انسان شناسی و کاربرد آن در تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره)

 نوشته: بختیار شعبانی ورکی

عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد

مقدمه:

شناخت دقیق و همه جانبۀ موضوع هر علم در مسائل دیگر آن نقش اساسی دارد چرا که با شناخت موضوع راه برای بسیاری از مباحث هموار می شود. موضوع تعلیم و تربیت انسان است و بنابراین ارائه یک نظام تربیتی صحیح تنها بر پایۀ شناخت انسان امکان پذیر است. تعلیم و تربیت و همۀ برنامه های آن به خاطر انسان است روی این اساس شناخت انسان بعنوان بنیادی ترین مسأله باید قبل از هر اقدام دیگری نظیر تعیین اهداف، تبیین روش ها و پرداختن به محتوی و ... مورد توجه قرار گیرد. همانطوریکه حضرت امام فرموده اند:

 «هر اصلاحی نقطۀ اولش خود انسان است» [1]

بطورکلی هر حدّاقل با سه چیز سر و کار دارد (1) ارزش های جامعه (2) ظرفیت های جامعه و (3) فن شناسی بومی ظرفیت های جامعه شامل ظرفیت های انسانی و غیرانسانی است و هرگاه روی ظرفیت های انسانی بگونه ای عمل شود که آنها را به منابع انسانی مبدل سازد یعنی انسان آماده شود که برون داد بدهد، به تبع آن خدمات انسانی بیشتر خواهد شد. بعبارت دیگر ظرفیت ها به منابع تبدیل شده و از منابع خدمت صادر می شود. خدمات حاصل از این منابع به دو جا می رود: یکی به ظرف ذخیره یا انبار شکوفایی (توسعه) و دیگر به ظرفیت های غیرانسانی. در این صورت هر قدر تأثیر خدمات انسانی بر ظرفیت های غیر انسانی بیشتر شود ظرف ذخیره پُرتر می شود و هر قدر انبار شکوفایی غنی تر باشد بعبارت دیگر هر قدر ریزش منبع به ظرف ذخیره بیشتر شود و از «تراز بقا» [2] بالاتر رود جامعه شکوفاتر می شود. بنابراین هر اندازه روی ظرفیت های انسانی بیشتر سرمایه گذاری شود ظرف ذخیره بیشتر پر می شود و ظرف پر خودش را با فشار بالاتری بر جامعه تحمیل می کند و بدین ترتیب ارزش های جامعه و فن شناسی بومی را تغییر می دهد.[3]

 تصور می شود تا اینجا توانسته ایم تا حدّی ضرورت تحقیق در شناخت انسان و سرمایه گذاری روی آن (تدارکِ اقدامات تربیتی و ... ) را تبیین کنیم. با وجود این، بر پایۀ این مقدمات تأکید می کنیم که بدون شناخت انسان حتی نمی توان هیچ نظام حقوقی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی صحیحی طرح و ارائه نمود و لذا ناگزیر باید انسان شناسی را مقدم بر تمام فعالیت قرار داد.

روش:

بطور کلی انسان را از دو زاویه می توان مورد مطالعه قرار داد:

 (1) علوم تجربی نظیر زیست شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی و ...

 (2) فلسفه

آنچه در این مقاله مطمح نظر ماست، شناسائی انسان از زاویۀ فلسفی آنست و بنابراین ساختار مباحث، ساختاری منطقی ـ فلسفی است و براساس پرسشهای بنیادین منطقی، ابتدا چیستی (ماهیت)، چگونگی (هلیّت مرکبۀ) انسان را مورد بررسی قرار داده، آنگاه نقش مفروضات انسان شناسی را در تعلیم و تربیت تبیین می کنیم و به عبارتی دقیقتر به چرائی (لمیّت) انسان می پردازیم.

