مفهوم زن نمونه در غزلیات و نامه های عرفانی ـ فلسفی امام خمینی(ره)
جمیله زهرا عبید
مقدّمه
پیش از انقلاب اسلامی، زنان ایرانی توسعه و پیشرفتی را تجربه کردند که از جهات بسیاری یکدیگر مغایرت داشتند. دلایل این امر به زمان پیش از انقلاب باز می گردد. یعنی زمانی که یک سری الگوهای غربی را به جای حقوق اسلامی زنان با عنوان به اصطلاح حقوق زنان ارائه کردند که این امر نه تنها موجب دستیابی آنان به آزادی از طریق این فرایند نشد، بلکه آزادی را که حقوق اسلامی به آنان تا این زمان عطا کرده بود، از آنان سلب کرد. در نتیجه، نظریه ها و تصورهای متناقضی نسبت به زنان ایجاد شد. در یک سو، زن مدرن غربزده ای وجود داشت که ویژگیها و خصوصیات سطحی آزادی را در خود پرورش داده بود و در سوی دیگر زنان سنتی بودند که برای دستیابی به تحصیل و اطلاع از حقوق زنان، کمترین امکانات را در اختیار داشتند. یک نمونۀ قابل رؤیت طبقه اجتماعی ـ فرهنگی جامعه ای که زن به آن تعلق داشت، لباس بود: در یک سو لباس غربی که گاهی هم بی پرده حالت افراطی در مد داشت، قرار داشت و در سوی دیگر چادر بود که نشانه فروتنی و تواضع و در عین حال به عنوان وسیله ای برای پوشاندن به شمار می رفت.
امام خمینی موقعیت تاریخی زنان را اینچنین توصیف نموده است:
زن در دو دوره مظلوم بوده است؛ یکی در دوره جاهلیت ـ دورۀ جهالت پیش از پیدایش اسلام ـ زمانی که با زنان مانند حیوان و یا حتی بدتر از آن رفتار می کردند. و این اسلام بود که زنان را از این لجنزار تاریخی بیرون آورد. و اما دومین دوره در عصر ما بود که تحت عنوان آزادی به گونه ای ناعادلانه با آنان رفتار نمودند و ارزش و منزلت روحی و حرمت وی را تنزل دادند.[1]
زنان غربزدۀ شهری موجب گسترش موج غربگرایی شدند.
امام(ره) این موقعیت تأسف آمیز را به عنوان بخشی از طرح و توطئه کلی طراحی شده برای مظلومیت ملّتها در نظر می گیرد. این امر از گفتار وی مشهود است که: برجسته ترین جنایتکارانی که سعی دارند تا با در قید و بند نگاه داشتن ملّتها و مخصوصاّ ملّتهای اسلامی، زندگی خود را حفظ کنند برای کسب پیروزی سریع و آسان چه راههایی را طراحی کرده اند که به انحراف، مصرف گرایی و به فساد کشاندن زنان ستمدیده می انجامد؟ با ارائۀ چهره ظاهری فریبنده به زنان مترقی، چه جنایتها و چه ظلمهایی را در برابر زنان مرتکب شده اند.[2]
در چنین موقعیتی، با پیروزی انقلاب، مردان و زنانی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند بویژه زنان که از ارزش و هویت بشری خود محروم شده بودند، به عنوان مسلمان انقلابی به عرصه حضور پیوستند. در زمان انقلاب، گروههای زنان حمایتگر انقلاب در خیابانها ازدحام کردند تا به همراه مردان، برادران، شوهران و پسران خود بجنگند و حکومت دیکتاتوری را سرنگون کنند. لباس زنانۀ اسلامی مفهوم جدید و انقلابی را به خود گرفت و سمبل هوشیاری و آگاهی عمیق شد؛ سمبلی که به واسطه آن زن جدید مسلمان به همۀ جهانیان معرفی شد. این چهرۀ معتقد و مذهبی نتایج و معانی ضمنی فرهنگی ـ اجتماعی را نیز به همراه داشت. و الحمدلله پیروزی انقلاب اسلامی، بویژه یک پیروزی برای زنان به شمار می آمد.
