گفتگوی تمدنها، ایدۀ جایگزین اندیشه صدور انقلاب

حمیدرضا قنبری نژاد[1]

 درآمد

در پی استقبال جامعه جهانی از پیشنهاد آقای خاتمی ـ ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران ـ مبنی بر نامگذاری سال 2001 بعنوان سال گفتگوی تمدنها که در حین سخنرانی ایشان در پنجاه و سومین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح شد، این پیشنهاد به اتفاق آراء در قطعنامۀ مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. هر چند این پیشنهاد مدتها قبل توسط ایشان در دیدار با مقامات دیگر کشورها و به هنگام ایراد سخنرانی در هشتمین نشست سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران و دوازدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در «دوربان» آفریقای جنوبی به اطلاع رهبران جهان رسید، اما به نظر می رسد انعکاس و ثبت چنین پیشنهادی در سازمان ملل متحد به نوبه خود موفقیت بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران بوده و از ابعاد مختلف دارای اهمیت است، نیز برای نظام ما یک پیروزی مهم و تاریخی محسوب می شود. به نظر بسیاری از کارشناسان مسایل جهانی، تصویب این پیشنهاد و به تبع آن جهت گیری جهانی برای انتخاب گفتگو بجای جنگ و ستیز، چشم انداز تازه ای را جهت دستیابی به یک صلح پایدار جهانی در برابر مردم دنیا گشوده است. اگر قرن بیستم با جنگهای وسیع و فراگیر نشاندار شد و سرنوشت آدمی در دام اهریمن خشونتهای بی وقفه قرار گرفت می توان امیدوار بود با این اقدام هوشمندانه رئیس جمهور ایران بتوان قرن آینده را سرشار از تفاهم، همدلی و زندگی مسالمت آمیز کرد و جنگ و کشتارها را متعلق به تاریخ گذشته دانست.

از جمله تأثیرات این پیشنهاد بر موقعیت ایران می توان به استحکام مواضع بین المللی ایران و اصلاح ذهنیتی که به غلط در مورد ایران در صحنه بین المللی ترسیم شده است اشاره نمود؛ چرا که آنچه تاکنون از طرف دشمنان، از اسلام و ایران ترسیم شده است چهره ای خشن و غیرمعتدل بوده و این پیشنهاد می تواند این ذهنیت را بدرستی اصلاح نموده و یک چهرۀ معتدل و منطقی از ایران اسلامی عرضه نماید و اصلاح این ذهنیت از جمله اهدافی است که آقای خاتمی با پیشنهاد گفتگوی تمدنها به تعقیب آن پرداخته و ضمن اشاره به تلاشهای قدرتهای استکباری و صهیونیستی برای وارونه جلوه دادن واقعیتهای نظام اسلامی در نزد افکار عمومی بیان می دارد:

«این قدرتها تلاش کرده اند تا این توهم را بوجود آورند که چهره اسلام را مخوف جلوه دهند و چنین القاء کنند که جمهوری اسلامی ایران دشمن بزرگی است و در پوشش آن بسیاری از رفتارهای غیرعادلانه خود را توجیه کرده اند.»1

اثر دیگر پیشنهاد آقای خاتمی در راستای سیاست «تنش زدایی» می باشد. با توجه به اینکه پیام واقعی انقلاب اسلامی یک پیام معنوی و فرهنگی است و رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(س) نیز بارها بر آن تأکید نموده اند2 بهتر می توان این پیام معنوی را به جهان رساند و اسلام و فرهنگ اسلامی، در یک محیط عاری از تشنج سریعتر رشد می نماید.

تشنج زدایی که هدف سیاست خارجی ایران است، از طریق مفاهمه بهتر قابل حصول است؛ زیرا که روح مفاهمه گریز از تشنج است. بدیهی است سیاست تشنج زدایی، زمانی مؤثر خواهد بود که بر اساس احترام متقابل و اقتضای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت (که اصول کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را تشکیل می دهد) صورت پذیرد؛ چرا که در غیر اینصورت، نتیجه معکوس در پی خواهد داشت و این همان سیاستی است که مقام معظم رهبری نیز آن را تأیید نموده و در بیاناتی ضمن مثبت ارزیابی نمودن سیاست تشنج زدایی می فرمایند:

«تشنج زدایی به معنای نقض سیاستهای مستدل و منطقی نظام نیست. به همین دلیل تنش زدایی در مقابل رژیم صهیونیستی و آمریکا معنا و مفهومی ندارد؛ چرا که ما موجودیت دشمن صهیونیستی را اصولاً قبول نداریم و در مورد آمریکا نیز معتقدیم تا هنگامی که نظام اسلامی بدنبال تحقق اسلام، اقامه عدل و حق و تأمین استقلال کشور است و جزء اقمار آمریکا و دنباله رو سیاست واشنگتن درنیامده است دشمنی آمریکا با این نظام ادامه خواهد داشت.»3

