اباذر براری

 

در چیستی و کیستی روشنفکری بسیار سخن رفته و نظرات گوناگونی ابراز شده است، ولی هنوز تعریف یکسانی از آن ارائه نشده است. امّا باید بگویم که روشنفکری به لحاظ تاریخی و تئوریک پدیده‌ای بالذات غربی و محصول نتیجه و رویکرد جنبش اومانیستی است و متعلق به دوران و تمدن جدید است امّا می‌توان مفهوم روشنفکری را در تاریخ گذشته‌‌تر هم جستجو کرد. واژه روشنفکر که ترجمه کلمه "Intellectual "است به مفهوم شناختن و شناخت فراگیر است که به مدد قوه ادراکی انتقادگر از واقعیت فراتر رفته کار خود را با پرسشگری آغاز می کند. در تعریف از مفهوم روشنفکری برخی به پیروی از فلاسفه یونان به ویژه سقراط و افلاطون روشنفکر را «وجدان خرده گیر جوامع» دانسته‌اند. بعضی دیگر بر این باورند که «فردی که استعداد آن را دارد که یک پیام، نظر، نگرش، فلسفه یا عقیده‌ای را برای مردم بیان کند» روشنفکر است. 1

استاد مطهری در مقام تعریف روشنفکری چهار ویژگی را برشمرده‌اند و پیرامون روشنفکری گفته‌اند که روشنفکری یعنی به موضع و مسئولیت طبقاتی خود آگاه بودن، با فرهنگ و شخصیت ملی خویش آشنا بودن و به روابط خود با همه انسان‌های دیگر آگاهی داشتن و سعی کردن در آگاهی جامعه و به حرکت در آوردن مردم برای رهایی و آزادی 2

امّا روشنفکر کیست؟ باید در یک کلمه بگویم روشنفکر کسی است که دارای یک بینش انتقادی است، یعنی روشنفکر اولا نسبت به وضع موجود، معترض است و در همین حال می‌کوشد تا آنچه را که در برابرش «وضع مطلوب» می‌داند جانشین آن سازد. پس بنابر این تعریف به هر فیلسوف، دانشمند، نویسنده و هنرمند روشنفکر اطلاق نمی‌شود، بلکه روشنفکر باید خودآگاهی داشته باشد و روح زمان و نیاز جامعه‌اش را حس کند و دارای بینش جهت یابی و رهبری فکری باشد و جامعه خود را دقیقاً و مستقیماً ـ نه از راه ترجمه ـ بشناسد و زمان خود را درک کند و حرکت زمان خود را پیش بینی کند و به نیاز نسل خود بپردازد.
روشنفکر کسی است که با منطق خویش و بدون تقلید، همه چیز را تجزیه و تحلیل می‌کند و متفکری است که به «آگاهی» رسیده و در نتیجه دارای جهان بینی باز و متحول و قدرت درک و تحلیل منطقی اوضاع و احوال زمان و جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند 3

در زمان حکومت دودمان قاجار و به ویژه در پی شکست ایران از روسیه قشر تحصیلکرده به دنبال کشف علل عقب ماندگی ایران از کشورهای اروپایی بودند. این شکست نظامی سران قاجار را هم برای رفع عقب ماندگی تشویق کرد. یکی از کسانی که در این امر مصر بود عباس میرزا بود زیرا وی شاهد شکست خود به علت عقب ماندگی فناوری بوده‌است. وی برای اولین بار دانشجویانی جهت تحصیل به اروپا ارسال کرد تا از تکنولوژی آنها بهره‌مند گردد. اولین گروه از روشنفکران ایرانی مانند میرزا ملکم خان و طالبوف بیشتر طرفدار حکومت بودند زیرا اولاً از داخل قشر حاکمه بودند و ثانیاً توسط دولت رشد کرده بودند. ازاینرو اولین گروه روشنفکری در ایران توسط دولت مرکزی شکل گرفت.