برخلاف سایر کشورهایی که انقلاب در آنها رخ داده بود، در ایران زنان از نتایج آن محروم نماندند. در دوران پس از انقلاب ایران همانند بسیاری از رخدادهای تاریخی، زنان را محدود نکرد، بلکه پس از انقلاب به زنان ایرانی فرصت داده شد که به صحنه بیایند و در زندگی اجتماعی شرکت کنند. آنها تشویق شدند که در ساختار نظام اسلامی و فعالیتهای اجتماعی شرکت نمایند. امام خمینی(ره) رهبر انقلاب اسلامی نشان داد که با این انقلاب زنان از حقوق اسلامی شان محروم نشدند. در حقیقت او به همگان نشان داد که چگونه باید با مهربانی با یک زن رفتار نمود و او را مورد تکریم و احترام قرار داد. با وجود همۀ درگیریها و مشکلاتش، هرگاه که فرصتی می یافت یا نه بهتر است بگویم که او وقت گرانبهایش را صرف صحبت کردن، آموزش دادن، تعلیم و نوشتن در مورد مسائل زنان می نمود. ایشان با آگاهی کامل از نقش مهمی که زن در ساختار جامعه سالم دارد، می فرمایند:
نقش زنان در دنیا از ویژگیهای خاصی برخوردار است. صداقت و تواضع یک جامعه و یا فساد آن از صداقت یا فساد زنان آن جامعه نشأت می گیرد. زن موجود منحصر به فردی است که از رحم او شخصیتهایی به جامعه عطا می شوند که در پرتو عنایات و الطاف آنها نه تنها خودشان بلکه جوامع دیگر نیز، ارزشهای انسانی قاطع و مغرورانه ای را کسب می کنند. که البته خلاف این امر هم صدق می کند.[3]
از نظر امام نقش زن به عنوان همسر و مادر از اهمیت والایی برخوردار است. ایشان این وظیفۀ برجسته را در ذیل چنین توصیف می نمایند:
زنی که کودکی را می پروراند، بزرگترین مسئولیت و شریفترین شغل را دارد. حرفۀ مادری شرافتمندانه ترین کار روی زمین می باشد زیرا به معنای پروراندن یک کودک و تحویل یک بشر به جامعه است.[4]
در مفهوم عمیقتر خود، این عبارات می رسانند که یک مادر در آن واحد یک معلم و یک تعلیم دهنده است و او باید این وظیفه را نه تنها برای کودکانشان، بلکه به طور مستقیم برای جامعه، مثلاً به عنوان معلم، نویسنده و یا از دیدگاه وسیعتر فعالیتها، انجام دهد:
معلّمان ما، مادران فرزندان ما، پدران فرزندان ما، معلّمان و اساتید جوانان ما، نویسنده هایی که برای کودکان می نویسند و یا کسانی که با آنها صحبت می کنند، اینان باید این ملّت را به طور عقلانی آموزش دهند، اینان باید کودکان را با معنویات نیز آشنا بسازند.[5]
این دیدگاه امام خمینی در مورد ضرورت دخالت مستقیم زنان بود که نه تنها در عصر انقلاب بلکه در دورۀ بازسازی و به طور کلی در همه عرصه هایی که یک جامعه برای ترقی، پیشرفت، عدالت و ثبات اجتماعی تلاش می کند، دخالت مستقیم زنان را می طلبد.