مفاهمه تمدنها روشی است که در عمل می تواند به متزلزل شدن دیوار بی اعتمادی و بدبینی؛ اعم از اینکه مصنوعی باشد یا واقعی منجر شود. آیا فی الواقع در اوضاع جدید جهانی، کشورها می توانند منافع خود را با توسل به زور و شیوۀ کهنه، ایجاد تشنج و درگیری تأمین کنند؟ پاسخ به این سؤال در گرو توجه به این نکته است که شرایط جهانی، گستردگی تسلیحات مرگبار هسته ای، درگیریهای قومی، نسل کشی، قوم زدایی و... شرایطی را بوجود آورده است که بهترین انتخاب کشورهای جهان، مفاهمه است.

در شرایط فعلی برای ایران نیز فضای مناسبی فراهم شده که در آن می تواند از منظر یکی از کشورهای محوری تمدن اسلامی، دربارۀ ارزشهای والای اسلامی سخن بگوید و تواناییهای داخلی خود را در محیطی به دور از تشنج جهت دهد.

امید است پس از این پیشنهاد و تأیید جهانی آن، قضاوت آنهایی که انقلاب اسلامی ایران را عامل تفرقه، نزاع و درگیری در برخی نقاط می دانند تغییر نماید و بدانند که ما نیز تز همگرایی و تنش زدایی را دنبال می کنیم.

 پیشینه تاریخی گفتگوی تمدنها

برای آنکه به پیشینه اصلی پیشنهاد گفتگوی تمدنها از سوی آقای خاتمی پی ببریم بد نیست نیم نگاهی به تاریخ تمدن و فرهنگ غنی اسلامی، در قرون و اعصار گذشته داشته باشیم تا بدین ترتیب به عمق خردورزی اسلام در طرح و پیشنهاد افکار سازنده و صلح جویانه در سیر جوامع بشری پی ببریم. در واقع درخواست آقای خاتمی از جامعه بین المللی، برای آغاز حکیمانه قرن بیست و یکم، که پرهیز از خشونت و جنگ و حل و فصل مسایل و مشکلات بین المللی و منطقه ای از طریق گفتگو (اصولی که منشور سازمان ملل متحد نیز بر آن تأکید دارد4) دو شاخص اصلی آن به شمار می روند، ریشه در تفکر غنی اسلامی دارد.

ساختار اصلی اندیشه گفتگوی تمدنها در حقیقت، برآیند عینی و تجسمی از درک مفاهیم والا و با ارزش قرآن کریم می باشد. قرآن، مؤمنان خود را همواره به «قول معروف» (گفتار پسندیده)5، «مجادله احسن» (مناظره منطقی)6 و «دعوت به سلم» (سازش خواهی)7 و ارجاع به متون کتب آسمانی پیشین فرامی خواند و در برخورد آنان با یکدیگر، چنین روشهایی را سفارش می نماید.

با توجه به این مسأله در می یابیم که قرآن برای روشنترشدن حق از باطل، ابتدا از همه دعوت به مباحثه و مناظره منطقی و مستند و معقول می کند و یادآوری می نماید که این تعلیمات، در حقیقت همان چیزهایی است که دانشمندان اهل کتاب نیز در سینه های خود (اذهان خود) بدان اذعان دارند، لیکن از روی ستمگری به کتمان آنها می پردازند، چنانکه دراین باره می فرماید:

«آری، آن آیات روشنگری است که در سینه های دانش یافتگان می باشد و جز ستمگران، کسی به آیات ما انکار نمی ورزد.»8

در جای دیگر، قرآن مؤمنان را به مجادله نیکو با اهل کتاب سفارش کرده، می گوید:

«و با اهل کتاب جز به وجه احسن مجادله مکنید مگر با افرادی از ایشان که ظلم کرده باشند. به ایشان بگویید ما به آنچه برای خودمان نازل شده و آنچه برای شما نازل شده ایمان داریم. معبود ما و شما یکی است و ما تسلیم آن معبودیم.»9

خداوند در این آیه، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کیفیت دعوت را بیان نموده و مجادله با اهل کتاب را تنها در صورتی مجاز می شمارد که به بهترین طریق ممکن صورت پذیرد؛ به گونه ای که از آن بهتر متصور نباشد.

