آیت الله سید عباس خاتم یزدی: حاج احمد آقا، واقعاً فانی در امام بودند
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

پدیدآورنده : خاتم یزدی، سید عباس

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

آیت الله سید عباس خاتم یزدی: حاج احمد آقا، واقعاً فانی در امام بودند

حاج احمد آقا، 

واقعاً فانی در امام بودند

‏ ‏

حضور: از محضر حضرت آیت‌‌‌ الله‎ ‎سید عباس خاتم یزدی، که از اعضای‎ ‎شورای استفتائات دفتر حضرت امام و‎ ‎حضرت آیت‌‌‌ الله العظمی اراکی، قدس‎ ‎سره، و مقام معظم رهبری هستند، تشکر‎ ‎می‌‌‌ کنیم که مصاحبه با مجله حضور را‎ ‎پذیرفتند؛ و با عرض تسلیت رحلت‎ ‎مرحوم حجةالاسلام والمسلمین حاج‎ ‎احمد آقا، از ایشان خواهش می‌‌‌ کنیم‎ ‎دربارۀ تاریخ آشنایی و خاطرات خودشان‎ ‎با آن مرحوم مطالبی بیان بفرمائید.


‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏بنده هم به عموم مردم مسلمان ایران و‏‎ ‎‏جهان مصیبت رحلت حجةالاسلام‏‎ ‎‏والمسلمین حاج احمد ‏‎‌‌‌ ‎‏آقا یادگار عزیز امام‏‎ ‎‏خمینی، قدس‏‎‌‌‌ ‎‏الله نفسه، را تسلیت عرض‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏کنم، و برای آن مرحوم علوّ درجات آرزو‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏کنم. آشنایی بنده با مرحوم حاج احمد آقا‏‎ ‎‏در نجف بود. پیش از آن، زمانی که بنده در‏‎ ‎‏ایران بودم با امام(ره) و فرزندشان، مرحوم‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی، آشنایی کامل داشتم.‏‎ ‎‏منظورم همان زمانی است که در قم تحصیل‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏کردم. بنده پس از آنکه 5 سال در قم‏‎ ‎

‏بودم، عازم نجف شدم. مدتی پس از آن امام‏‎ ‎‏به ترکیه تبعید شدند و بعد به عراق رفتند.‏‎ ‎‏چند سالی بعد از آن، آقای حاج احمد آقا به‏‎ ‎‏نجف آمدند. اینکه عزیمتشان به نجف به‏‎ ‎‏دستور حضرت امام بود یا خودشان تصمیم‏‎ ‎‏گرفتند بیایند نمی‏‎‌‌‌ ‎‏دانم. پیش از آمدن حاج‏‎ ‎‏احمد آقا به نجف حضرت امام و زوجۀ‏‎ ‎‏محترمشان و آقای حاج آقا مصطفی در نجف‏‎ ‎‏ساکن بودند. همشیرۀ ایشان هم گاهی نجف‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏آمدند. ظاهراً حاج احمد آقا بار اوّل به‏‎ ‎‏طور مخفی آمده بودند. و ابتدا اقامتشان در‏‎ ‎‏آنجا قطعی نبود، ولی بعداً تصمیم گرفتند که‏‎ ‎‏در نجف بمانند. و البته مدت زیادی هم از‏‎ ‎‏آمدن حضرت امام به نجف نمی‏‎‌‌‌ ‎‏گذشت که‏‎ ‎‏ایشان به امام ملحق شدند.‏

[[column]]

[[column]]


‏بنده پیش از آن ایشان را نمی‏‎‌‌‌ ‎‏شناختم، ولی‏‎ ‎‏شنیده بودم که حضرت امام فرزندی به نام‏‎ ‎‏احمد دارند. در نجف ما با حاج احمد آقا‏‎ ‎‏آشنایی به هم رساندیم و خیلی زود با ایشان‏‎ ‎‏صمیمی شدیم. ایشان از همان ابتدای‏‎ ‎‏آشنایی لطف خاصی نسبت به بنده داشت.‏‎ ‎‏در مسائل و امور هم بنده طرف اعتماد ایشان‏‎ ‎‏بودم. گاهی مثلاً حاج آقا مصطفی و حاج‏‎ ‎‏احمد آقا از بنده می‏‎‌‌‌ ‎‏خواستند که در اختلاف‏‎ ‎‏بین طلاب جوان - که گاهی پیش می‏‎‌‌‌ ‎‏آمد -‏‎ ‎‏میانجیگری کنم و آنان را به اتحاد دعوت‏‎ ‎‏کنم.‏

حضور: دربارۀ نقش ایشان به عنوان‎ ‎حلقۀ ارتباط گروههای مبارز مذهبی و‎ ‎

غیرمذهبی و همچنین علما و روحانیون‎ ‎ایران با حضرت امام، چه پیش از پیروزی‎ ‎انقلاب و چه پس از آن، لطفاً توضیح‎ ‎دهید.

