امام و بیداری امتهای اسلامی – دکتر سید محمدباقر حجتی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: مقاله

پدیدآورنده : حجتی، سید محمدباقر

زمان (شمسی) : 1374

زبان اثر : فارسی

امام و بیداری امتهای اسلامی – دکتر سید محمدباقر حجتی

□ دکتر سید محمدباقر حجتی

[[column]]

[[column]]


□ قرآن – یا – برنامۀ صحیح و جامع زندگی‎ ‎برای زنده‌‌‌ ها

‏قبل از ورودِ در متن بحث، مقدمتاً این‏‎ ‎‏حقیقت را برای حضار گرامی گزارش‏‎ ‎‏می‌‌‌ کنم که قرآن کریم برنامه‌‌‌ ای روشن و عاری‏‎ ‎‏از ابهام و پیچیدگی برای زندگانی صحیح و‏‎ ‎‏جامع برای زنده‌‌‌ ها است. سالها و بلکه قرنها‏‎ ‎‏حکومتهای طاغوتی و از پی آنها استحمار – و‏‎ ‎‏به قول یکی از دانشمندان معاصر، استعمار -‏‎ ‎‏به خواب خرگوشی امتهای جوامع اسلامی‏‎ ‎‏تداوم بخشیدند، و فرصتی برای آنها باقی‏‎ ‎‏نگذاشتند تا بیندیشند کتاب آسمانی مسلمین‏‎ ‎‏برنامۀ زندگانی است، و باید تعالیم آنرا در‏‎ ‎‏تمام شؤون زندگانی فردی و اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی نفوذ بخشید.‏

‏قرآن کریم فقط به زنده‌‌‌ ها خطاب می‌‌‌ کند،‏‎ ‎‏در این کتاب الهی هیچ خطابی و سخنی‏‎ ‎‏وجود ندارد که متوجه مرده‌‌‌ ها باشد؛ ولی‏‎ ‎‏تعالیم نادرست و منافع زمامداران دائرۀ‏‎ ‎‏حکومت قرآن را به حیطه‏‎‌‌‌ ‎‏هایی محدود‏‎ ‎‏ساخت که مردم نسبت به دستورات سازندۀ‏‎ ‎‏قرآنی در غفلت و بی‌‌‌ تفاوتی به سر می‌‌‌ بردند،‏‎ ‎‏و موارد استفاده از این رهنمود الهی برای‏‎ ‎‏زندگانی، در تنگنای آداب و تشریفاتی‏‎ ‎‏محدود گشت که یقیناً هیچیک از آنها رسالت‏‎ ‎‏این پیام آسمانی را تشکیل نمی‌‌‌ داد، به عنوان‏‎ ‎

‏مثال:‏

‏ـ از قرآن کریم غالباً برای تلاوت بر سر‏‎ ‎‏گورِ مرده‌‌‌ ها و یا قرائت آن در مجالس ختم‏‎ ‎‏استفاده می‌‌‌ شد که احیاناً نه مرده پای‌‌‌ بند‏‎ ‎‏مضامین قرآن بوده و نه حضار مجلس ختم را‏‎ ‎‏اعتنائی به محتوای آن.‏

‏به طور قطع وقتی بر سر گور مرده آیاتی‏‎ ‎‏خوانده می‌‌‌ شود که وای بر کم‌‌‌ فروشان، وای‏‎ ‎‏بر استهزاء‏‎‌‌‌ ‎‏کنندگان، و یا خطاب می‌‌‌ شود که‏‎ ‎‏باید از غیبت پرهیز کرد، یا نباید دروغ گفت،‏‎ ‎‏یا باید از خمر اجتناب کرد، یا باید از همۀ‏‎ ‎‏منهیات دست نهاد، یا بانگ تلاوت قاری این‏‎ ‎‏است که باید نماز را اقامه کرد، حق بینوایان‏‎ ‎‏و درماندگان را باید پرداخت، و از افتادگان‏‎ ‎‏دستگیری کرد، و یا باید از ستمدیدگان و‏‎ ‎‏مستضعفان حمایت به عمل آورد، یا باید با‏‎ ‎‏کفر و شرک و ظلم و استعمار و زور و‏‎ ‎‏استکبار نبرد کرد؛ اینگونه آیات که در کنار قبر‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏میّتی که حیات و تحرک – با مرگ - از دست او‏‎ ‎‏ربوده شده چه پاسخی را نصیب قاری می‌‌‌ ‏‎ ‎‏سازد اگر این مرده قادر بر تکلم‏‎ ‎‏می‌‌‌ شد، با زبان حال می‏‎‌‌‌ ‎‏گفت: این آیات،‏‎ ‎‏خطاب به زنده‌‌‌ ها است، از دست من کاری‏‎ ‎‏برنمی‌‌‌ آید، برو این سخنها به زنده‌‌‌ ها بگو. ما‏‎ ‎‏نمی‌گوئیم قرائت قرآن برای اموات عملی نه‏‎ ‎‏درخور است، بلکه کاری است مستحب که‏‎ ‎‏محبوب حضرت باری تعالیٰ است و تبرک به‏‎ ‎‏قرآن در هر حال و برای هر کس و هر چیز‏‎ ‎‏نیکو است؛ اما سخن این است که قرآن کریم‏‎ ‎‏با مرده‌‌‌ ها سر و کاری ندارد.‏