 

با آشنایی بیشتر مردم با غرب و افزایش رفت و آمد به غرب به خصوص استانبول تحصیل‌کردگان ایرانی با سیستم فکری غرب آشنایی بیشتری یافتند. به ویژه آنکه نهضت مشروطه در عثمانی به نتیجه رسیده بود و به تدریج افکار مشروطه خواهی در ایران گسترش یافت. در این دوران گروههای روشنفکر در گروهها و انجمنهای مخفی متشکل شدند. از جمله این انجمنها می‌توان به فراموشخانه، لژ بیداری ایران، انجمن آدمیت و انجمن ترقی اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیه‌ها و انتشار روزنامه‌ها افکار خود را منتشر می‌کردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش روحانیون از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب قانون تاکید می‌کردند

 

در سال‌های بعد از کودتای ۲۸ مرداد برخی از روشنفکران کوشیدند تا تلفیقی از آموزه‌های روشنفکری و فرهنگ ایرانی-اسلامی به دست دهند. آنها همچنین به شدت تحت تأثیر روشنفکران استعمارستیز کشورهای جهان سوم نظیر مهاتما گاندی، اقبال لاهوری و فرانتس فانون بودند. از شاخص‌ترین چهره‌های این جریان می‌توان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد. بخصوص این گروه با سعی در بهره‌گیری از ظرفیت‌های تشیع نقش عظیمی در مبارزه با حکومت پهلوی برانگیختن جامعه به سوی انقلاب اسلامی داشتند.

در کنار اینان برخی از روشنفکران دینی بشدت مشغول به چالش‌های اسلام و مدرنیته بودند. آنها سعی می‌کردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند. البته این دسته دیدگاه‌هایی بشدت متعارض دارند و اشتراکشان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی است. عده زیادی بر این نظرند که بسیاری از مؤلفه‌های مدرنیته بیشتر و بهتر از هر جا و هرکس در چهره روشنفکر عیان است. اگر بدانیم که مدرنیته، فرهنگی سنت ستیز است و خواهان انقلابهای شگرف در اندیشه و پیشینه آدمی است، بر استوانۀ نقد و عقل مدرن بنا شده و انسان‌محور و زندگی‌محور است می توان بازخوانی تعریف روشنفکر را با بازبینی مدرنیته و جهان جدید صورت داد.

به معنای دیگر قبل از جهان جدید، کمتر با اصطلاح روشنفکر رو به رو بوده ایم و هرچند مفاهیم و عناوینی چون: حکیم، پیر فرزانه و پژوهشگر را داشته ایم، ذهن و زبانمان به مفهوم چندگانه روشنفکر برنخورده بود.

جایگاه روشنفکری در اندیشه امام خمینی(ره)

در اندیشه حضرت امام روشنفکر دارای اهمیت ونقش بسزایی است البته بعد از تعریف و بررسی انواع روشنفکر معلوم خواهد گردید که روشنفکر میتواند دو نوع کارکرد مثبت و منفی داشته باشد بسته به اینکه روشنفکر توانسه باشد کارکرد و وظیفه اصلی خود را دریافته باشد ودر آن راستا گام برداشته باشد ویا نه، میتواند اثرات مثبت یا منفی، سازنده ویا مخرب داشته باشد در همین راستا امام پیروزی نهایی را از آن ملت به پا خاسته ای می داند که با روشنفکری راه خود را یافته باشد4

 

از طرف دیگر امام با هشدار به روشنفکران منفی وروشنفکر مآبان هشدار می دهد که- به واسطه اثر گذاری خود- با سرنوشت ملت بازی نکنند.5 

بنابراین در اندیشه حضرت امام روشنفکران از آن جهت که حوزه نفوذ وتاثیرگذاری در جامعه دارند ومی توانند بر افکار عامه مردم اثرگذار باشند اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند.