‏ایشان پس از رحلت حاج آقا مصطفی‏‎ ‎‏وظیفۀ خود دیدند که بار این مسئولیت‏‎ ‎‏سنگین را بر دوش بگیرند. براستی هم از‏‎ ‎‏عهدۀ مسئولیت خوب برآمدند ایشان به همۀ‏‎ ‎‏جهات توجه داشتند. کار ایشان تنها منحصر‏‎ ‎‏به کار سیاسی نبود این جای ‏‎‌‌‌ ‎‏خود داشت.‏‎ ‎‏بلکه در هر مشکلی که پیش می‏‎‌‌‌ ‎‏آمد اگر حل‏‎ ‎‏آن را در عهدۀ خودشان می‏‎‌‌‌ ‎‏دیدند فوراً اقدام‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏کردند و جدیت داشتند. علاوه بر این، در‏‎ ‎‏کارهای حوزوی حضرت امام هم، که خود‏‎ ‎‏فصل مشبعی از مسئولیتهای ایشان بود، تا‏‎ ‎‏آنجا که در دایرۀ مسئولیتشان می‏‎‌‌‌ ‎‏گنجید جد‏‎ ‎‏و جهد و اهتمام داشتند. ایشان در چاپ آثار‏‎ ‎‏امام هم در نجف با ما همکاری می‏‎‌‌‌ ‎‏کردند.‏‎ ‎‏در چاپ مجلدات درسهای مکاسب - از اوّل‏‎ ‎‏«بیع» تا آخر آن - که امام در نجف افاضه‏‎ ‎‏فرموده بودند و تصحیح آن را بر عهده‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏داشتیم، آن مرحوم دستیار بودند. یک جلد از‏‎ ‎‏«خلل» و چند جلد از درسهای مکاسب امام‏‎ ‎‏را در نجف اشرف به چاپ رساندیم. و باید‏‎ ‎‏در اینجا یادآوری کنم که‏‎ ‎‏این کارهای علمی‏‎ ‎‏در شرایط دشواری انجام می‏‎‌‌‌ ‎‏پذیرفت. زیرا‏‎ ‎‏غربت و تبعید خاطر انسان را افسرده‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏سازد. و البته امام مستثنا بودند. روحیۀ‏‎ ‎‏محکم و مصمم و مقاوم و ریاضت‏‎‌‌‌ ‎‏پذیر‏‎ ‎‏ایشان به همۀ ما امید و دلگرمی و نیرو‏‎ ‎‏می‏‎‌‌‌ ‎‏داد. ایشان براستی مانند کوهی بودند که‏‎ ‎‏لایُحَرِّکُهُ العَواصِفُ.‏

آیا مرحوم حاج احمد آقا در درسهای‎ ‎حضرت امام شرکت می‌‌‌ کردند؟

‏بله، ایشان به درس امام حاضر می‌‌‌ شدند.‏‎ ‎‏در مباحثات فقهی امام، درس مکاسب و‏‎ ‎‏«خلل»، به طور مرتب شرکت می‌‌‌ کردند.‏‎ ‎‏البته در آن وقت ایشان دروس پایانی «سطح»‏‎ ‎‏را می‌‌‌ گذراندند. ولی از درس خارج امام نیز‏‎ ‎‏(و بعض اساتید دیگر - مانند آقای بجنوردی)‏‎ ‎‏استفاده می‌‌‌ کردند.‏


آیا ایشان به درس خارج استادان دیگر‎ ‎هم می‌‌‌ رفتند؟

‏اطلاع ندارم. گمان می‌‌‌ کنم تنها آقای‏‎ ‎‏بجنوردی و امام بودند که آن مرحوم به درس‏‎ ‎‏خارج ایشان می‏‎‌‌‌ ‎‏رفتند. و البته پیش‏‎ ‎‏اخویشان، مرحوم حاج آقا مصطفی، یک دوره‏‎ ‎‏فقه و اصول خوانده بودند و با ایشان در‏‎ ‎‏مسائل علمی مباحثه داشتند.‏

خواهش می‌‌‌ کنیم دربارۀ عزیمت‎ ‎حضرت امام به پاریس نیز اگر خاطراتی‎ ‎دارید بیان بفرمایید.