معانی ضمنی کاربردی
کاربرد عملی دیدگاه امام را می توان در خانوادۀ ایشان جستجو کرد. صبیۀ بزرگ ایشان خانم زهرا اشراقی در مصاحبه ای با مجله ایرانی «زن روز» در بهمن سال 1376 چگونگی فعالیت زنان خانواده اش را در عرصه های اجتماعی و فرهنگی توصیف کرد. تحصیلات عالیۀ زنان موضوعی طبیعی و عادی برای آنها به شمار می آید و دو تن از دختران امام مدرک دکترا دارند. وقتی از خانم اشراقی پرسیده می شود که آیا تحصیلات عالیۀ زنان در خانواده اش به خاطر دیدگاه امام بود، ایشان در پاسخ به «زن روز» می فرمایند:
«این سؤال شما با خانواده هایی مناسبت دارد که بین پسر و دختر تفاوت قائل می شوند. در هر حال، در خانوادۀ ایشان، این موضوع هرگز مورد بحث نبود. برای اینکه کارها را بر اساس دختر و پسر بودن تقسیم نمی کردند، و وظایف و مسئولیتها براساس تواناییهای افراد انجام می شد.[6]
وقتی یک زن وظیفه اش را به عنوان یک مادر انجام می دهد و وقت آزاد پیدا می کند، بویژه زمانیکه فرزندش به سوی اخذ تحصیلات عالیه حرکت می کنند، دیگر در موقعیتهای خانوادگی نیازی به حضور کامل وی نیست و لذا مهارتها و استعدادهای خاص، به او فرصت خود اشتغالی، می دهد که این هم خود یکی از نعمات جامعه است. در انقلاب اسلامی، حوزۀ فعالیتها، مشاغل و مسئولیتهای عمومی زنان به طور قابل ملاحظه ای در چند دهۀ اخیر گسترش یافته است. همچنین امام خمینی به صراحت بیان کرد که زنان باید در حکومت اسلامی شرکت داشته باشند و خود امام شخصاً مشوّق این امر بود. ایشان در مصاحبه هایی که با متخصصان و روزنامه نگاران غربی داشتند اظهار کردند که:
اسلام زن را به جایگاهی ارتقا می دهد که می تواند دوباره موقعیت انسانی خود را در جامعه انتقال بدهد؛ بنابراین او باید از اینکه تنها یک شیء باشد، رهایی پیدا کند و برای ارتقا به چنین پایگاهی زنان می توانند مسئولیتها را در چهارچوب حکومت اسلامی انجام دهند.[7]
و وقتی در مصاحبۀ دیگری از ایشان سؤال می شود که کدام موقعیت ویژه را مسلمانان شیعه به زنان عطا کرده اند، در پاسخ می فرمایند:
شیعه ای که یک مدرسۀ انقلابی است، نه تنها مانع از زندگی اجتماعی زنان نمی شود بلکه آنها را تا مقام والای انسانیت تعالی می بخشد. ما پیشرفت غرب را قبول داریم اما فساد غربی را که آنها خودشان از آن شکایت دارند، قبول نداریم.[8]
خانم اشراقی، دختر ارشد امام نیز پیشرفت حضور زنان بعد از انقلاب اسلامی را چنین توصیف می کند:
«با ظهور انقلاب، تغییرات عمده ای در مورد زنان اتفاق افتاد. زن به ارزش و موقعیت والای خود به عنوان یک زن دست یافت و دوباره شخصیت خالص و با ارزش خود را به عنوان یک مسلمان پیدا کرد. بعد از انقلاب، زن رسماً نه به حساب زن بودن، بلکه به حساب یک بشر شناخته شد. البته این تشخیص و این کشف مجدد در مقایسه با ایده آلهای مطلوب، یک تشخیص نسبی است و زن مسلمان هنوز هویت و موقعیت کامل خود را نیافته است. اما در مقایسه با زمان قبل از انقلاب تغییرات عمده ای در وضعیت زنان اتفاق افتاده است. در مقایسه با گذشته زنان به راستی پیشرفت کرده اند اما در مقایسه با آنچه که باید باشند هنوز هم نقاط ضعفی دیده می شود. امروزه می بینیم که تعداد قابل ملاحظه ای از اندیشمندان را زنان جامعه تشکیل می دهند. آنها کاملاً با عقاید و اصول اسلام آشنا شده و همزمان از نیازهای عصر ما و ملزومات جامعه شان آگاه هستند. آنها از دانش مذهبی و نیز علوم جدید برخوردارند.» [9]