‏ـ یا آنکه این کتاب آسمانی را بر سر سفره‏‎ ‎‏عروس و زینت خوانی که عروسش قرآن‏‎ ‎‏ناخوانده، و از محتوای آن بی‌‌‌ خبر بوده است‏‎ ‎‏می‌‌‌ نهادند. و به همین مقدار در توجه به قرآن‏‎ ‎‏بسنده می‌‌‌ کرده و یا بسنده می‌‌‌ کنند.‏

‏ـ یا آنرا به منظور حفظ مسافر از خطرها و‏‎ ‎

‏آسیبهای سفر بالای سر او گرفته،‏‎ ‎‏و با شد – آمدی چند زیر قرآن، مسافر را به‏‎ ‎‏سوی مقصد سفر گسیل می‌‌‌ داشتند و احیاناً‏‎ ‎‏مسافرهایی کاملاً بی‌‌‌ اطلاع از حقایقِ قرآنی به‏‎ ‎‏همین بهره از قرآن قانع بوده‌‌‌ اند.‏

‏ـ یا صرفاً به نهادن قرآن در طاقچۀ منزل و‏‎ ‎‏نگهداری آن در خانه، تبرک می‌‌‌ جستند و‏‎ ‎‏شاید برای هیچگاه این مصحف آسمانی را‏‎ ‎‏از هم نمی‌‌‌ گشودند، و به عنوان غریب‌‌‌ ترین‏‎ ‎‏و فراموش‌شده‌‌‌ ترین پدیده‌‌‌ های خانه و منزل‏‎ ‎‏به شمار می‌‌‌ رفت.‏

‏گرچه همین اوضاع هم اکنون معمول و‏‎ ‎‏متداول است و کاری است که نباید از آن‏‎ ‎‏خرده گرفت، یقیناً این رابطه با قرآن کریم‏‎ ‎‏رابطه و پیوندی است که محبوب خدا است؛‏‎ ‎‏لکن سخن در این است که آیا خویشاوندان‏‎ ‎‏قرآن یعنی افراد مسلمان می‌‌‌ توانند اسلام و‏‎ ‎‏پیروی از قرآن را به اینگونه امور محدود سازند‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏و نشان آنها از اسلام همین باشد؛ اما خود در‏‎ ‎‏مسیری زندگانی کنند که در این مسیر‏‎ ‎‏نمی‏‎‌‌‌ ‎‏توان کمترین پیوند و خویشاوندی با قرآن‏‎ ‎‏را در آن جستجو کرد؟‏

امام و نقش او در نفوذ اسلام و قرآن در‎ ‎زندگانی:

‏قرنها – کمابیش - موضع مسلمین در برابر‏‎ ‎‏قرآن موضعی بود که با قرآن کریم و اسلام‏‎ ‎‏پیوندی درخور قرآن برقرار نکرده بودند، اگرچه‏‎ ‎‏در بیگانگی از آن به سر نمی‌‌‌ بردند. جریان‏‎ ‎‏تاریخ و ترفندهای استعمارگران افکار مردم را‏‎ ‎‏نسبت به اسلام به بیراهه سوق داد، و در آنها‏‎ ‎‏این اندیشه را خوش‌نشین ساخت که اسلام‏‎ ‎‏و قرآن نمی‌‌‌ تواند پاسخگوی زندگانی در هر‏‎ ‎‏عصر و به ویژه در عصر پیشرفت تمدن باشد!‏‎ ‎‏و بالاخص استکبار و استعمار غرب به این‏‎ ‎‏اندیشۀ کاذب دامن می‌‌‌ زد و آنچنان چهرۀ‏‎ ‎


‏اسلام و قرآن را در نظر خویش و بیگانه مُشَوَّه‏‎ ‎‏و نامرغوب وانمود ساخت که خویشاوندان‏‎ ‎‏قرآن به گسستن از این پیوند افتخار می‌‌‌ کردند‏‎ ‎‏و صله رحم را به قطع رحم واسپردند.‏