 «شناخت انسان»

 (1) چیستی و ماهیت انسان:

بنابر تحلیل های حکمت متعالیه صدر المتألهین ماهیت حد و مرز وجود است و چیستی هر شئی از محدودیت هستی او انتزاع می شود و بر این اساس هر موجود محدودی ـ و از آن جمله انسان ـ دارای ماهیت خاصی است که تمایز وی با سایر موجودات به آن است. با قبول این فرض، در بررسی اندیشه های امام خمینی می بینیم که انسان در یک دسته بندی کلی به دلیل آنکه واجد خواص عمومی حیات است و در این بُعد با حیوانات دیگر تشابه دارد، در طبقه حیوان  ـ جانداران ـ قرار می گیرد.

 «ما یک چیزی از انسان می بینیم عبارتست از: همین چیزی که هست، یک حیوانی است، این که هست حیوانی است، غیر از حیوان نیست». [4]

 «انسان اوّلش یک حیوانیست» [5]

امّا در عین حال انسان به لحاظ برخورداری از استعدادها، قابلیت ها و ویژگیهای خاص نظیر، عقل، اراده، آگاهی، مسئولیت و ... از سایر جانداران متمایز است. چنین مستفاد می شود که از دیدگاه امام خمینی انسان نوعی خاص از حیوان است و دارای ماهیتی ویژه، کاملتر و پیچیده تر از دیگر جانداران. بعنوان نمونه:

 ـ انسان مسئول و انتخابگر است:

 «هر کاری که انسان عهده دار شد، مسئول آن کار است. مسئول است در اینکه به راستی و امانت عمل کند و ...».[6]

 ـ آمال و آرزوهای انسان نامتناهی است:

 «انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهی ندارد، آمالش غیرمتناهی است، وقوف نمی کند آمال انسان».[7]

 ـ انسان دارای یک عقل مجرد است:

 «انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد».[8]

2 ـ کیفیات و ویژگیهای انسان:

یکی از سوالات اساسی در انسانشناسی فلسفی اینست که آیا انسان کیفیات ذاتی مختص به خود دارد یا خیر؟ به عقیدۀ امام خمینی پاسخ به این سوال مثبت است. بعبارت دیگر در بطن انسان استعدادهایی وجود دارد که شکوفایی آنها منوط به تدارک محیط مناسب تربیتی است.[9]

برخی از این کیفیات عبارتند از:

الف) عقل:

 «انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد».[10]

یعنی انسان بالقوه از کیفیتی بنام عقل برخوردار است که این استعداد ذاتی می تواند در محیط مناسب بالنده شود.

ب) آزادی و اراده

 «هر کاری که انسان عهده دار شد، مسئول آن کار است، مسئول است در اینکه به راستی و امانت عمل کند و مسئول است در اینکه با جدیت و فعالیت عمل کند».[11]

می دانیم که ملازمۀ مسئولیت، آزادی و اراده است و شخص مجبور هرگز مسئول نخواهد بود. بنابراین یکی از ویژگی های اساسی انسان که او را از سایر موجودات متمایز می سازد برخورداری از آزادی و توانایی انتخاب اوست.[12]

ج) گرایش به خیر و خداجویی:

 «فطرت اینست که وقتی خیری را دید بخواهد. شما خیر و شر را به مردم بگوئید، تا مردم به فطرت خودشان از شر گریزان بشوند و به خیر توجه کنند».[13]

 «انسان به حسب فطرت، الهی است» [14]

د) کنجکاوی:

انسان فطرتاً کنجکاو است و برای یافتن دلیل به تکاپو می پردازد.