سپس از خانم اشراقی یک سؤال بسیار علمی پرسیده شد مبنی بر اینکه «آیا برای زنان امکانپذیر خواهد بود که همزمان به گونه ای رضایتبخش هم وظایفشان را در خانه انجام دهند و هم به فعالیتهای اجتماعی بپردازند؟ ایشان در پاسخ فرمودند:
«شرط لازم برای حفظ هماهنگی و دستیابی به توازن بین کار زن در خانه و در جامعه، ارائۀ جایگاههای مدیریتی و هدایتی به زنان است. اگر این توازن به هم بخورد، زن در هیچ یک از این دو حوزه به موقعیت نایل نخواهد شد. به عبارت دیگر در چنین شرایطی زن دیگر نه می تواند مادر خوبی باشد و نه ستون و پایۀ جامعه و نه می تواند شخص باارزشی در موقعیتهای اجتماعی باشد. تنها انجام مسئولیتها و مدیریت نمی تواند شرط لازم و کافی در موفقیت زنان باشد. برای پیشرفت حضور زنان و وسعت بخشیدن به حوزۀ فعالیتهای آنان، دولت باید فرصتهایی را ایجاد کند. البته همکاری، شرکت و درک همسران و یا پدران در وظایف خانوادگی عوامل بسیار مهمی هستند که می توانند راه پیشرفت مادی و معنوی زنان را مهیا کنند.» [10]
پیام معنوی ـ فلسفی به زنان
اینکه امام خمینی افکارش را از طریق غزلیاتش با شیواترین روشی که بشر برای بیان یافته است یعنی اشعار فلسفی ـ عرفانی، انتقال داده است، دست کم در خارج از ایران، حتی در میان مسلمانان و مخصوصاً در غرب بندرت شناخته شده است. بدون تردید اشعار او به عنوان یک عارف جزء بهترین غزلیات زبان فارسی است. در نمونه شعر زیر، نمونه های شعر ذیل، امام دستورهایی را برای پیمودن مسیر عرفانی به عروسش داده است:
فاطی که طریق ملکوتی سپرد خواهد ز مقام جبروتی گذرد
نابینایی است کو ز چاه ناسوت بی راهنما بسوی لاهوت رود
فاطی ز علائق جهان دل بَر کن از دوست شدن به این و آن دل بَرکن
یک دوست که آن جمال مطلق باشد بگزین تو و از کون مکان دل برکن
فاطی تو و حق معرفت یعنی چه؟ دریافت ذات بی صفت یعنی چه؟
ناخوانده الف به یا نخواهی ره یافت ناکرده سلوک موهبت یعنی چه؟
تا دوست بود ترا گزندی نبود تا اوست غبار چون و چندی نبود
بگذار هر آنچه هست و او را بگزین نیکوتر از این دو حرف پندی نبود[11]
با وجود زیبایی بیان آشکارا بر می آید که غزلیات امام تنها به هدف شعر بودن سروده نشده اند. بلکه با هدف تعلیم و تربیت و با هدف ایجاد آگاهی عمیق تر در میان مردم از هنرهای زیبا استفاده نموده و این اشعار را سروده است. مانند اشعار فیلسوف علامه محمد اقبال لاهوری که یکی از متفکران بزرگ فلسفی ـ انقلابی قرن حاضر بود. همچنین اقبال از طریق غزلیات، شعر و ادبیات، مسلمانان جهان را آگاه می کرد. امروزه وی را به عنوان فیلسوفی بزرگ ارج می نهند. با این وجود او به موفقیت عملی ابدی و جاودانی نایل نشد زیرا انقلاب فکری نیازمند فرصتی است تا در محیط اجتماعی شکل بگیرد.