مجادله وقتی نیکو به شمار می رود که با درشتخویی و طعنه و اهانت همراه نبوده و با نرمی و سازش همراه باشد و خصم را متأذی ننماید. دیگر آنکه شخص مجادله کننده از نظر فکری با طرفش نزدیک باشد؛ بدین معنی که هر دو علاقمند به روشن شدن حق باشند و در نتیجه، هر دو با کمک یکدیگر، حق را روشن سازند و لجاجت و عناد به خرج ندهند و وقتی این شرط با شرط اول جمع گردد، حسن و نیکویی مجادله، دو چندان می شود و آنوقت است که می توان گفت این مجادله بهترین مجادله است. به همین جهت وقتی که خداوند مؤمنین را از مجادله با اهل کتاب نهی می کند ـ مگر آنکه آن مجادله، احسن و به بهترین طریق صورت پذیرد ـ از اهل کتاب جمعی را استثناء می کند و می فرماید: مگر آن عده از اهل کتاب که ستم کردند.

در اینجا (بنابر نظر علامه طباطبایی(ره)) مراد از ستم، به قرینه سیاق، آنست که آن اهل کتابی که شما می خواهید با آنان مجادله نمایید، معاند نباشند و نرمی و ملاطفت در سخن را حمل بر ذلت و خواری نکنند که در اینصورت، مجادله به طریق احسن نیز فایده ای به حال آنان ندارد؛ چون هر چه بیشتر نرمی به خرج داده شود آنان خیال می کنند این نرمی و سازش، ناشی از ضعف و بیچارگی شماست و یا می پندارند که شما می خواهید با این خلق و خوی خوش، آنها را به دام بیندازید و از راه حق به باطل ببرید. این قسم افراد ظالم و ستمکارند که مجادله هر قدر هم احسن باشد در برابر آنان سودی نخواهد بخشید.

همچنین به هیمن جهت بود که به دنبال کلام، مسأله نزدیک شدن و گفتگو با اهل کتاب را بیان کرد؛ که چگونه به ایشان نزدیک شوید که هم شما و هم ایشان در روشن کردن حق، هم آهنگ شوید و طرف بحث شما نیز مانند خود شما علاقمند به روشن شدن حق شود و آن بدینگونه است که نخست به ایشان بگویید: ما هم به آنچه بر ما نازل شده ایمان داریم و هم به آنچه بر شما نازل شده و ما معتقدیم که معبود ما و شما یکی است و ما تسلیم آن معبودیم.

در جای دیگر قرآن، همراه با دعوت به مناظرۀ صحیح، به «قانون کلی مشترک» (کملةٌ سواء) نیز توجه شده است:

«بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچگونه شریکی نیاوریم و هیچکس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی نگیرد. پس اگر روی گردان شدند بگویید شاهد باشید که ما فرمانبردار حقیم.»10

آنچه آمد نه همۀ آیه ها و رهنمودهایی است که دربارۀ شیوۀ گفتگو آمده است؛ که توجه به آیاتی که در زیر عنوانهای «اهل کتاب»، «جدل»، «بنی اسرائیل»، «یهود»، «نصاری»، کتب انبیاء قبل: تورات، انجیل، زبور و صحف»، و... در معجمهای لفظی و موضوعی قرآن آمده، باب مبسوطی را در این زمینه می طلبد و همگی این گونه آیه ها و رهنمودها بر این مدعا دلالت دارند.

بارزترین رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در اولین کلام دعوت به حق که نقطه عطف و طلیعه مشهود و زیبای ابلاغ وحی می باشد نهفته است: «قولوالااله الاالله  تفلحوا»؛ «بگویید» نخستین قدم دعوت سخن از گفتگوست.

ارسال نمایندگانی از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اقصا نقاط جهان و زعمای اقوام آن دوران و بیان خصایص و ویژگیهای این دین الهی، نمونه ای از دریافت و نگرش ژرف و درست و فراگیری این سنت الهی است.

اسلام که یک دین جهانشمول و مبین آزادی و رستگاری است اصل دعوت را بر مفاهمه و گفتگو میان تمدنها و جوامع و اندیشه بنا نهاده و بستر تضارب آراء و تفکر را در محیطی امن و آگاهانه و عالمانه فراهم کرده است.

در عصر حاضر، در افق شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، معمار بزرگ آزادگی و وارستگی از انحلال و قیود دنیوی، حضرت امام خمینی(س) بانی و طراح راستین اصل گفتگوی میان تمدنها محسوب می شوند.

تأیید جهانی طرح گفتگوی تمدنها که می تواند سرآغازی جهت حرکت دولتها و ملتهای آزاده به سوی اتحاد، تفاهم و تضارب سالم اندیشه ها باشد نشانگر تأیید انقلاب اسلامی ایران بر روند فرهنگی و سیاسی جهان معاصر است که این حرکت با اندیشه «صدور انقلاب اسلامی» توسط حضرت امام خمینی(س) و تئوری «تبادل فرهنگی ملل جهان» از سوی رهبر حکیم انقلاب، حضرت آیت الله  خامنه ای آغاز و اینک با طرح «گفتگوی تمدنها» از سوی ریاست محترم جمهوری، جناب آقای خاتمی تداوم یافت. لذا بحث از گفتگوی تمدنها در واقع جوهره و تفسیر واقعی از اندیشه صدور انقلاب اسلامی امام خمینی(س) است و پذیرش آن از سوی کشورهای جهان، نشان از عظمت اندیشه برتر حضرت امام(س)، انقلاب اسلامی و فرزندان امام دارد.