 «فطرت انسانی برای هر مطلبی که واضح نیست دلیل طلب می کند، همینطوری قبول نمی کند».[15] «فطرت انسانی اینطوری است که مطلبی را همینطوری قبول نمی کند، تا هر چه گفتند فوراً قبول کند. اینطور نیست بلکه اگر مطلبی به او تبلیغ کردند یا مطلبی را گفتند، این دلیل می خواهد، که به چه دلیل شما یک همچو مطلبی را مثلاً می گوئید».[16]

هـ ) کمال جویی و پویندگی:

 «هر انسانی بلکه هر موجودی بالفطره عاشق کمال است و متنفّر از نقص، شما اگر علم می جوئید، چون کمال است می جوئید، و از این جهت ممکن نیست که فطرت شما به هر علم که دست یابد به آن قانع شود. و اگر توجه کند که مراتب بالاتری است در این علم، بالفطره آن را می جوید و می خواهد. و از این علم که دارد، به واسطۀ محدودیت و نقصش، متنفر است و آنچه به آن دل باخته حیث کمال آن است».[17]

 «انسان در فطرت خود هر کمال را بطور مطلق می خواهد».[18]

 «فطرت، فطرت توحید است، فطرت کمال طلبی است، کمال مطلق را انسان می طلبد، خودش نمی فهمد، خیال می کند که مقام می خواهد لکن وقتی بهش رسید می بیند این هم نیست. همۀ عالم را اگر چنانچه جمع کنند و بدست انسان بدهند قانع نیست».[19]

 «این بشر یک خاصیت هایی دارد که در هیچ موجودی نیست. من جمله اینست که در فطرت بشر طلب قدرت مطلق است نه قدرت محدود، طلب کمال مطلق است نه کمال محدود».[20]

انسان در نظر امام خمینی فطرتاً پویاست و در یک حد معینی متوقف نمی شود:

 «انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهی ندارد. آمالش غیرمتناهی است وقوف نمی کند آمال انسان».[21]

 «انسان حدّ ندارد، بی حد است انسان، انسان در معنویات هیچ حدی ندارد تا آنجایی که برگردد به مبداء کمال مطلق».[22]

 «انسان یعنی این حیوانی که حالا نرسیده به حد انسانیت، این حیوان، یک قسم از حیوان که ما اسمش را انسان می گذاریم برای اینکه بعدها ممکن است انسان بشود، این هیچ حدّی ندارد، نه در شهوت حدّ دارد و نه در آمال و آرزوهایی که باید باشد حدّ دارد».[23]

* امکان تربیت آدمی:

از دیدگاه امام خمینی انسان فطرتاً نیک آفریده شده و در عین حال می تواند بواسطۀ تربیت های مختلف به اسفل السافلین سقوط کند و یا به اعلی علیین صعود کند همانطوریکه مولوی بصورت شعر این گونه طرز تفکر را بیان کرده است:

در حدیث آمد که خلاق مجید خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گروه را جمله عقل و علم و جود        آن فرشته است و نداند جز سجود

نیست اندر عنصرش حرص و هوی          نور مطلق زنده از عشق خدا

یک گروه دیگر از دانش تهی همچو حیوان از علف در فربهی

او نبیند جز که اصطبل و علف        از شقاوت غافل است و از شرف

و آن سوم، هست آدمیزاد و بشر   از فرشته نیمی و نیمی ز خر

نیم خر خود مایل سفلی بود نیم دیگر مایل علوی بود

تا کدامین غالب آید در نبرد             زین دوگانه تا کدامین برد نرد[24]

 «انسان از اوّل اینطور نیست که فاسد بدنیا آمده باشد. از اوّل با فطرت خوب بدنیا آمده، با فطرت الهی بدنیا آمده، کل مولود یولد علی الفطره، که همان فطرت انسانیست، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت هاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند».[25]

 «کودکان از اوّلی که وارد می شوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم ساده و بی آلایش و قابل قبول هر تربیتی و هر چیزی که به آنها القاء می شود هستند».[26]

 «این جوانها نفوسشان مستعد است از برای گرفتن هر چیزی که وارد بشود در نفوس  نفوس جوانها یک آئینه صیقلی است که هنوز از آن فطرت خودش جدا نشده است و این آئینه همه چیز در آن نقش می شود ببندد».[27]

ضمناً امام خمینی معتقد است که این تربیت پذیری انسان به لحاظ لاحدّی او محدودیت ندارد یعنی تمام انسانها حتی پیامبران و ائمه اطهار(ع) در تمام زمانها و مکانها نیازمند تربیت هستند.