‏پیش از آنکه ما از تصمیم امام برای رفتن به‏‎ ‎‏پاریس مطلع شویم، یک روز ایشان نامه‏‎‌‌‌ ‎‏ای‏‎ ‎‏به بنده دادند که توسط آقای رضوانی به دستم‏‎ ‎‏رسید. یک نامه هم برای خود آقای رضوانی و‏‎ ‎‏دو نامه دیگر یکی برای ابوالزوجۀ آیت‌‌‌ الله‏‎ ‎‏میرزا حبیب‌‌‌ الله اراکی(ره) و دیگری برای‏‎ ‎‏آقای کریمی، نوشته بودند و سفارش فرموده‏‎ ‎‏بودند که تا فوت ایشان سر این نامه، باز‏‎ ‎‏نشود. بعدها دانستیم که این چهار نامه‏‎ ‎‏وصیتنامۀ ایشان بوده است. بعد از چند روز‏‎ ‎‏ایشان باز چهار نامۀ دیگر نوشتند و برای‏‎ ‎‏همین چهار نفر فرستادند. و مجدداً هم تأکید‏‎ ‎‏فرموده بودند که تا بعد از فوتشان نامه‌‌‌ ها را‏‎ ‎‏باز نکنیم. بدین ترتیب نزد هر یک از ما چهار‏‎ ‎‏نفر دو نامه از حضرت امام بود. یک شب قبل‏‎ ‎‏از اقامۀ نماز توسط آقای رضوانی برای بنده و‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏آقای کریمی پیغام فرستاند که بعد از نماز به‏‎ ‎‏اندرونی نزد ایشان برویم. هر سه نفرمان در‏‎ ‎‏همان وقت که فرموده بودند به حضورشان‏‎ ‎‏رفتیم. آن شب هوا خیلی گرم بود. ایشان‏‎ ‎‏لباسی سفید پوشیده و عبای نازکی بر‏‎ ‎‏دوششان انداخته بودند و سیمایی بسیار گیرا‏‎ ‎‏و ملکوتی داشتند که سخت جلب نظر‏‎ ‎‏می‌‌‌ کرد. نشستیم، پس از تعارفات معمول، با‏‎ ‎‏همان چهرۀ باز فرمودند که «ما با این جماعت‏‎ ‎‏نتوانستیم کنار بیاییم. و می‌‌‌ خواهیم از عراق‏‎ ‎‏خارج شویم.» از شنیدن این خبر یکّه‏‎ ‎‏خوردیم. تصور آن را هم نمی‌‌‌ توانستیم بکنیم‏‎ ‎‏که امام از عراق خارج شوند. نگران و‏‎ ‎‏مضطرب شدیم، نگرانیمان از آن جهت بود‏‎ ‎‏که نمی‌‌‌ دانستیم چه در پیش است و امام به‏‎ ‎‏کجا خواهند رفت و تصمیمشان چیست.‏

‏فرمودند رژیم عراق به ایشان پیغام داده‏‎ ‎‏است که تا زمانی که در عراق هستند نباید‏‎ ‎‏علیه شاه حرفی بزنند. ایشان هم جواب داده‏‎ ‎‏بودند که در هر جا باشند دست از مبارزه با‏‎ ‎‏شاه بر نخواهند داشت و وظیفۀ شرعی خود‏‎ ‎‏می‌‌‌ دانند که صدای اعتراض و مخالفت خود‏‎ ‎‏را با جنایات شاه و حکومت استبدادی او به‏‎ ‎‏گوش همۀ مردم جهان برسانند. و بعد امام به‏‎ ‎‏ما فرمودند که تصمیم دارند به کویت بروند. و‏‎ ‎‏گفتند تا اندازه‌ای هم مقدمات سفرشان‏‎ ‎‏فراهم شده و بعداً در کویت تصمیم‏‎ ‎‏می‌‌‌ گیرند که در آنجا بمانند یا به جای دیگری‏‎ ‎‏بروند.‏