صدور انقلاب، در حقیقت بیانی دیگر از گفتگوی تمدنهاست. چگونه می توان اندیشه و تفکری عمیق را صادر نمود در حالی که زمینه گسترش و بستر رشد و ابزارهای لازم را از آن سلب کرد؟

بارزترین بستر صدور یک تفکر، جنگ و جنجال نمی باشد، بلکه گفتگوی اصولی و مبنایی با اهل اندیشه و تفکر، زیربنای صدور یک فرهنگ است و این رویه ای است که مورد تأیید اسلام و قرآن نیز بوده و حضرت امام(س) نیز در زمینه نحوه صدور انقلاب که می بایستی توأم با رفتار، گفتار و اخلاق اسلامی باشد هر گونه به کارگیری خشونت را در این زمینه مردود می شمارند:

«صدور با سر نیزه، صدور نیست. صدور با زور، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی در آنجاها [سایر کشورها] رشد پیدا بکند....»11

نامه حضرت امام(س) مبنی بر اضمحلال امپراطوری کمونیسم به گورباچف و نویدفروپاشی نظام کاپیتالیسم مبتنی بر دموکراسی پرده داری، نوعی ترویج و بسط انقلاب محسوب می شود که در قالب گفتگو میان تمدن عظیم و ناب اسلامی با شاخه ای از به اصطلاح تمدن نحیف لیبرالیسم صورت پذیرفت.

حضرت امام(س) در آستانه پیروزی انقلاب، با نگرشی نو از منظر دینداری در وادی حکومتداری، نظام حاکمیت ولایت فقیه را به عنوان تمدنی نو و دستاورد قرنها هجران شریعت ناب محمدی صلی الله علیه و آله مطرح نمودند و در حقیقت، درهای تعامل اندیشه را در فرایند تمدنها حول محور معنویت و خداگرایی گشودند که بیان قالب این تفکر و زوایا و ابعاد آن در جهان امروزی محملی را می طلبد که در پهنه و گسترۀ گفتگوی میان تمدنها و جوامع می توان بدان دست یافت.

حضرت امام(س) پدیدآورندۀ گفتمان برتری طلبانه ای بودند که با تمامی بداعتش ریشه در سنت دیرینه اسلام داشت که در آن سیاست، همنشین دیانت شده و هر دو به سیمای عرفانی مزین شده بودند. در بستر گفتمان امام اسلام دینی تعریف شده بود که سیاستش در عبادتش... و عبادتش در سیاستش مدغم است12 و حتی احکام اخلاقیش هم سیاسی است.13 در نظر امام طرح شعار جدایی دین از سیاست از جمله تبلیغات استعمار قلمداد می شد که با هدف بازداشتن ملل مسلمان از دخالت در سرنوشتشان صورت می گرفت و رواج چنین اندیشه ای از جمله مهمترین علل ضعف و انحطاط تمدن اسلامی، از هم گسیختگی ملل اسلامی و انحراف اسلام از مسیر اصلی آن بر شمرده می شد که ناشی از وجود دستهای ناپاک و عقلهای ضعیف بود که استعمار را در جهت دستیابی به اهداف شومش یاری می دادند.14

امام به مناسبتهای مختلف، ضمن یادآوری گذشته پرافتخار تمدن اسلامی درصدر اسلام (که طی آن مسلمین در کمتر از نیم قرن، با دستی خالی از ساز و برگ جنگی، بدان فتوحات عظیم نایل گردیده و اسلام را با سرعت و شتاب در جهان گسترش و وسعت بخشیدند) رمز آن تحولات و فتوحات را ایمان15 و اتحاد16 مسلمانان صدر اسلام و تشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برشمرده و آن را ناشی از عدم تفکیک دین و سیاست می دانستند17 و همواره بر این مسأله تأکید می نمودند که آن اسلامی که ابرقدرتها با آن علم مخالفت برافراشته اند چنین اسلامی است که در امور سیاسی و اجتماعی ملتها به مداخله می پردازد.18

حضرت امام(س) همواره با تأکید بر ضرورت احیای مجدد سنت و رویه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمبنی بر تشکیل حکومت اسلامی،19 آنرا ضامن اجرای احکام و قوانین اسلام بر شمرده،20 لزوم چنین امری را ناشی از ماهیت این قوانین می پنداشتند؛ که اجرای آن جز از طریق استقرار تشکیلات اسلامی میسر نیست:

«دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است. ماهیت و کیفیت این قوانین می رساند که برای تکوین یک دولت و برای ادارۀ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است.