‏مگر خویشاوندان قرآن، آن عصرهایی را به‏‎ ‎‏فراموشی سپردند که قرآن کریم در تار و پود‏‎ ‎‏زندگانی مردم آن اعصار نفوذ داشت و همین‏‎ ‎‏برنامۀ قرآنی توانسته بود تمدنی را برای امت‏‎ ‎‏اسلامی به ارمغان آورد که مغرب‌نشینان بدان‏‎ ‎‏رشک می‌‌‌ بردند، و وقتی این پیوند را به تدریج‏‎ ‎‏سست کردند دوران انحطاطِ گام به گامِ آنها‏‎ ‎‏آغاز شد تا به صورتی درآمد که در قلب عالم‏‎ ‎‏اسلام یعنی فلسطین غده‌‌‌ ای سرطانی به نام‏‎ ‎‏صهیونیست پدید آمد که ریشه‌‌‌ های آن نه تنها‏‎ ‎‏ممالک اسلامی را می‌‌‌ آزارد. بلکه جهان‏‎ ‎‏بشریت را به ستوه درآورده است.‏

‏حضرت امام (قدس سره الشریف)‏‎ ‎‏نخست به امت بزرگوار ایران فهماند قرآن‏‎ ‎‏کتاب زندگی و برنامه و دستورالعمل برای‏‎ ‎‏زنده‌ها است که باید اوامر آنرا در تمام‏‎ ‎‏زوایای زندگانی پیاده کرد، و فهماند این کار‏‎ ‎‏امکان‌‌‌ پذیر است؛ و با بیاناتی که از قرآن‏‎ ‎‏کریم الهام می‌‌‌ گرفت این حقیقت را‏‎ ‎‏خاطرنشان ساخت که برای رهایی از ظلم و‏‎ ‎‏ستم طواغیت – در ظل رهنمودهای قرآن و‏‎ ‎‏اسلام - می‌‌‌ توان گامهای مؤثر و سازنده‌‌‌ ای‏‎ ‎‏برداشت و این باور را در امت اسلامی ایران‏‎ ‎‏و امتهای جوامع اسلامی جهان بارور ساخت‏‎ ‎‏که اسلام و قرآن عملاً می‌‌‌ تواند با نفوذ در‏‎ ‎


‏همۀ نواحی زندگانی، عزت و سربلندی و‏‎ ‎‏شرافت همه جانبۀ ملتها را ضمانت کند.‏

‏یقیناً باورکردنی نمی‌‌‌ نمود که رهبر انقلاب‏‎ ‎‏بتواند با دستی تهی از اقتصاد مالیِ قابل توجه‏‎ ‎‏و بدون سلاح و سپاه در برابر استبداد مقتدر‏‎ ‎‏و سرتاپا مسلح به رزم‌افزارهای مدرن و‏‎ ‎‏پیشرفته کاری از پیش ببرد. برای دنیا قابل‏‎ ‎‏قبول نمی‌‌‌ نمود که این جنبش و قیام بتواند در‏‎ ‎‏مقابل همۀ حکومتها – که برای حمایت از‏‎ ‎‏حکومت و دولت جبار پهلوی دست به دست‏‎ ‎‏هم داده بودند – ‏‎‌‌‌ ‎‏پایداری کند. و دیدیم‏‎ ‎‏علیرغم همۀ دسیسه‌‌‌ های جهانی و تمهیدات‏‎ ‎‏محاسبه شده، انقلاب اسلامی ایران به‏‎ ‎‏رهبری حضرت امام راحل(قدس سره‏‎ ‎‏الشریف) پیروز شد. پس از پیروزی انقلاب‏‎ ‎‏هم تمام قدرتها به سرکردگی آمریکای‏‎ ‎‏جهانخوار علیه حکومت اسلامی ایران متحد‏‎ ‎‏شدند، یعنی درواقع علیه قدرت الهی‏‎ ‎‏همبستگی یافتند؛ اما نتوانستند کاری از پیش‏‎ ‎‏ببرند و خود را در نظر مردم جهان بی‌‌‌ آبرو‏‎ ‎‏، و انقلاب اسلامی موجب گردید‏‎ ‎‏چهرۀ کریه استعمار و استکبار برای جهانیان‏‎ ‎‏افشاء شود. جنگ ایران و عراق را به راه‏‎ ‎‏انداختند تا از این رهگذر چرخ و پر انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی را به رکود وادارند، و از دست یازیدن‏‎ ‎‏به انواع و اقسام حیله‌‌‌ ها دریغ نکردند، و‏‎ ‎‏خواستند از طریق محاصره اقتصادیِ ایران‏‎ ‎‏روحیۀ مردم را در جهت حمایت از انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی تضعیف کنند اما علیرغم مشکلاتی‏‎ ‎