حضور: آیا حاج احمد آقا هم در این‎ ‎جلسه حاضر بودند؟

‏خیر، حاج احمد آقا نبودند. البته حضرت‏‎ ‎‏امام با حاج احمد آقا، مشورت می‌‌‌ کردند،‏‎ ‎‏ولی در تصمیمگیری مستقل بودند. و ما هم‏‎ ‎‏می‌‌‌ توانستیم با ایشان خصوصی ملاقات‏‎ ‎‏کنیم. بعد خبر دادند به ما که امام می‌خواهند‏‎ ‎‏پس از نماز صبح به طرف کویت حرکت‏‎ ‎‏کنند. در این سفر چند نفر از رفقا همراه‏‎ ‎‏ایشان بودند که از جملۀ آنان بنده و آقایان‏‎ ‎‏کریمی و دعایی و زیارتی بودیم. همان شب‏‎ ‎‏دکتر یزدی هم آمد. البته پیش از آن هم،‏‎ ‎‏ایشان نزد امام می‌‌‌ آمدند.‏

حضور: گفته می‌‌‌ شود که حاج احمد‎ ‎آقا به اتفاق آقای دعایی به سفارت‎ ‎کویت رفته بودند و با معرفی آقای دعایی‎ ‎به جای امام زیرکانه توانسته بودند برای‎ ‎امام ویزای خروج بگیرند. آیا در این مورد‎ ‎جنابعالی اطلاعی دارید؟

‏چنین چیزی من خبر ندارم. آنچه من اطلاع‏‎ ‎‏یافتم این بود که آقای سیدعباس مهری که در‏‎ ‎‏کویت به سر می‌‌‌ برد خود را به عراق رساند -‏‎ ‎‏زیرا آمد و شد کویتیها به عراق و نجف‏‎ ‎‏بلامانع بود و آنها هر وقت می‌‌‌ خواستند‏‎ ‎‏می‌‌‌ توانستند به عراق بیایند - فرزندانشان که‏‎ ‎‏در کویت و نجف بودند، از جمله آقا سید‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏مرتضی، داماد آقا میرزا باقر زنجانی، تماس‏‎ ‎‏حاصل کردند و توانستند برای امام و کسانی‏‎ ‎‏که همراهشان بودند اجازۀ خروج بگیرند.‏‎ ‎‏باری، ما حرکت کردیم.‏

‏در این سفر آقا سید احمد همراه ما بود و با‏‎ ‎‏امام و یکی دو تن دیگر در یک اتومبیل‏‎ ‎‏نشسته بودند. و چنین معلوم شد که این قافله‏‎ ‎‏را حاج احمد آقا حرکت می‌‌‌ هد. تا مرز‏‎ ‎‏کویت رفتیم. در مرز، امام وارد منطقۀ مرزی‏‎ ‎‏کویت شدند و ما برگشتیم. وقتی به نجف‏‎ ‎‏آمدیم خبر رسید که کویتیها با اقامت امام در‏‎ ‎‏آنجا موافقت نکردند، و امام ناچار به بصره‏‎ ‎‏بازگشته و بعد به بغداد رفته‌اند. عصر همان‏‎ ‎‏روز خبر آوردند که امام با حاج سید احمد آقا‏‎ ‎‏و آقای فردوسی‌پور و محتشمی و چند نفر‏‎ ‎‏دیگر رهسپار فرانسه شده‌‌‌ اند. ظاهراً بعضی از‏‎ ‎‏ایرانیانی که در آنجا فعالیت سیاسی داشتند‏‎ ‎‏با مقامات فرانسوی مذاکره کرده و توانسته‏‎ ‎‏بودند موافقت آنان را در مورد اقامت امام در‏‎ ‎‏فرانسه جلب کنند. پس از چند روز بنده و‏‎ ‎‏آیت‌‌‌ الله حبیب‌‌‌ الله اراکی و آقای دکتر یزدی‏‎ ‎‏در پاریس به امام ملحق شدیم. در آنجا هم‏‎ ‎‏حاج سید احمد آقا به طور مداوم با گروهها و‏‎ ‎‏افراد مختلف در تماس بودند و ارتباط با‏‎ ‎‏حضرت امام از طریق ایشان بود. اشخاصی‏‎ ‎‏که قصد ملاقات با امام را داشتند پیش حاج‏‎ ‎‏احمد آقا می‌‌‌ آمدند، مطالب خود را با ایشان‏‎ ‎‏در میان می‌‌‌ نهادند و توسط ایشان از امام‏‎ ‎‏اجازۀ ملاقات می‌‌‌ گرفتند.‏


حضور: مجدداً خواهش می‌‌‌ کنیم از‎ ‎خصوصیات روحی ایشان مطالبی بیان‎ ‎بفرمایید.