 «همۀ جمعیت دنیا احتیاج به تعلیم و تربیت دارند. هیچکس نمی تواند ادعا کند که من دیگر احتیاج ندارم به اینکه تعلیم بشوم و تربیت بشوم، رسول خدا هم تا آخر احتیاج داشت، منتهی احتیاج او را خدا رفع می کرد».[28]

 ـ «نقش مفروضات انسان شناسی در تعلیم و تربیت»

تمام جنبه های تعلیم و تربیت تحت تأثیر پاسخ های ارائه شده به سوالات انسان شناسی قرار دارند. منتهی اهداف تربیتی در مقایسه با سایر ابعاد تعلیم و تربیت بیشتر تحت نفوذ این مفروضات هستند.

 

همانطوریکه گذشت به نظر امام خمینی همۀ خصوصیاتی که آدمیت انسان منوط به آن است در سایه تربیت صحیح به منصه ظهور می رسند. تربیت را می توان به فرایندی اطلاق کرد که به آدمیزاده اجازه می دهد تا کیفیات ذاتی خود را شکوفا سازد. اگرچه ممکن است در این فرایند مربیان بدون آگاهی اقدام کنند، معذلک تربیت بدون قصد تربیت کردن ـ لااقل بطور ضمنی ـ قابل تصور نیست. بطور ضمنی از این جهت گفته شده که هدف ممکن است نه به قالب لفظ درآید و نه حتی مشعورٌ عنه باشد. امّا چنانچه سوال، اعتراض یا بحرانی پیش آید، شکل می گیرد و به دایر استثعار درمی آید. وقتی لزوم یادگیری از سوی دانش آموز مورد سوال قرار گیرد مربی ناگزیر باید پاسخگو باشد وگرنه فلسفه وجودی خود را از دست خواهد داد.

* اهداف تربیت از دیدگاه امام خمینی، (بر پایۀ مفروضات انسان شناسی):

الف ـ فرض انسان شناسی: «انسان فطرتاً کنجکاو و جستجوگر است».

هدف تربیت: «تقویت روحیه کاوشگری در بچه هاست».

در نظام تربیتی ما این حقیقت آشکار است که بزرگسالان نسبت به کودکان از کنجکاوی کمتری برخوردارند. بنظر می رسد یکی از دلایل اصلی این دشواری اینست که در سیستم آموزشی ما روش حاکم، روش قالب گیری فکری است. بسته های آموزشی به معلم و به همان نحو به دانش آموزان منتقل می شود و اجازۀ سوال، بررسی، تفحص و تحقیق از دانش آموزان سلب می شود. و بنابراین آن کیفیت فطری سرکوب شده و حالت پذیرندگی در افراد غالب می گردد.

ب ـ فرض انسان شناسی: «انسان فطرتاً کمال جو و پویاست».

هدف تربیت: «تقویت روحیه پویندگی در دانش آموزان است».

انسان یک موجود نامحدود است، مرز ندارد. این پویائی و بی مرزی انسان او را به کاوشگری و تفحص وامی دارد تا جائیکه هرگز به وضع موجود قانع نشده و در تکاپوست تا همواره رشد کند تا بسازد و تخریب کند برای اینکه دوباره بسازد و خلاصه وضع موجود را وضع نهایی تلقی نمی کند. ولی متأسفانه در نظام تربیتی کشورمان به دلایل مختلفی دانش آموزان و نیز معلمان محدودند به ...! گویی که دایره توانایی آنها محدود فرض شده است و لذا نوآوری و خلاقیت را نمی بینیم.

ج ـ فرض انسان شناسی: «انسان از آزادی و اراده برخوردار است».

هدف تربیت: «تأمین آزادی و تقویت قدرت ارادۀ انسان است».