‏که گریبانگیر مردم شریف ایران شده بود‏‎ ‎‏پیوند آنان به انقلاب و حمایت آنها از‏‎ ‎‏انقلاب نه تنها رو به ضعف ننهاد، بلکه‏‎ ‎‏دلبستگی آنها با امام و آرمانهای انقلابیِ او‏‎ ‎‏رو به فزونی شد، همۀ مردم دنیا ناظر بودند‏‎ ‎‏جوانها و تمام مردم موحد و مسلمانِ ایران‏‎ ‎‏برای حمایت از انقلاب سر از پا‏‎ ‎‏نمی‏‎‌‌‌ ‎‏شناختند و برای صیانت از دست‏‎ ‎‏‌آوردهای جنبش اسلامی ایران بسیجیان و‏‎ ‎‏سربازان جوان باشور و عشق و شیدایی به‏‎ ‎‏جبهه‌‌‌ های کفرستیز رهسپار می‌‌‌ شدند. یقیناً‏‎ ‎‏اهداف الهی امام راحل(رضوان‌الله تعالیٰ‏‎ ‎‏علیه) که تا عمق دلها و درون و جان مردم راه‏‎ ‎‏داشت، این خیزش شگفت‏‎‌‌‌ ‎‏آور را به ارمغان‏‎ ‎‏آورد، دنیا ناظر همۀ صحنه‌‌‌ هایی بود که در‏‎ ‎‏ایران رخ می‌‌‌ داد، پس از انقلاب دیدند در‏‎ ‎‏این سرزمین مقدس و ام‌القرای جهانِ اسلام‏‎ ‎‏مظاهر و شعائر اسلامی جا افتاده، و محیطی‏‎ ‎‏که اسلام در همۀ شئونات و زوایای زندگانی‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏مردم آشکارا مشهود است فراهم آمده که‏‎ ‎‏تاریخ جز در صدر اسلام همتایی برای چنین‏‎ ‎‏محیط نمی‌‌‌ شناسد. فضای خوشِ اسلام در‏‎ ‎‏این مرز و بوم، مشامِ امتهای سرزمینهای‏‎ ‎‏اسلامی را آنچنان معطر ساخت که از پی آن‏‎ ‎‏مسلمین جهان در فلسطین و افغانستان و‏‎ ‎‏مصر و الجزائر و لبنان و سودان و سایر‏‎ ‎‏ممالک اسلامی و حتی در اروپا، در بوسنی‏‎ ‎‏هرزگوین به راه افتادند و مردم آنچنان بیدار‏‎ ‎‏شدند که رعب و ترس و وحشت و حیرت را‏‎ ‎‏در دل سردمداران حکومتهای طاغوتی به‌‌‌ بار‏‎ ‎‏آورد. یقیناً قدرت شگرف الهی، رعب‌‌‌ انگیز‏‎ ‎‏است و انقلابی که ریشه در قدرت خدای‏‎ ‎‏مقتدر دارد هرگز خشک و پژمرده نمی‌‌‌ شود‏‎ ‎‏هر چند که آفات زیادی بدان هجوم برد.‏

‏ترس و وحشت حکمرانان سرزمینهای‏‎ ‎‏اسلامی و زمامداران ممالک بیگانه از اسلام‏‎ ‎‏نسبت به تأثیر انقلاب اسلامی در سطح‏‎ ‎‏وسیع جهانی به جایی رسیده که خواب‏‎ ‎

‏راحت را از همۀ آنها ربوده است و نمی‌‌‌ دانند‏‎ ‎‏به چه ابزار و وسیله‌‌‌ ای چنگ آورند، و چه‏‎ ‎‏راهی را در پیش گیرند تا هرچه زودتر جلوی‏‎ ‎‏پیشروی این جریان را بگیرند، گاهی به‏‎ ‎‏تطمیع و زمانی به سلاح و رزم‌‌‌ افزار و جنگ‏‎ ‎‏کلاسیک، و به هنگامی به محاصره اقتصادی،‏‎ ‎‏و غالباً به تهمتها و افتراء و دروغ‌پردازیهای‏‎ ‎‏شرم‌‌‌ آور و احیاناً مضحک، و ... متوسل شده‏‎ ‎‏و می‌‌‌ شوند و اخیراً راه چاره را در این امر‏‎ ‎‏یافتند که با تهاجم فرهنگی و تئوری نظم نوین‏‎ ‎‏جهانی! میان مردم ایران و سرزمینهای دیگر‏‎ ‎‏اسلامی از یکسو و انقلاب از سوی دیگر‏‎ ‎‏بیگانگی ایجاد کنند. این همه تمهیدات و‏‎ ‎‏چاره‌اندیشیهای مکارانه برای راکد ساختن‏‎ ‎‏حرکت انقلابی ریشه در رعب و ترسی دارد‏‎ ‎‏که سراپای حکومتهای هراس خوردۀ جهان را‏‎ ‎‏فراگرفته، رعبی که اگر منشأ آنرا جستجو کنیم‏‎ ‎‏باید آنرا در طرز تفکر الهیِ حکومت و امتِ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی جستجو کرد؛ چرا که این‏‎ ‎‏خدای مقتدر است که این امت را برای‏‎ ‎‏مطامع جهانخواران، بیم‌آفرین و پرقدرت و‏‎ ‎‏توانمند شناساند، چون خدا در تار و پود‏‎ ‎‏تحرکهای آنان راه یافته و توانشان از توان‏‎ ‎‏بی‌‌‌ کران الهی مایه می‌‌‌ گیرد، پس این خدا‏‎ ‎‏است که در دل این جبارانِ گرفتارِ شرک و‏‎ ‎‏زمامداران فتنه‌جو رعب افکنده است:‏

«سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِمٰا‎ ‎اَشْرَکُوا بِاللهِ...» (آل عمران/151): در‎ ‎

[[column]]

[[column]]


دلهای مردمی که کفر و حق‌پوشی را پیشۀ‎ ‎خود ساختند به خاطر روحیۀ شرک و چند‎ ‎انگاری مبدأ قدرت – که بدان دچارند – رعب‎ ‎و ترسی نگران کننده ایجاد خواهیم کرد.