... اولاً: احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی را می سازد. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است.... ثانیاً: با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع درمی یابیم که اجرای آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره نمی توان به وظیفۀ اجرای احکام الهی عمل کرد. مالیاتهایی که اسلام مقرر داشته و طرح بودجه ای که ریخته نشان می دهد تنها برای سد رمق فقرا و سادات فقیر نیست، بلکه برای تشکیل حکومت و تأمین مخارج ضروری یک دولت بزرگ است.

... «جزیه» که بر «اهل ذمه» مقرر شده و «خراج» که از اراضی کشاورزی وسیعی گرفته می شود درآمد فوق العاده ای را به وجود می آورد.... این بعهدۀ متصدیان حکومت اسلامی است که چنین مالیاتهایی را به اندازه و به تناسب و طبق مصلحت تعیین کرده، سپس جمع آوری کنند و به مصرف مصالح مسلمین برسانند... ملاحظه می کنید که احکام مالی اسلام بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد و اجرای آن جز از طریق استقرار تشکیلات اسلامی میسر نیست.»21

با چنین نگرشی بود که حضرت امام(س) با هدف تشکیل حکومت اسلامی، جهت احیای مجدد، مجد و عظمت تمدن اسلامی، ایجاد زمینه های وحدت میان مسلمین جهان،22 رهایی بخشیدن تمامی آزادگان و مظلومان جهان از سیطرۀ مستکبران،23 خارج ساختن بلاد اسلامی از سیطره و نفوذ استعمارگران و دولتهای دست نشانده24 و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال امت مسلمان،25 سکان کشتی انقلاب اسلامی ایران را با اقتدار تمام بدست گرفته، تا پیروزی نهایی هدایتش نمودند.

امام با سیاست الهی خود، تمدن اسلامی را در قالب حکومتی با شیوۀ معمول در جهان احیای نموده و با بهره گیری از متن قرآن کریم، مشی سیاسی را در امور داخلی و خارجی به مدت ده سال به مرحله عمل درآوردند. راهکارها و راهبردهای سیاسی ـ الهی حضرتش از چنان توان، کارایی و قابلیتی برخوردار بود که سالها پس از عروج ملکوتی آن حضرت، برخی سیاستمداران بزرگ جهان، نیاز بشریت امروز را به این اندیشه الهی، معترف می باشند.

خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیسم، کاپیتالیسم و کمونیسم، نابودی غدۀ سرطانی اسرائیل، خردکردن چنگ و دندان آمریکا ـ این تروریست بالذات ـ26 دفاع از نهضتهای آزادیبخش در جهان، اصل خدشه ناپذیر دفاع از حزب الله  لبنان،27 مبارزه با مرتجعین منطقه و حکام وابسته و حافظ منافع آمریکا،28 تلاش در راه برهم زدن روابط ظالمانه حاکم بر جهان که اقلیت زورگو و زردار غرب را بر جهان بشری حاکمیت داده است و نیز مبارزه پی گیر در راه افشا و دگرگونی مجامع وابسته و ستم پیشه ای چون حقوق بشر، عفو بین الملل و سازمان ناکارا و وابسته ملل متحد که ابزار دست قلداران جهان تبدیل شده است، سرفصلهای سیاست امام را در عرصۀ بین الملل تشکیل می داد.

امام پیروزی انقلاب مردم ایران را که همانند قیام مسلمانان درصدر اسلام در سایه ایمان و اتحاد صورت پذیرفت، گامی در جهت تجدید حیات تمدن اسلامی دانسته و ضمن مقایسه ویژگیهای ملت ایران با مسلمانان صدر اسلام، این انقلاب را از بسیاری جهات شبیه حرکتها و جنبشهای مسلمین در صدر اسلام دانسته و حتی معتقد بودند از جهاتی بالاتر از آنست.29 بدین جهت از انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگویی مناسب جهت حرکتها و خیزشهای انقلابی نام برده و رمز پیروزی این حرکتها را در پیروی از آرمانهای انقلاب ایران بیان می داشتند:

«به ملتهای اسلامی توصیه می کنم که از حکومت جمهوری اسلامی ایران و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرد و حکومتهای جابر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است سر فرود نیاورند با تمام قدرت به جای خود بنشانید.»30

«ملتهای مسلمان از فداکاری مجاهدان ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با هم سر استعمار و استثمار را بشکنند و پیش به سوی آزادگی انسانی بروند.»31

بر این اساس حضرت امام(س) بر این عقیده بودند که این انقلاب به هر کجا صادر شود مشکلاتش حل خواهد شد32. بدین ترتیب بود که نظریه صدور انقلاب را مطرح نمودند.