زنان نقش بسزایی را در این فرایند ایفا می کنند. از نظر امام، وظایف اجتماعی زنان به قدری حائز اهمیت است که ایشان نامه های عرفانی ـ فلسفی (نامۀ عرفانی) خود را به یک زن هدیه می کند و به همین دلیل بود که همسر حاج احمد آقا پسر امام (خانم فاطمه طباطبایی) امام را به خاطر گنجینۀ بزرگ دانش و راهنمایی که به او سپرده بود، محترم می شمرد. خوشبختانه این خانم اجازه داد که این نامه های امام منتشر شود و بدین ترتیب، ما آن را به عنوان یک سند باارزش در اختیار داریم. آن نامه، در ماه رمضان سال 1404 قمری، تقریباً 16 سال پیش نوشته شده و به صورت کتابی تحت عنوان «ره عشق» به چاپ رسیده است. اینجانب تمایل دارم بخشهایی کوچکی از آن را نقل کنم:
نامه با یک رباعی زیبا آغاز می شود که معنی آن به شرح ذیل است:
فاطی که ز من نامۀ عرفانی خواست از مورچه ای تخت سلیمانی خواست
گویی نشنیده "ما عرفناک از آنک" جبریل از او نفخۀ رحمانی خواست[12]
حضرت امام با نصیحتهای پدرانه و دلسوزانه به اشارات و دلایلی می پردازد که با قرآن و حدیث و دیوان عرفا و فیلسوفان بزرگ اسلام نظیر حافظ، سعدی و خواجه عبدالله انصاری از خراسان در هم بافته و تلفیق شده اند. عبارات زیر فلسفۀ خالص عشق هستند:
هر کس و یا هر آنچه که تقریباً کمال یافته است در جستجوی عشق به کمال مطلق است بدون ذره ای نقصان. هر آنچه که ناقص است به نیستی محدود می شود و طبیعت از نیستی متنفر است. کسی که در جستجوی دانش است به دنبال دانش مطلق است و به دانش مطلق عشق می ورزد. همین طور کسی که به دنبال قدرت و به دنبال کمال در طبیعتش است: بشر همیشه عاشق کمال و تکامل بوده است و هر چیزی را که ناقص باشد می خواهد کاملش را داشته باشد؛ زیرا طبیعت از نقصان متنفر است و پرده های روشن و تاریک (کامل روشن یا کامل تاریک نباشد) انسان را به گمراهی رهنمون می شوند. شاعران و متملقان فکر می کنند که وقتی از رهبری قدرتمند و فقیهی دانشمند تعریف و تمجید می کنند، دارند از کمال صحبت می کنند، این در حالی است که آنها تنها یک قدرت محدود و دانش محدود را می ستایند و به آن افتخار می کنند...[13]
حضرت امام(ره) ما را به صرفنظر کردن از خواسته های بی پایان نفس و تسلیم در برابر خودخواهی (که حتی به شکل عزت نفس و یا رضایت از خود بروز می کند) تشویق می کند.
ایشان به عروسشان می فرمایند: ناامید مباش. چون ناامیدی قفلهای محکم دروازۀ بهشت است. در کنار زدن پرده ها (شرح دادن رازها) و شکستن قفلها سخت بکوش تا اینکه به چشمه های شداد بهشت و نور برسی...[14]
دخترم دیشب در مورد عنوان کتابهای عرفانی (مذهبی ـ عرفانی) از من پرسیدی. اما سعی کن بیش از آنکه کتابها را جمع آوری کنی به برداشتن پرده از رازها بپردازی. فکر می کنم تا به حال کتابهای معنوی و فلسفی زیادی را از بازار به خانه آورده ای و از یک طبقه به طبقۀ دیگر و از یک مکان به مکان دیگر منتقل کرده ای...در این صورت فکر می کنم که شما از نفس خود یک انباری برای کلمات و عبارات درست کرده ای که در محافل و مجالس هر آنچه را که در انبارت داری، ارائه می کنی...[15]
دخترم اشتغال و سرگرم شدن به علم و دانش (حتی به عرفان و به توحید) اگر فقط به خاطر ذخیرۀ کلمات باشد ـ که در اغلب موارد هم اینطور است ـ و اگر علم فقط به خاطر علم باشد نه تنها جوینده را به هدفش هدایت نمی کند، بلکه او را از آن هدف دور می کند. «دانش بزرگترین حجاب است.» و اگر شما در جستجوی حقیقت هستید و اگر عاشق معبود خود هستید که خیلی نادر است، راهنماییهای روشنگرانه و نورهایی نیز در این مسیر وجود دارد.[16]
اگر یک کتاب و یا یک عارف در مورد هر چیزی به جز خدا بحث می کند، پس نه کتاب یک کتاب معنوی است و نه سخنگو یک عارف است. و اگر فیلسوفی به هستی آنگونه نگاه می کند که هست و در مورد آن به بحث می پردازد، پس نگاهش یک الهام خداشناسانه دارد و مناظراتش عرفانی (معنوی، عرفانی) است و هر موضوعی جز علاقه و لذت معنوی خارج از بحث به نظر می رسد.