‏با توجه به همین نکته بود که امام راحل با‏‎ ‎‏قاطعیت می‌‌‌ فرمود: آمریکا [بزرگترین‏‎ ‎‏ابرقدرت جهان در برابر قدرت خدا] هیچ‏‎ ‎‏غلطی نمی‌‌‌ تواند بکند». نه تنها آمریکا‏‎ ‎‏نمی‌‌‌ تواند هیچ غلطی بکند، دنیا را یارای آن‏‎ ‎‏نیست که کوچکترین غلطی از خود در برابر‏‎ ‎‏توان بی‌‌‌ کران الهی نشان دهد.‏

‏در اینجا جریانی به خاطرم رسید در سال‏‎ ‎‏1364 شمسی که توفیق زیارت بیت‌الله‌‏‎ ‎‏الحرام دست داده بود در مدینه روزی به‏‎ ‎‏اتفاق قراء جمهوری اسلامی ایران با دعوت‏‎ ‎‏قبلی به دیدار «مجمع الملک فهد لطباعة‏‎ ‎‏المصحف الشریف» رفتیم، این مجمع‏‎ ‎‏مؤسسه‌ای است که سالیانه قرآن‏‎‌‌‌ ‎‏کریم را با‏‎ ‎‏تیراژ بیش از میلیون در قطع‌‌‌ های مختلف و‏‎ ‎‏بیشتر در قطع وزیری به چاپ می‏‎‌‌‌ ‎‏رساند و‏‎ ‎‏نوارهایی از قرآن به قرائت خدیفی ضبط‏‎ ‎‏می‌‌‌ کند، بعد از بازدید کوتاه و پذیرایی ساده،‏‎ ‎‏این مجمع را ترک گفتیم. روز دیگر همراه یک‏‎ ‎‏تن از قراء و فرد دیگری از حاجیانِ کاروان‏‎ ‎‏دوباره با دعوت قبلی رهسپار این مجمع که‏‎ ‎‏در بیرون مدینه تأسیس شده بود رفتیم. این بار‏‎ ‎‏نیز مانند دیدار قبلی مذاکرات ما با‏‎ ‎‏عبدالرحمن بن عبدالله بن عقیل، مدیر عامل‏‎ ‎‏این مجمع صورت گرفت. در این روز دو تن‏‎ ‎

‏ از رجال دینی – سیاسیِ اردن نیز حضور‏‎ ‎‏داشتند. عبدالرحمن با چهره‌‌‌ ای حق به جانب‏‎ ‎‏انتقادات خود را با خرده‌‌‌ گیری از انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی بدین نحو آغاز کرد که چرا باید دو‏‎ ‎‏کشور مسلمان با هم جنگ کنند، و این کار‏‎ ‎‏مرضی خدا و رسول نیست؟ به او پاسخ دادیم‏‎ ‎‏که شما از تودۀ مردم و عامی نیستید و‏‎ ‎‏می‌‌‌ دانید که ما این جنگ را آغاز نکردیم؛‏‎ ‎‏بلکه این صدام بود که با بهانه‌‌‌ های بی‏‎‌‌‌ ‎‏اساس‏‎ ‎‏به ایران یورش آورد و به حریم مملکت ما در‏‎ ‎‏حد وسیعی تجاوز، و عرصۀ گسترده‌‌‌ ای، از‏‎ ‎‏آنرا اشغال کرد. گناه ما این بود که در مقام‏‎ ‎‏حمایت از اسلام انقلاب کردیم و چون‏‎ ‎‏خواستیم از حیثیت قرآن صیانت کنیم صدام‏‎ ‎‏بازیچه دست آمریکا قرار گرفت و به مملکتی‏‎ ‎‏که می‌‌‌ خواست با حکومت قرآن سر و سامان‏‎ ‎‏یابد تجاوز کرد. به او خاطرنشان ساختم که‏‎ ‎‏باید ببینید چه کشورهایی به صدام در ادامۀ‏‎ ‎