تلقی این امر که اندیشه صدور انقلاب حضرت امام(س) اندیشه ای تهاجمی است که با هدف جهانگشایی و مداخله در امور داخلی سایر کشورها شکل گرفته است پنداری نابخردانه و دور از انصاف است و چنین پنداری با اهداف والای امام(س) از طرح این اندیشه، سازگار نبوده، کاملاً منافی آنست؛ چرا که امام(س) همواره با تأکید بر مسالمت آمیز بودن احکام اسلام33 و مغایر اسلام بودن تجاوز به حریم دیگران،34 به پیروی از پیامبر عظیم الشأن اسلام، بشردوستی را سر لوحۀ برنامه های خود در عرصۀ روابط بین الملل قرار داده و خواستار برقراری صلح جهانی، بر پایه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور یکدیگر بودند35 و سیاست جمهوری اسلامی ایران را فراهم سازی زمینه های برقراری روابط حسنه با تمامی ملتها، دولتها و مستضعفین عالم، بر پایه رعایت احترام متقابل بیان می داشتند؛36 هدفی که جناب آقای خاتمی نیز با پیشنهاد گفتگوی تمدنها آنرا دنبال می کند:

«جمهوری اسلامی ایران با طرح گفتگوی تمدنها... منادی دعوت جهان به صلح مبتنی بر عدالت، تساوی و حذف زور در روابط بین الملل است.... گفتگوی تمدنها مبتنی بر پذیرش اصل تساوی میان ملتها بر پایۀ عدالت، پذیرفتن احترام متقابل و پذیرش واقعیت طرفهای گفتگو است.»37

حضرت امام(س) از دو مقولۀ «گفتگو»38 و «تبلیغات صحیح»39 به عنوان دو ابزار مؤثر و دو راهکار اساسی در جهت صدور انقلاب یاد می نمودند؛ که در آن اساس کار، مردم و فکر مردم، قلمداد شده و محوریت دولتها به عنوان طرف گفتگو مورد نفی واقع می شد؛ چرا که تودۀ مردم موافق حقند و اسلام دین حقانیت است. لذا گفتگو با اهل حق ثمربخش تر بوده و از طریق آن بهتر می توان آرمانهای صدور انقلاب را تحقق بخشید.40

در وادی گفتگوی تمدنها نیز این امر می بایستی مورد توجه شایان قرار گیرد که در گفتگوی بین تمدنها، مهره های تعیین کننده، جوهره تفکرات فطری انسانی است. در تمدن سخن از شعور و مفاهیم ارزنده درک و فهم می رود نه قدرت و ثروت. آنجا در آنسوی بازیهای سیاسی دنیای امروز، آنچه در مقابل ما صف کشیده تفکر و عقیده و اندیشه نیست بلکه زر و زور است. گفتگوی تمدنها در عالم سیاست و حکومت داری، موجب باوری غلط و محاسبات نادرست از معادلات سیاسی و شکست و ناکامی در مبادلات عرصه دیپلماسی خواهد بود که خسرانی عظیم می آفریند؛ چرا که بستر حاکمیتها در دنیا عرصۀ چالش قدرتها و باورها می باشد نه مکتب خانه ای برای بیان آراء و اندیشه های ناب فلسفی و این مطلبی است که مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید می نمایند:

«گفتگوی تمدنها به مفهوم مذاکره با نمایندگان دولتها نیست، بلکه باید در این عرصه به عنوان تمدن عمیق و بسیار گستردۀ اسلامی، با نمایندگان و متفکران دیگر تمدنهای جامعۀ بشری به گفتگو بنشینیم.»41

امام از تبلیغات صحیح به عنوان وسیله ای در جهت معرفی اسلام به جهان، آنگونه که هست42 یاد نموده و با خاطرنشان ساختن این مطلب که متاع ما (اسلام) نیاز به مبالغه ندارد43 شناساندن اسلام ناب را به نحو مطلوب و با تبلیغات صحیح، باعث گرایش ملل جهان به اسلام دانسته44 و در این زمینه، تبلیغات علمی را از جمله راهکارهای مؤثر دانسته، همواره خطاب به افرادی که به نحوی با خارج از کشور در ارتباطند بر این نکته تأکید می ورزیدند که سعی کنید با رفتار، گفتار و اخلاق اسلامی، اسلام را به سایر بلاد صادر کنید.45

اینک زمان آن فرا رسیده است تا با سیری اجمالی در مجموعه دیدگاههای حضرت امام خمینی(س) در زمینه صدور انقلاب، به تبیین اهم اهداف ایشان از طرح این اندیشه بپردازیم:

1ـ معرفی اسلام، آنگونه که هست:

«... و ما می گوییم اسلام را ما می خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم نه ما می توانیم. اما آنکه می توانیم اینست که می توانیم به وسیله دستگاههایی که داریم، به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایی که در خارج می روند... اسلام را آنطوری که هست، آنطوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، آنطوری که در روایات و در قرآن ما هست، آنطور به مردم ارائه بدهید و به دنیا ارائه بدهیم و همین خودش از هزارها توپ و تانک، بیشتر می تواند مؤثر باشد....»46