انواع روشنفکران در دیدگاه حضرت امام

 در اندیشه امام بر حسب بیانات و آثار خودشان می توان سه دسته روشنفکر را شناسایی کرد:

دسته اول روشنفکران به مفهوم واقعی که با شناخت مقتضیات زمان رسالت وتکلیف خود را شناخته اند ودر راستای تحقق آن گام برداشته اند «گروههاى روشنفکر و دانشگاهى و محصلین جدید و آنها- ایّدهم اللَّه- آنهایى که خدمتگزارند براى اسلام- خداوند تأییدشان کند» امام با تایید این گروه اذعان می دارند  «روشنفکرها بسیارى‏شان خوبند.» و بنابراین این گروه از روشنفکران را جوانان تحصیلکرده و دانشگاهی هستند که در عین حال متدین و پایبند به ارزشهای اصیل اسلامی هستند و امام در موردشان می فرماید: «روحانیون باید از قشر جوان روشنفکر قدردانى بکنند» چراکه معتقدند آنان نیز در راه تحقق انقلاب زحمت کشیده اند.

دسته دوم روشنفکرانی که با اصل اسلام مخالف هستند و لذا افکارشان منبعث از تفکرات اومانیستی بوده و سنخیتی با جامعه ایرانی اسلامی ندارد « آنهایى که علاقه‏ اى به اسلام ندارند. اینها هم از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم می‌‏شود که اینها چه هستند» حضرت امام تکلیف این دسته را هم معلوم می داند و راهشان را از ملت جدا می داند.

دسته سوم که امام آنان را با عناوین مختلفی همچون «روشن فکرنما، روشنفکر غربى، روشنفکر وارداتى، روشنفکران غربزده» خطاب می کنند و در واقع این روشنفکرنماها نه به مانند دسته دوم که به صراحت موضع خود را آشکار کرده و نسبت به اسلام موضع منفی پیش گرفته اند، بلکه به شکل مرموزانه ای شعار های مختلفی از جمله اسلام بدون روحانیت را سر می دهند امام در تشریح این گروه  می فرمایند: «با تمام قوا، از تبلیغات مجلات و روزنامه‏‌ها وگویندگان و اینها گرفته تا هرجا که روشنفکرى و روشن فکرنمایى بودند، بر ضد روحانیت بسیج شدند»

امام سخت ترین موضع را نسبت به این گروه روشنفکرنما اتخاذ کرده اشاره می کنند: «ما جوانهاى حماسه جو مى‏خواهیم. ما روشنفکر نمى خواهیم، این روشنفکر. البته در بین روشنفکرها، در بین طبقات تحصیلکرده، بسیار اشخاص صحیح هستند؛ لکن اینهایى که با قلم دارند بر ضد ملت قلمفرسایى می‌کنند و با قَدَم دارند بر ضد ملت اقدام می ‏کنند.»

امام در معرفی این دسته بیان می دارند اینها کسانی هستند که از روشنفکری دم می زنند ویا دعوی روشنفکری دارند ولذا «ملت ما مقدراتشان را دست این اشخاصى که به اصطلاح خودشان روشنفکر [نسپرند] نه هر روشنفکرى.» در واقع در دیگاه امام این دسته کسانی هستند که با اسم روشنفکری کار خود را به پیش می برند.


پی نوشت ها:

1ظهیر، سید مجید ،مجموعه مقالات مدرنیته، روشنفکری، دیانت، انتشارات آستان قدس، چ اول، 1381، ص 470

2 مطهری،مرتضی، انسان در قرآن، چ اوّل، حسینیه ارشاد، ص 73

3زکریایی، محمد علی، جامعه شناسی روشنفکری دینی، بنیاد فرهنگ و اندیشه معاصر، چاپ اوّل، 1378، ص 220

4 صحیفه امام، جلد‏5، ص 102   

5 صحیفه امام، جلد‏11، ص 51       

. انتهای پیام /*