‏جنگِ با ایران کمک می‌‌‌ رسانند، مگر نه‏‎ ‎‏اینست که کشورها و یا دولتهایی که دشمن‏‎ ‎‏اسلام و قرآن هستند بی‌‌‌ دریغ به صدام کمک‏‎ ‎‏مالی می‌‌‌ کنند، و سلاحهای مخرب در اختیار‏‎ ‎‏او قرار می‌‌‌ دهند. صدام دارد با اسلام و قرآن‏‎ ‎‏می‌‌‌ جنگد نه با ایران. آیا شما جنگ با اسلام و‏‎ ‎‏قرآن را تأیید می‌‌‌ کنید و چون می‌‌‌ دانم شما‏‎ ‎‏فرد مطلعی هستید این حقیقت را قلباً باور‏‎ ‎‏دارید؟ پاسخ داد: قبول دارم و حتی می‌‌‌ گویم‏‎ ‎‏صدام، ملعون است؛ ولی آمریکا از او‏‎ ‎‏حمایت می‌‌‌ کند و شما توان مقابله با آمریکا‏‎ ‎‏را ندارید، علاوه بر این جان و مال مردم و‏‎ ‎‏اقتصاد مسلمانان بی‌‌‌ جهت هدر می‌‌‌ رود؟ به‏‎ ‎‏او پاسخ دادم قدرت آمریکا بالاتر است یا‏‎ ‎‏قدرت خدا؟ یار و یاور ایران خدا است، نه‏‎ ‎‏تنها هیچ کشوری به ایران که برای خدا قیام‏‎ ‎‏کرده کمترین مددی نمی‌‌‌ رساند، بلکه عمدۀ‏‎ ‎‏ممالک غنی و نیرومند به صدام برای فروپاشیِ‏‎ ‎

‏انقلاب اسلامی پیوسته و بدون وقفه کمک‏‎ ‎‏می‌‌‌ کنند، و حتی برخی از ممالک اسلامی‏‎ ‎‏برای کمک به صدام سرباز و سپاه به عراق‏‎ ‎‏می‌‌‌ فرستند. جمهوری اسلامی ایران با اتکاء‏‎ ‎‏به خدا به دفاع از کشور و نگاهبانی از اسلام‏‎ ‎‏و قرآن برخاسته و قدرت آمریکا و همۀ‏‎ ‎‏قدرتهای دیگر را در مقابل اقتدار الهی پوچ و‏‎ ‎‏ضعیف می‌‌‌ داند. اگر بنا باشد در کنار قدرت‏‎ ‎‏خدا از قدرت آمریکا هراس به خود راه دهیم‏‎ ‎‏بهتر است به جای «الله‌اکبر» بگوئیم. «آمریکا‏‎ ‎‏اکبر!».‏

‏دو تن از رجال اردنی که به حرفهای بنده‏‎ ‎‏گوش فرا می‌‌‌ دادند تا اندازه‌‌‌ ای تحت تأثیر‏‎ ‎‏قرار گرفتند، و از پرخاشهایی که قبلاً ما را با‏‎ ‎‏آن هدف قرار می‌‌‌ دادند قدری کاستند. گفتم‏‎ ‎‏شما که متولی طبع و ضبط قرآن در این‏‎ ‎‏مؤسسه عظیم هستید به چه منظوری به این‏‎ ‎‏کار روی آورده‌‌‌ اید، آیا قرآن را از آنرو به چاپ‏‎ ‎‏می‌‌‌ رسانید و یا کاستهای نوار بی‌‌‌ شماری از‏‎ ‎‏قرآن فراهم می‌‌‌ آورید تا مردمی که برای احیاء‏‎ ‎‏مضامین قرآن قیام کرده‌‌‌ اند را مورد انتقاد قرار‏‎ ‎‏دهید، و احیاناً به مخالف و دشمن قرآن‏‎ ‎‏کمک کنید؟ شما می‌‌‌ دانید – چون اهل‏‎ ‎‏سیاست و اهل علم هستید – جنگ با ایران‏‎ ‎‏یعنی همان جنگ با قرآنی که برای چاپ و‏‎ ‎‏ضبط آن بودجه‌‌‌ ای عظیم هزینه می‌‌‌ کنید،‏‎ ‎‏بیائید به ایران و ببینید که از برکات انقلاب،‏‎ ‎‏قرآن چگونه بر فضای ایران حاکم است، از‏‎ ‎‏آنهمه بی‌‌‌ حجابیها و بی‏‎‌‌‌ ‎‏عفتی‌‌‌ ها و کاباره‌‌‌ ها‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏و مراکز فسادی که در این مملکت وجود‏‎ ‎‏داشت اثری به جای نمانده، و فضا، فضای‏‎ ‎‏اسلام و قرآن است. میان امیر و رهبر ما با‏‎ ‎‏رهبر خود و رهبرهای ممالک دیگر اسلامی‏‎ ‎‏مقایسه کنید آیا نه این است که امیر ما مانند‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) آنچنان‏‎ ‎‏ساده زندگانی می‌‌‌ کند که فقیرترین افراد در‏‎ ‎‏نقاط دور افتاده طرز زندگانی خود را با‏‎ ‎‏زندگانی بسیط رهبرشان قیاس کرده و خود را‏‎ ‎‏تسلی می‌‌‌ دهند. از این حقیقت همۀ شما‏‎ ‎‏اطلاع دارید، اطلاع دارید که رهبر بزرگوار ما‏‎ ‎‏چگونه زندگانی می‌‌‌ کند، یکنوع زندگانی که‏‎ ‎‏کوچکترین هوی و هوس و آز و طمعِ مادی‏‎ ‎‏بدان راه ندارد، و خدا در تمام زوایای‏‎ ‎‏زندگانی این شخصیت بزرگوار کاملاً مشهود‏‎ ‎‏است، و جز خدا از هیچ قدرتی هراس ندارد،‏‎ ‎‏و جز برای خدا حب و بغضی را در او‏‎ ‎‏نمی‌‌‌ توان یافت.‏