ـ دخترم! شنیدم که می گویی از روز بزرگ امتحان می ترسم زیرا ممکن است به خاطر کوتاهی در کارهای نیک در زمان فراغت، غمگین شوم. این اندوه و مانند آن، هر چه که باشد به آسانی و سرعت خواهد گذشت. با این وجود اندوه دیگری وجود دارد که ابدی است و آن این است که یک روزی به خودت می آیی که هر چیزی را به غیر از خدا می بینی و پرده ها برداشته نخواهد شد (و تو قادر نخواهی بود که او را ببینی).[17]
سپس امام به توضیح معنی فرازهایی از دعای پرفیض کمیل می پردازد و اینکه امام در جملات و متون بعدی آشکارا ارزش تطبیق فلسفی و علمی عرفان و معنویت را بیان می کند از لحاظ علمی و ادبی بسیار جالب و ارزشمند است.
«در هر حال کتابهای فلسفی و مخصوصاً فیلسوفان اسلامی و کتابهای عرفانی و عرفان، همه دارای ارزش والایی هستند.» [18]
و ایشان عروس گرامی اش را به بی احترامی نکردن نسبت به عارفین و صالحین (مقرّبین خدا) و به خوار و پست نشمردن موقعیت آنها، نصیحت می کنند.
اهمیت ندادن و یا نافرمانی در برابر آنها نباید به عنوان یک تعهد دینی محسوب شود چرا که بیشتر سخنان این افراد همان رموز قرآن است که در این کتاب مقدس به گونه ای نهفته وجود دارد. ایشان در ادامه می فرمایند:
«آنهایی که موقعیت والای عارفین و جاه و مقام بلند خداجویان را انکار می کنند مملو از خودخواهی و خودپسندی هستند. هر آنچه را که نمی دانند انتخاب می کنند تا با رفتار خودخواهانۀ خود به انکار آن بپردازند...» .[19]
این نامۀ عرفانی مشتمل بر تعالیم گرانبهای بسیار بیشتری است که به عنوان گنجینه ای با ارزش نزد خانم خانه دارش به امانت گذاشته است. پس در می یابیم که امام که این پیام ارزشمند خود را به آن زن اعطا کرده است حتماً احترام زیادی هم به او قائل می شده است. شایان ذکر است امام در نامه ای به همسرش و پسرش حاج احمد آقا، از او و خانواده اش با فروتنی بسیار یاد کرده است. در این نامه که تحت عنوان «نقطه عطف» منتشر شده، او خانواده اش را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد:
«پسرم! برای ماها که از قافلۀ «ابرار» عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسان که در صدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان از انتقادها و شایعه افکنی ها حبّ نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است؛ ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند گرچه برای ما افعال ناشایسته و خوبیهای خیالی را صد چندان جلوه دهند.» [20]
با توجه به اعتدال و میانه روی و خودمحدودی بیش از اندازۀ امام، جای شگفت نیست که امام خمینی اغلب آرزوی قلبی خود را که پایان سرگردانی و فراز و نشیبهای زندگی اش بود، ملحق شدن به ابدیت و دیدار معبودش بیان می کرد. در حقیقت زیباترین و ظریفترین اشعار عرفانی وی از این نوع هستند. در بسیاری از آنها امام خمینی از زبان پر رمز و راز غزلیات عرفانی استفاده می کند تا بدین وسیله تقرب روح را به خالقش بیان کند. به این ترتیب نه تنها لذت فوق العادۀ مواجهۀ معنوی بلکه عموماً امید برای آینده ای درخشانتر اغلب با آگاهی از بهار طبیعت و بهار زندگی انسان قابل تعبیر و تفسیر است:
مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز
موسم می زدن و بوس و کنار آمد باز
وقت پژمردگی و غمزدگی آخر شد روز آویختن از دامن یار آمد باز
مردگی و فرو ریختگی ها بشدند زندگیها به دو صد نقش و نگار آمد باز
زردی از روی چمن بار فرابست و برفت گلبن از پرتو خورشید ببار آمد باز
ساقی و میکده و مطرب و دست افشانی به هوای خم گیسوی نگار آمد باز
گر گذشتی بدر مدرسه با شیخ بگو پی تعلیم تو آن لاله عذار آمد باز
دکۀ زهد ببندید در این فصل طرب
که بگوش دل ما نغمۀ تار آمد باز[21]
در بعضی موارد شعرهای بالا به لحاظ عرفانی به اشعار حافظ شباهت دارد که معنای عمیق و نهفتۀ آن با استفاده از عبارات این دنیای فانی بیان شده است. همچنین در اشعار ذیل که حدود یکسال پیش از ارتحالش سرود، توازن خاصی با این شعر حافظ وجود دارد (یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ...). امام خمینی با عباراتی بسیار روشن امید و آرزوی عمیق خود را در این اشعار بیان نموده است:
غم مخور ایام هجران رو بپایان میرود
این خماری از سر ما می گساران میرود
پرده را از روی ماه خویش بالا میزند
غمزه را سر میدهد غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا میشود
زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود
محفل از نور رخ او نورافشان میشود
هر چه غیر از ذکر یار از یاد رندان میرود
ابرها از نور خورشید رخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان میرود
وعدۀ دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش میرسد ایام هجران میرود[22]
نتیجه
پیش از خاتمه، اجازه می خواهم که از سند بسیار جالبی مربوط به سخنان پیش از انقلاب امام دربارۀ زنان چند جمله ای را نقل کنم. این جملات خلاصه ای از دیدگاه دقیق ایشان نسبت به زنان و احترامی است که ایشان برای زنان قائل بود.
اسلام می خواهد که زن و مرد رشد پیدا کنند و پیشرفت کنند. اسلام زن را از آنچه که در زمان جاهلیت بود، (نادانی، در زمان پیش از اسلام) رهانید. اسلام به زن تا آن اندازه خدمت کرده است که خدا عالم است که نسبت به مرد اینقدر خدمت نکرده است. شما نمی دانید که زن در زمان جاهلیت چه بود و در زمان اسلام چه شد؟ اما امروزه ـ در زمان سلطنت شاه ـ آنها حتی بدتر از زمان جاهلیت هستند. در آن زمان آنها زن را بی اهمیت می دانستند ولی حالا شاه فتوا می دهد که «زن باید یک عروسک باشد، یک اسباب بازی. او باید... و دیگر نمی دانم چه...» .
اسلام نمی خواهد که زن این چنین باشد. زن می تواند و باید مثل یک مرد هر کار مهمی را انجام دهد. نه اینکه زن هر آنچه که مرد می خواهد، باشد. نه اینکه خود را با لوازم آرایش، آرایش کند و با مردان و آقایان قاطی شود!
