من هم که از این بابت ناراحت بودم تصمیم گرفتم از آنجا بروم. هر چه می‌کردم شب‌ها در اطاق بخوابم، قبول نمی‌کرد، خیلی محبت داشت، به همین خاطر به آقای پنجه شاهی گفتم: پیامی‌ برای حاج مهدی عراقی دارم، می‌بری؟ ایشان هم قبول کرد و من طی نامه‌ای به حاج مهدی عراقی نوشتم که من اینجا ناراحت هستم، اگر ممکن است محل دیگری را در نظر بگیر تا جابجا شویم، نامه را تحویل آقای پنجه شاهی دادم تا به حاج مهدی عراقی برساند. فردای آن روز آقا مهدی ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 110

‏پیام داد آماده باش که صبح زود به شما ملحق می‌شوم تا تغییر محل بدهیم. فردای آن روز مهدی آمد و به اتفاق هم با یک اتومبیل جیپ به باغی مربوط به پدر خانم‌اش - آقای نجاتی - به دماوند رفتیم. مدتی در آنجا بودیم البته درعین اینکه فراری بودیم دست از فعالیت برنداشتیم. البته در این مدت از خانواده‌ام دور بودم. در تهران که حکومت نظامی‌بود، شب‌ها به منزل نمی‌رفتم و تماس مستقیم هم با خانواده نداشتم. بوسیله برادرم و یا از طریق پدر خانمم از حال آنها جویا می‌شدم، با دفتر خودم هم مستقیماً تماس نمی‌گرفتم. با مغازه‌های کنار محل کارم تماس می‌گرفتم و از این طریق با برادرم ارتباط برقرار می‌کردم. تقریباً تا مرداد ماه همان سال [1342] فراری بودم.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 111

  • . حاج رضا پنجه شاهی از تجار قماش در بازار عباس آباد بود و مردی بسیار متدین و علاقمند به امام و مبارزه بود. ایشان جهت انجام امور مبارزاتی هرگونه هزینه‌ای را بدون ناراحتی و تامل قبول و پرداخت می‌کرد و از جهت مالی کمک موثری داشت.