‏احساس کردم اشک از دیدگان ایندو تن از‏‎ ‎‏رجال اردن سرازیر شده و مرا به آغوش‏‎ ‎‏کشیدند و بر تن و برم بوسه نثار می‌‌‌ کردند، و‏‎ ‎‏از من سخت شرمسار بودند که چرا در وادی‏‎ ‎‏امر پرخاش‌جویانه با من مواجه شدند.‏

آنگاه ادامه دادم که به حکم «فَاِنْ بَغَتْ‎ ‎اِحْدیٰها عَلَی الاُخْریٰ فَقٰاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتیٰ‎ ‎تَفئَی اِلیٰ اَمْرِِِ الله» (حجرات/19)‏ باید‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی با صدام - که به اعتراف‏‎ ‎‏شما متجاوز و یاغی است – به جنگ‏‎ ‎‏برمی‌‌‌ خاستند، نه تنها صدام را تنبیه نکردند و‏‎ ‎

‏نکردید؛ بلکه تجاوز او را مورد تأیید قرار‏‎ ‎‏دادید. آیا این تأیید و تشویقِ شما از تجاوز و‏‎ ‎‏تعدی به یک مملکت اسلامی که برای اسلام‏‎ ‎‏و قرآن قیام کرد مخالف با حکم قرآن نیست.‏‎ ‎‏همین قرآن از شما بازخواست خواهد کرد که‏‎ ‎‏چرا چنین موضعی را با جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏ایران در پیش گرفتید.‏

‏بحث و مذاکرات ما تا ساعت مربوط به‏‎ ‎‏وقت فضیلتِ نمازِ عصر ادامه یافت، و‏‎ ‎‏آنچنان عواطف دینی آنانرا برانگیخت که‏‎ ‎‏نمی‌‌‌ خواستند ما آنها را ترک گوئیم، و با‏‎ ‎‏اصرار و پافشاری از من دعوت به عمل‏‎ ‎‏آوردند امامت جماعت نماز عصر را به عهده‏‎ ‎‏گیرم، من هم پذیرفتم و نماز عصر را دقیقاً به‏‎ ‎‏سبک شیعه اقامه کردم، و هنگام ترک مجمَّع،‏‎ ‎‏این دو فرد اردنی احساسات گرم و صمیمیت‏‎ ‎‏خود را بدرقۀ راهمان کردند.‏

‏باری امام راحل(اعلی‌الله مقامه الشریف)‏‎ ‎‏با اینکه آنطور که باید و شاید شناخته نشد‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏آنچنان در جوامع اسلامی و قلوب امتهای‏‎ ‎‏ستمدیدۀ عالم راه یافت که در یکی از‏‎ ‎‏ممالک اروپایی اعلامیه‌‌‌ ای را از راه بسیار‏‎ ‎‏دور با خطوطی بسیار درشت برای بنده‏‎ ‎‏خواندند که حضرت امام را به عنوان‏‎ ‎‏بزرگترین رهبران و حامیانِ مستضعفانِ قرن‏‎ ‎‏خاطرنشان ساخته بود؛ این اعلامیه بر ستونی‏‎ ‎‏در چند صد متری از دور قابل خواندن‏‎ ‎‏می‌‌‌ نمود.‏

‏امام همۀ ملتهای اسلامی را بیدار کرد،‏‎ ‎‏بیدار کرد که مسلمین می‌‌‌ توانند در سایۀ‏‎ ‎‏پایمردی و پای‌‌‌ بندی به اسلام، مجد و‏‎ ‎‏عظمت و عزتِ از دست رفتۀ خود را دوباره‏‎ ‎‏بازیابند.‏

‏حضرت امام آنچنان سیاست جهانی را‏‎ ‎‏متحول ساخت که سیاستمداران عالم را به‏‎ ‎‏خود مشغول کرد، و از آغاز انقلاب تاکنون‏‎ ‎‏کمتر گزارشهایی به گوش می‌‌‌ خورد که در‏‎ ‎‏آنها از انقلاب اسلامی و مسائل مربوط به‏‎ ‎