در نظام آموزشی دانش آموز باید احساس کند آزاد است و باید آنچه را که علاقه دارد انتخاب کند و بنابراین معلم نقش آسانگر و هدایت کننده خواهد داشت. بدین معنی که فقط امکانات و محدودیت های شاگرد و محیط اطرافش را به او یادآور می شود. ولی تصمیم گیری در نهایت بعهده خود دانش آموز است. توانایی تصمیم گیری در برخورد با مسائل مختلف، اعتماد به نفس، حس استقلال طلبی بچه ها را بطور قابل ملاحظه ای افزایش خواهد داد. و بدین ترتیب کار بهسازی جامعه نیز سرعت بیشتری پیدا خواهد کرد.

د ـ فرض انسان شناسی: «انسان موجودی است دارای عقل بعنوان یک کیفیت ذاتی»

هدف تربیت: «تقویت قوۀ عاقلۀ انسان است».

عقل چیزی است که بواسطۀ آن انسان می تواند امور مختلف را از هم تمیز داده، مقایسه کند و مورد ارزیابی قرار دهد. بنابراین تقویت قوۀ تمیز، مقایسه و ارزیابی مسائل مختلف زندگی بعنوان هدف اساسی تعلیم و تربیت باید در مدارس ما مورد توجه قرار گیرد. بطور کلی می توان گفت که سازندگی ملازمه اش برخورد عاقلانه با امور مختلف است. یعنی تشخیص مسأله و ارزیابی آن و استنتاج بر پایه دلایل و مدارک موجود. امروزه بخش قابل ملاحظه ای از محصولات نظام تربیتی کشور ما (به اصطلاح فارغ التحصیلان این نظام) یا بی چون و چرا افکار و عقاید دیگران را می پذیرند و یا بی چون و چرا آنها را رد می کنند و خلاصه با مسائل غیرمنطقی برخورد می کنند. بدیهی است در چنین شرایطی روحیه جزم گرایی (دگماتیسم) تقویت شد و با وجود تعصبات نابجا، انتظار پیدایش اندیشه های نوین افسانه خواهد بود. براساس فرمایشات حضرت امام خمینی راه مناسب اینست که در مدارس دلایل و نتایج هر کاری به دانش آموزان گفته شود و به جای حل مسائل برای آنها، به ایشان فرصت مواجهه با مسائل داده شود.

هـ ) فرض انسان شناسی: «انسان فطرتاً خداجوست و گرایش به خیر دارد».

هدف تربیت: «تقویت روحیۀ اعتقادی و یا ایمانی انسان است».

در اسلام استدلال و تعقل پایه اعتقادات افراد را تشکیل می دهد. بنابراین یکی از راههای اساسی تقویت روح عبادی در انسانها واداشتن آنها به تفکر در مسائل مختلف است. چنانچه در کتاب اصول کافی از قول حضرت رضا(ع) آمده است:

 «یقول: لیس العبادة کثرة الصلوة و الصوم، انما العبادة التفکر فی امرالله عزوجل»

می فرمود: عبادت به نماز و روزه بسیار نیست بلکه عبادت به تفکر در کار خدای عزوجل است.[29]

و یا به نقل از امام صادق(ع) آمده است:

«یا مفضل لا یفلح من لا یعقل و لا یعقل من لا یعلم و سوف ینجب من یفهم» ای مفضل! کسی که تعقل نکند رستگار نمی شود و کسی که دانش ندارد یا نمی داند تعقل نمی کند و آن که می فهمد بزرگوار خواهد شد».[30]

بعلاوه نکته مهم در اینجا ارتباط دین و عقل است. دین تکیه گاه مطمئنی برای عقل می باشد.