‏یک خصلت ممتاز آن مرحوم که در من‏‎ ‎‏تأثیر بسیار داشت علاقه و توجه خاص‏‎ ‎‏ایشان به مستضعفان بود. براستی از این‏‎ ‎‏جهت نیز فرزند خلف حضرت امام بودند. با‏‎ ‎‏ضعفا بسیار مهربانی می‌‌‌ کردند. بواقع دل پر‏‎ ‎‏محبتشان آیینۀ شفافی بود که پرتو مهر و‏‎ ‎‏عطوفت پدر بزرگوارشان در آن تابیده بود.‏‎ ‎‏بنده خود دو بار برای معالجۀ قلب از محبت‏‎ ‎‏ایشان برخوردار شدم و به کمک مرحوم ایشان‏‎ ‎‏بود که توانستم به مداوا بپردازم. البته بنده این‏‎ ‎‏تقاضا را از ایشان نکرده بودم. خودشان‏‎ ‎‏پیشنهاد و بزرگواری فرمودند.‏

‏خصوصیت دیگری که در ایشان خیلی‏‎ ‎‏جلب نظر می‌‌‌ کرد علاقۀ بی‌‌‌ حدشان نسبت‏‎ ‎‏به امام بود. واقعاً فانی در امام بودند.‏‎ ‎‏برادرشان حاج آقا مصطفی نیز به پدرشان‏‎ ‎‏بسیار علاقه داشتند، اما حاج احمد آقا‏‎ ‎‏می‌‌‌ شود گفت که مجذوب و سرسپردۀ‏‎ ‎‏حضرت امام بودند. و عجیب این است که‏‎ ‎‏ایشان قدری خفیفتر همین علاقه را نسبت به‏‎ ‎‏والدۀ محترمشان نشان می‌‌‌ دادند. احترام و‏‎ ‎‏محبتی بی‌‌‌ اندازه نسبت به ایشان داشتند.‏

‏مطلب دیگری که در پایان عرایضم باید به‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏آن اشاره بکنم اعتقاد محکم ایشان به ولایت‏‎ ‎‏فقیه و طرفداری ایشان از روحانیت بود. در‏‎ ‎‏جریان انتخاب جانشین برای حضرت امام و‏‎ ‎‏تفویض مقام ولایت و رهبری به جناب‏‎ ‎‏آیت‌‌‌ الله خامنه‌‌‌ ای، دام ظله، حاج احمد آقا‏‎ ‎‏بیشترین کوشش و تأثیر را داشتند. در این امر‏‎ ‎‏مهم که همۀ خیر و صلاح جامعۀ ما بدان‏‎ ‎‏بستگی داشت و دارد، هر مانعی پیش می‌‌‌ آمد‏‎ ‎‏ایشان برای رفع آن پیشقدم بودند و از هیچ‏‎ ‎‏کوششی فروگذار نمی‌‌‌ کردند. تا اینکه به‏‎ ‎‏خواست خداوند بزرگ همۀ موانع این راه‏‎ ‎‏برطرف گردید و خواست مردم مسلمان ایران‏‎ ‎‏تحقق یافت و این امر خطیر به صلاح و خیر‏‎ ‎‏خاتمیت پذیرفت و زمام رهبری در کف با‏‎ ‎‏کفایت ایشان قرار گرفت. خداوند حاج‏‎ ‎‏احمد آقا را رحمت فرماید که در همه جا و‏‎ ‎‏همه کار بانی خیر بودند و بر درجاتشان‏‎ ‎‏بیفزاید. از خداوند می‏‎‌‌‌ ‎‏خواهم به همه‏‎ ‎‏بازماندگان و دوستان و آشنایان آن مرحوم‏‎ ‎‏اجر جزیل و صبر جمیل عطا فرماید. کاری‏‎ ‎‏که شما آغاز کرده‌اید و در معرفی شخصیت‏‎ ‎‏آن بزرگوار می‌کوشید کاری است بسیار مهم‏‎ ‎‏و انشاءالله ماجور و مشکور خواهید بود. در‏‎ ‎‏این کار دشواری اگر پیش آید اجر و ثواب‏‎ ‎‏کارتان بیشتر خواهد بود.‏

‏اولیای ما فرموده‌‌‌ اند که شریفترین اعمال‏‎ ‎‏دشوارترین آنهاست. امیدوارم موفق باشید.‏