اسلام می خواهد جلوی اینگونه مسائل را بگیرد. اسلام می خواهد منزلت و ارزش زن را حفظ کند و خواسته های اسلام، اعطا کردن شخصیت به زن است تا نسبت به مسائل این دوره فائق شود.[23]
توجه به این نکته بسیار ضروری است که امام اغلب گفتارش را به سمت جوانان سوق می داد، آنها همیشه امیدهای جنبش انقلابی بودند. بسیاری از پیامهای معنوی و فلسفی امام خطاب به زنان جوان ملتش است که برای آموزش و تربیت آیندگان در نظر گرفته شده اند. همچنین خطاب به زنان و مردان جوان، پسران و دخترانی است که بعد از انقلاب اسلامی متولد شده و پرورش یافته اند. این سخنان خطاب به آنها و معلمانشان، والدین و رهبرانشان است. بیایید در مورد سخنان امام فکر کنیم تا نسبت به مغز این مطالب بینش عمیق تری بیابیم. بیایید به سؤالات جوانانمان گوش فرا دهیم زیرا آنها حق دارند که افکار خودشان را رشد دهند. اجازه دهیم گاهی اوقات مسائل را از زاویه دید آنها ببینیم و درک خود را از آن زاویه به آنها ابراز کنیم. شاید که آنها بی تجربه باشند اما حتی انتقاداتی که آنها می کنند را باید جدی بگیریم. این وظیفۀ بزرگترها است که فضایی را برای حل مشکلات نسل بعد فراهم آورند. بیایید نسبت به فرمایش امام علی ـ علیه السلام ـ کمی تعمق کنیم که: «فرزندانتان را برای زمانه ای که در آن زندگی خواهند کرد تعلیم بدهید، نه برای زمانه ای که شما در آن زندگی می کنید» .
امام خمینی نمونۀ درخشانی از این رویکرد را ایجاد کرد. وی به خاطر تواضعی که داشت هیچ گاه با جوانان مملکتش با حالت خودنمایی رو به رو نشد. دختر ارشد امام خاطراتش را اینگونه به یاد می آورد:
«از طرز رفتار و کردار امام، فهمیدم که اسلام دین نجابت و ملایمت است و اینکه ما نباید خیلی انعطاف ناپذیر باشیم. اگر دربارۀ جنبه های مثبت اسلام بحث کنیم برای جوانانمان خیلی جالبتر خواهد بود. امام به ما آموخت که اسلام تنها به معنی بازداشتن از بدیها (نهی از منکر) و جنگیدن و یا صحبت کردن با حالت خشن و بدون مصالحه نیست. اگر به جنبۀ محبت آمیز و جذاب اسلام توجه بیشتری بنماییم، آن وقت خیلی راحت است و اسلام راه رسیدن به قلبها را پیدا می کند» .[24]
پس بیایید سؤالات زنان جوان مسلمان امروزی را جدی بگیریم و با همان شکیبایی که امام داشت، همان گونه به آنها پاسخ دهیم که امام عاشقانه و بدون اجر و مزد، عقل و خرد را به کودکان و جوانان مملکتش یاد داد و آموخت، پس بیایید همانند او معلمانی شکیبا و موفق باشیم.
منبع: تأملی بر جایگاه زن، ج 2، ص 91.
[1] . امام خمینی: مسائل خانواده؛ ص 15، مقدمه، مؤسسه انجمن کتاب، چاپ اول: دهه فجر سال 1374.
[4] . الگوی زن اصیل و آزاد در عصر انقلاب؛ ص 106.
[6] . زن روز؛ ش 1643، ص 42 و 44، 18 بهمن 1376.
[7] . الگوی زن اصیل و آزاد در عصر انقلاب؛ ص 223، مصاحبه با امام خمینی توسط عضو بین المللی، منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی، ش 366، 13 مه 1980.
[8] . همان؛ ص 224: مصاحبه با امام خمینی توسط مجلۀ آلمانی «جهان سوم» .
[9] . زن روز؛ ش 1643، ص 42 و 44، هجدهم بهمن 1376.
[12] . ره عشق؛ نامه عرفانی امام، چاپ تهران 1368، ص 11.
[13] . برگرفته از کتاب ره عشق، ص 24.
[20] . نقطه عطف، نامه امام خمینی خطاب به پسرش احمد؛ چاپ سوم، تهران 1369، ص 29.
[21] . بادۀ عشق؛ اشعار عارفانه امام، ص 29.
[22] . باده عشق؛ اشعار عارفانه امام، ص 65.
[23] . ندای حق، مجموعه سخنان، مصاحبه ها و سخنرانیهای امام.
[24] . زن روز، ش 1643، ص 42 و 44.
.
انتهای پیام /*