2ـ گسترش معنویت موجود در ایران:

«... ما که می گوییم انقلاب را می خواهیم صادر کنیم، می خواهیم همین معنایی که پیدا شد، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران، همین مسایلی که در ایران پیدا شده، ما می خواهیم این را صادر کنیم. ما نمی خواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله کنیم....»47

3ـ کم کردن سلطه جهانخواران:

«... ما این واقعیت را و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامیمان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطۀ جهانخواران بوده و هستیم....»48

4ـ مبارزه با کفر و شرک و ظلم:

«... ما که می گوییم انقلابمان را می خواهیم صادر کنیم و به همۀ کشورهای اسلامی بلکه به همۀ کشورهایی که مستکبرین بر ضد مستضعفین هستند، می خواهیم یک همچو وضعیتی پیش بیاوریم که یک دولت زورگویی جبار آدمکش و امثال ذلک نباشد....»49

«اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد...»50

5ـ آشتی دادن بین ملتها و دولتها:

«ما که می گوییم انقلابمان را می خواهیم صادر کنیم... می خواهیم بین ملتها و دولتها آشتی بدهیم....»51

6ـ بیداری ملتها:

«... اینکه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از آن برداشت نکنند که ما می خواهیم کشورگشایی کنیم... ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن  خودشان کوتاه کردند، این در همه ملتها و در همۀ دولتها بشود....»52

7ـ تحقق عدالت در جهان:

«... من امیدوارم که این عدالتی که به یمن وجود اسلام و اولیاء اسلام در بین بشر آمد، ما بتوانیم بعد از دو هزار و پانصد سال ظلم و رژیم ظالم و بعد از پنجاه سال خیانت و ظلم، ستم و چپاولگری بتوانیم ان شاءالله  تعالی در ایران اولاً و در سایر جهان بعدها پیاده کنیم....»53

8ـ پیاده نمودن توحید ناب در بین ملل اسلامی:

«... به لطف خدا در حاکمیت جمهوری اسلامی ما اختلافی بر سر مواضع اصولی، سیاسی و اعتقادی وجود ندارد و همه مصمم اند تا توحید ناب را در بین ملل اسلامی پیاده نموده و سر خصم را به سنگ بکوبانند تا در آینده ای نه چندان دور، به پیروزی اسلام در جهان برسند....»54

9ـ آشنا ساختن ملل اسلامی و مستضعفین جهان با اسلام و حکومت عدل اسلامی:

«... همان مردمی که تصمیم دارند با صدور پیام انقلاب اسلامیشان نه تنها کشورهای اسلامی، که مستضعفان جهان را به اسلام عزیز و حکومت عدل اسلامی آشنا سازند....»55

10ـ طلعلع نور اسلام در جهان:

«... بحمدالله  امروز قدرت ایرانی و قدرت اسلام در ایران به طوری است که توجه همۀ ملتهای ضعیف را به خودش معطوف کرده است و اسلام، صادر شده است در سراسر دنیا... و منظور ما از صدور انقلاب همین بود و تحقق پیدا کرد و ان شاءالله  اسلام در همه جا غلبۀ بر کفر پیدا خواهد کرد....»56

سخن پایانی

به هر حال مقولۀ ارزندۀ گفتگوی تمدنها که به همت والای ریاست محترم جمهوری؛ جناب آقای سید محمد خاتمی به یک افتخار بالنده برای کشور ما در صحنه بین الملل تبدیل شده است، ریشه در اعماق باورها و اعتقادات مذهبی داشته و از پیشینه ای پربار و غنی و نشأت گرفته از وحی برخوردار است که با اندیشه صدور انقلاب حضرت امام خمینی(س) احیاء گردیده و اینک توسط آقای خاتمی تداوم یافته است.

در پایان به نظر می رسد ثبت پیشنهاد گفتگوی تمدنها در برنامه کاری سازمان ملل، آن هم با حمایت اکثریت اعضای این سازمان، دستاورد مهمی است که علاوه بر افزایش اعتبار بین المللی ایران نزد محافل، دولتها و ملتهای جهان، زمینه را برای رهبری معنوی ایران در سطح جهان و منطقه فراهم خواهد ساخت و اگر بستر سالم وجود داشته باشد قطعاً در این گفتگوها اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله تغذیه دهنده بوده و هیچ وقت تأثیرپذیر نخواهد بود.

امروزه رسم محافل علمی و حلقه های نظری چنین شده است که وقتی موضوعی پیشنهاد می شود، صاحبنظران ملل مختلف، آن را از ابعاد مختلف توسعه می دهند و لذا بر ماست که با دوراندیشی، هوشیاری و دقت نظر کامل، در این مسیر گام نهاده و ابتکار عمل را بدست گیریم؛ چرا که در غیر این صورت طبعاً عنان اختیار بدست کسانی خواهد افتاد که می توانند در مسیر گفتگوی تمدنها انحراف ایجاد نمایند.

