اگر بخواهیم اندیشه های امام را در دوران پیش از انقلاب بررسی کنیم، می بینیم که ایشان کتاب هایی در حوزه های مختلف دارند که در آن ها بحث هایی درباره اعتبار عقل و اعتبار عقلا مطرح است. ایشان نظریاتی را مطرح کرده اند که بسیار مهم است و تماما، به عقل تکیه دارند. همچنین اندیشه هایی که مربوط به بعد از انقلاب، زمانی که رهبریت جامعه را بر عده داشتند که بسیار مترقی بود. ایشان به مواردی پرداختند و مسائلی را وارد فقه جعفری کردند که کمتر فقیهی به آن موارد پرداخته بود. سه عنصر مهم مورد نظر ایشان که بر آن تاکید داشتند یکی عنصر زمان بود و دومی عنصر مکان و سومی مساله تشخیص مصلحت بود. این سه عنصر یعنی زمان، مکان و تشخیص مصلحت، در عصر امام به طور جدی مطرح شد، بنای عقلا در اجتهاد شیعی را تشکیل می دهند. ما اگر در اجتهاد خودمان تنها کتاب و تنها سنت و تنها اجماع را به کار بگیریم، اجتهاد ما پاینده، موثر و راهگشا نخواهد شد، لذا عنصر عقل و اعتبار عقل، مهم است که امام در موارد مختلفی این عناصر را به کار گرفته است. یکی از آنها، مساله شطرنج بود.
بحث این است که بسیاری از مسائل در روزگار ما عوض شده است. شرایط زمانی و شرایط مکانی باعث شده برخی از مسائل جلوه دیگری بگیرند که امام آن ها را در اجتهاد وارد کرد. متاسفانه به آن اندازه که برخی ها بر نظریات امام مانور می دهند، به این مسائل توجه نمی کنند. بعضی چنان بر یکسری از نظریات امام تاکید می کنند که شاید امام اگر خودشان امروز بودند، آن نظریات را عوض می کرد. متاسفانه بر نظریه تاثیر زمان، مکان و تاثیر مصلحت نظام، هیچکس توجه نمی کند. ممکن است ایشان روزی به عنوان یک رهبر سخنی درباره مصلحت جامعه، مصلحت عامه و مصلحت حکومت گفته باشند، اما در روز دیگر و در سال دیگر اقتضا چیز دیگری باشد و مصلحت اقتضا کند که مساله عوض شود. این مساله در همه احکام سیاسی، اجتماعی و .. صادق است.
حضرت امام در بحث های اجتهادی خود قبل از انقلاب، درباره حجیت عقلا بحث کرده است. اکثر آقایان گفتند که اگر مساله ای خلاف عقلا نباشد یا خلاف عرف نباشد و شارع هم قبول کرده باشد، حجت است. اما اگر مساله ای پیش آید که عقلا قبول کنند اما شارع درباره آن حرفی نزده باشد، آن مساله قابل قبول است. بر اساس اندیشه امام، هیچگاه لازم نیست بنای عقلا در حضور شاهد امضا بشود. اگر شارع می خواست بناهای عقلای بعد از زمان خودش را محکوم کند امامی که نگاه به آینده داشت، می توانست بگوید بعد از من هر کس هر چه بنا کند، حجت نیست. عقلا که می گوییم لزومی ندارد حتما عقلای دینی باشند، حتی اگر عقلای سکولار بنایی ریخته باشند که مقبول واقع شد و در تعارض با نص قرآن نباشد، چرا به آن عمل نکنیم؟ برای مثال اکثر معاملات، مساله زن و روابط اجتماعی، خیلی از مسائل عوض شده است. در حال حاضر نمی توان دختر نه ساله را شوهر داد، اگر چه در دین ما شوهر دادن دختر نه ساله مستحب است، اما در زمان ما از نظر عقلا، این غلط است. می گویند این کار ایذا به دختر است. الان ما این را پذیرفته ایم. من فکر می کنم نمونه دیگر سنگسار است. مساله سنگسار اگر چه در فقه ما مطرح بوده است ولی عقلای امروز نپسندند. زمان و مکان به ما اجازه نمی دهد این کار انجام شود یا وهن اسلام شود، این کار را نمی کنیم. امام مسائل زیادی را مطرح کردند شطرنج یک نمونه آن است. شطرنج امروز دیگر قمار نیست، یک ورزش فکری است. مسائل دیگر هم همین طور است. اگر امروز راه های دیگری برای تادیب مجرم داشته باشیم چرا آن راه ها را دنیال نکنیم. مثال دیگر، مساله قضاوت است. قدیم ها گفتند که زن نباید قاضی بشود، یک سری روایات ضعیف هم بود. اما حالا می گویند قضاوت یک علم خاص است که اصول مشخصی دارد. قاضی اگر بخواهد یک حقی را ثابت کند فوت و فن خاصی باید داشته باشد این فوت و فن را هم مرد می تواند داشته باشد، هم زن. لذا عقلای امروز از اینکه شما حق قضاوت را از زن بگیرید، نمی پسندند.