‏ ایران مطلبی وجود نداشته باشد؛ و این نشان‏‎ ‎‏می‌‌‌ دهد سردمداران بزرگ جهان نمی‌‌‌ توانند‏‎ ‎‏از فکر و ذکر جمهوری اسلامی ایران، خود را‏‎ ‎‏برهانند و همواره سرگرم اندیشیدن تدابیری‏‎ ‎‏هستند که از سوی آرمانهای انقلاب به مطامع‏‎ ‎‏آنها آسیبی وارد نشود.‏

‏این اواخر سلمان رشدی خبیث را شارژ‏‎ ‎‏کردند تا اسلام و قرآن و سرانجام انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی را مخدوش سازند و هم اکنون در‏‎ ‎‏این اندیشه‌‌‌ اند که این جرثومۀ پلید را چگونه‏‎ ‎‏نگاهبانی کنند، و با تلاشهای گرفتار تناقض،‏‎ ‎‏هر دم به تدابیری دست می‌‌‌ یازند تا در تأئید‏‎ ‎‏نوشته‌‌‌ هایش کاری صورت دهند.‏

‏دنیای استکبار مانند کلافی سردرگم‏‎ ‎‏گرفتار کارهایی کور شده به‌سان زمان رسول‏‎ ‎‏‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که مشرکین‏‎ ‎‏نمی‌‌‌ دانستند برای مبارزۀ با قرآن چه کنند:‏‎ ‎‏گاهی قرآن را شعر، و زمانی سحر، و چندی‏‎ ‎‏آنرا اسطوره، و به هنگامی پیامبر اکرم (صلی‏‎ ‎‏‌الله علیه و آله و سلم) را مجنون قلمداد‏‎ ‎‏می‌‌‌ کردند، و هنگامیکه دیدند از این کار‏‎ ‎‏نتیجه‌‌‌ ای نمی‌‌‌ گیرند، جنگ با آن حضرت و‏‎ ‎‏طرفدارانش را آغاز کردند، و ناگزیر در برابر‏‎ ‎‏قرآن تسلیم شدند.‏

‏تاریخ در زمان ما تکرار شده، مستکبران‏‎ ‎‏جهان با بهانه‌‌‌ هایی واهی به انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏یورش آوردند و حتی دیدند با جنگ نیز کاری‏‎ ‎‏ از آنها ساخته نیست، سلمان رشدی را سراغ‏‎ ‎‏انقلاب فرستادند؛ ولی انقلاب اسلامی چنان‏‎ ‎

[[column]]

[[column]]


‏او را وادار به عقب‌نشینی کرد که تا عمر دارد‏‎ ‎‏پیوسته باید به این عقب‌نشینی ادامه دهد تا‏‎ ‎‏جثۀ منحوسش تا زیر خاک عقب‌نشینی کند و‏‎ ‎‏هرچه زودتر به عمر نگونبختش خاتمه دهند.‏

‏راستی اگر ما در تداوم بخشیدن آرمانهای‏‎ ‎‏امام پایمردی کنیم چه قدرتی را یارای آن‏‎ ‎‏است که آوای الهی ما را خفه کند.‏

«یرُیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَاللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ‎ ‎نُورِِه وَلَوْ کَرِِهَ الْکٰافِرُونَ»(صف/8)‎ ‎می‌‌‌ خواهند نور خدا را با یاوه‌‌‌ گویی‌‌‌ های خود‎ ‎به خاموشی وادارند، و این خدا است که نور‎ ‎خدا را کامل می‌‌‌ سازد، هرچند که کفر‎ ‎پیشه‌‌‌ ها را ناخوش‌‌‌ آیند باشد.

‏ما باید این نعمت عظیم انقلاب را‏‎ ‎‏پاسداری کنیم، و قدر آنرا بدانیم، و جلوی‏‎ ‎‏هر عاملی که این برکت الهی را آسیب‌‌‌ پذیر‏‎ ‎‏می‌‌‌ سازد بگیریم، مردم دنیا به پایمردی ما در‏‎ ‎‏ادامۀ راه امام چشم دوخته‌‌‌ اند تا با خیزشهای‏‎ ‎‏خود زیر سایۀ حکومتهای اسلامی آسایش و‏‎ ‎‏امنیت روحی و معنوی و دنیایی را بر‏‎ ‎‏زندگانی خود حاکم سازند. به این امید که‏‎ ‎‏خداوند متعال رهبر بزرگوار و فقیه عالیمقامِ‏‎ ‎‏ما حضرت آیةالله خامنه‌‌‌ ای (متبع الله‏‎ ‎‏المسلمین بطول بقائه الشریف) را از سلامت‏‎ ‎‏و طول عمر و توفیق در ادامۀ راه امام راحل‏‎ ‎‏برخوردار سازد عرایضم را به پایان می‌‌‌ برم.‏

‏و آخر دعوانا ان الحمدلله و رب العالمین ‏

‏والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته‏

‏9/1/72‏

‏ ‏