 

پی نوشتها

بیانات آقای سید محمد خاتمی در گردهمایی رؤسای نمایندگیهای ایران در خارج از کشور، 25 / 5 / 1378.

2ـ در جستجوی راه از کلام امام (تهران، امیر کبیر، 1362)، دفتر پانزدهم، ص 314، 321.

بیانات حضرت آیت الله  خامنه ای در دیدار مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران ایران در خارج از کشور، 25 / 5 / 78.

منشور ملل متحد، ماده 13.

سورۀ محمد صلی الله علیه و آله (47)، آیۀ 21.

سورۀ نحل(16)، آیۀ 125.

سورۀ انفال(8)، آیۀ 61.

سورۀ عنکبوت(29)، آیۀ 49.

همان، آیۀ 46.

10ـ سورۀ آل عمران(3)، آیۀ.

11ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران، 16 / 10 / 59.

12ـ آیین انقلاب اسلامی (گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی(س))، ص 124ـ118.

13ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 130-131.

14ـ مصاحبه امام خمینی(س) با جنبش امل لبنان، ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 188-189؛ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، ص 50.

15ـ همان، ص 320.

16ـ همان، ص 164.

17ـ همان، ص 50.

18ـ همان.

19ـ روح الله  خمینی، ولایت فقیه، ص 34ـ26.

20ـ همان.

21ـ همان.

22ـ همان، ص 45ـ42.

23ـ همان.

24ـ همان.

25ـ همان، ص 38ـ36.

26ـ پیام حضرت امام(س)، در تاریخ 29 / 4 / 67.

27ـ فاطمه رجبی، «تأملی بر نتایج سیاست تشنج زدایی و گفتگوی تمدنها»، هفته نامه صبح، شماره 100.

28ـ همان.

29ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 409-412.

30ـ وصیتنامه سیاسی ـ الهی حضرت امام خمینی(س)، (نسخه دستنویس)، ص 14.

31ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، ص 315.

32ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، ص 314.

33ـ بیانات امام خمینی(س) در دیدار با سفیر شوروی، 22 / 3 / 58.

34ـ پیام امام خمینی(س) به مناسبت چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، 22 / 11 / 61.

35ـ پاسخ امام خمینی(س) به تلگرام برژنف، 23 / 11 / 58.

36ـ مصاحبه امام خمینی(س) با پنج نفر از خبرنگاران اروپایی، 8 / 9 / 58، ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص  152-153.

37ـ بیانات جناب آقای سید محمد خاتمی در گردهمایی رؤسای نمایندگیهای ایران در خارج از کشور، 25 / 5 / 78.

38ـ بیانات امام خمینی(س) در دیدار با سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آفریقایی، 11 / 8 / 64.

39ـ در جستجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، ص 319.

40ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع اعضای شرکت کننده در کنفرانس بین المجالس، 22 / 7 / 60.

41ـ بیانات حضرت آیت الله  خامنه ای در دیدار مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران ایران در خارج از کشور، 25 / 5 / 78.

42ـ ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 292-293.

43ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع مدیران و کارکنان صدا و سیما، 9 / 12 / 62.

44ـ بیانات امام خمینی(س) در دیدار با سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آفریقایی، 16 / 10 / 59.

45ـ همان.

46ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع مسؤولین دانشگاه امام صادق، 15 / 6 / 62.

47ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع شرکت کنندگان کنگرۀ آزادی قدس، 18 / 5 / 59.

48ـ پیام امام خمینی(س) به مناسبت سالگرد کشتار مکه، 29 / 4 / 67.

49ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع نمایندگان و سفرای کشورهای اسلامی به مناسبت عید سعید فطر، 20 / 5 / 59.

50ـ پیام برائت به زائران بیت الله  الحرام،6 / 5 / 66.

51ـ بیانات امام خمینی(س) به مناسبت سالگرد کشتار مکه، 29 / 4 / 67.

52ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع سفرای کشورهای اسلامی، 28 / 7 / 59.

53ـ پیام امام خمینی(س) در جمع سپاه و نیروهای نظامی، 10 / 3 / 59.

54ـ پیام برائت به زائران بیت الله  الحرام،6 / 5 / 66.

55ـ پیام امام خمینی(س) به مسلمانان جهان به مناسبت عید سعید قربان، 7 / 6 / 63.

56ـ بیانات امام خمینی(س) در جمع اقشار مختلف، 4 / 2 / 62.

 

منبع: کنگره تبیین انقلاب اسلامی ـ ایدئولوژی رهبری و فرآیند انقلاب اسلامی، ج 2، ص 269.



[1] )) پژوهشگر.

. انتهای پیام /*