ببینید ما به اشتباه فکر می کنیم که اگر عرف را بپذیریم از شریعت خارج می شویم. امام می گوید نخیر از شریعت خارج نمی شویم. امام برای استفاده از روش های نوین برای جوایگویی به معضلات تاکید دارند و این را از روش های فقه جواهری می دانند. یعنی می توان عنصر زمان، مکان و بنای عقلا را در نظر گرفت و از اصول هم تخطی نکرد. اگر شطرنج موضوعا برای قمار بود، مساله داشت اما اگر شطرنج برای قمار نبود، اشکال نداشت. اینجا عقلا چون موضوع را چیز دیگری می دانند، حکمش را عوض می کنند. ممکن است به دلیل موضوعی، در زمان پیامبر مساله ای حرام بوده است، اما اگر موضوعش عوض می شود، مساله هم تغییر می کند.
من معتقدم حضرت امام، فقها و مجتهدها را به عنصر زمان و مکان توجه دادند. تاکید می کردند که باید به این مساله در صدور احکام و فتاوا توجه کنند، حتی اگر این مساله باعث شود که این احکام مخالف با احکام فقهای قبلی باشد. امام در اصول خود، عالمی عقل گرا بوده و بنای عقلا را حجت می دانسته است اما متاسفانه این روش اجتهادی بعد از امام در میان علما و فقها، به کار گرفته نشد و از سوی دیگر، آنچه در رساله های عملی نوشته می شود و آنچه به عنوان اصول در حوزه علمیه تدریس می شود، با روش و عقاید مرحوم نائینی و امام فاصله دارد. اینها اصلا جرات نمی کنند که عنصر زمان، مکان و حجیت عقلا را در احکام فقهی خود دخالت بدهند. اینکه چرا این قدر وحشت می کنند، من نمی دانم. فکر می کنند اگر فتوا بدهند، می شود خلاف حجت و حکم گذشته. خوب چه اشکالی دارد؟ شما بگویید اگر روزی و روزگاری می گفتید، غیر مسلمان نجس است، دلایل و حجت هایی داشت که ممکن است ضعیف هم بوده باشند، امروز روزگار عوض شده است. اینها را آقای حکیم در نجف با جرأت نوشت، اما امروز برخی آقایان محافظه کاری می کنند. ترس و خوف از فتنه عوام، ذهنیت ها را قفل می کند یا به قول مرحوم مطهری، فقه اشعری بر فقه ما سایه افکنده است. فقه شیعی بسیار مترقی است به خاطر اینکه عقل را و بنای عقلا را در اجتهاد تاثیرگذار می داند، ولی خیلی از اجتهادهایی که امروز وجود دارد، به فرموده امام، گاهی آدم را به گوشه نشینی می برد.
.
انتهای پیام /*