دین جلوی انحرافات عقل را می گیرد و آن را در راه خیر و صلاح افراد جامعه انسانی سوق می دهد. و خلاصه خردمند با ایمان با اطمینان خاطر بیشتری در مسیر تکامل خود و جامعه قدم برمی دارد.[31]

* نتیجه:

بطورکلی می توان گفت که از دیدگاه امام خمینی نه تنها تعلیم و تربیت بلکه هر اقدام دیگری باید نقطۀ آغازش انسان باشد. و انسان در نظر او فطرتاً پاک است و برخوردار از کیفیات ذاتی که وظیفه بالندگی آنها بعهده دستگاه تربیتی کشور است. هدف غایی تربیت شکوفایی استعدادها یا کیفیات فطری به منظور تقرب به کمال مطلب (یعنی خدا)ست، که بایستی محور تمام برنامه ها و اقدامات تربیتی قرار گیرد.

*    *        *


منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)، ص 25.

زیر نویس ها و منابع:


[1] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 776، 3 / 10 / 1360 هـ . ش. ص. ج 15 ص 282.

[2] . تراز بقا: آنقدی که هر فرد به منبع تبدیل می شود که جامعه را باقی نگه دارد.

[3] . از طوسی، علیمحمد، سیر اندیشه های تربیتی در غرب، جزوۀ درسی، 1372، اقتباس شده است.

[4] . امام خمینی، حکم، شماره 235، 1 / 1 / 1342 هـ . ش. تفسیر سورۀ حمد، ص 66.

[5] . امام خمینی، مصاحبه، شماره 116، 7 / 10 / 1358 هـ . ش. ر.ک:صحیفه امام، ج 11، ص 448-450.

[6] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 859، 26 / 10 / 1361 هـ . ش. ر.ک:صحیفه امام ، ج 17، ص 236-237.

[7] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 785، 19 / 11 / 1360 هـ . ش. صح ر.ک:صحیفه امام ، ج 16، ص 19-20.

[8] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 32، 6 / 8 / 1357 هـ . ش. ر.ک:صحیفه امام ، ج 4، ص 187-189.

[9] . لازم به یادآوری است که در این حوزه امام خمینی تفاوتی بین زن و مرد قائل نبود و بنابراین انسان را بطور کلی مورد خطاب قرار می دهند. «اسلام زن را در مقابل مرد قرار داده، نسبت به آنها تساوی دارند». سیمای زن در کلام امام ص 144.

[10] . منبع شماره ( 8).

[11] . منبع شماره ( 6).

[12] . البته امام خمینی تصریح نکرده اند که این کیفیت انسانی ذاتی است ولی از مجموع نوشته ها و مدارک موجود چنین استنباط می شود که انسان فطرتاً آزاد و مسئول آفریده شده است.

[13] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 950، 14 / 11 / 1363هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 19، ص 135-136.

[14] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 1014، 27 / 2 / 1367 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 21، ص 45-46.

[15] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 39، 14 / 8 / 1357 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 4، ص 317-318.

[16] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 39، 14 / 8 / 1357 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 4، ص 316-317.

[17] . امام خمینی، حکم، شماره 239، 26 / 4 / 1363 هـ . ش. محرم راز، ص 14 ـ 13.

[18] . امام خمینی، پیام، شماره 310، 11 / 10 / 1367 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 21، ص 223-225.

[19] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 974، 13 / 6 / 1364 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 19، ص 374-376.

[20] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 704، 28 / 12 / 1359 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 14، ص 204-205.

[21] . منبع شماره (7).

[22] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 905، 4 / 7 / 1362 هـ . ش.

[23] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 347، 16 / 4 / 1358 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 8، ص 514-515.

[24] . مولوی، مثنوی، ص 316.

[25] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 684، 10 / 11 / 1359 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 14، ص 33-35.

[26] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 684، 10 / 11 / 1359 هـ . ش.

[27] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 676، 18 / 10 / 1359 هـ . ش.

[28] . امام خمینی، سخنرانی، شماره 859، 26 / 10 / 1361 هـ . ش. . ر.ک:صحیفه امام ، ج 17، ص 236-237.

[29] . اصول کافی، ج 3، ص 95.

[30] . اصول کافی، ج 1، ص 50.

[31] . شریعتمداری، علی، تعلیم و تربیت اسلامی، امیرکبیر، تهران، چاپ پنجم، 1369.

. انتهای پیام /*