تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره)

 نوشته: زهرا گواهی

عضو هیئت علمی ـ دانشگاه پیام نور

مقدمه:

از سلالۀ پاک رسول خدا و در بوستان ذریّه ائمّه معصومین(ع) گلی شکفت که عطر وجودش عالم را معطّر ساخت. شاگرد صالح مکتب اولیاءالله که بحق درس اخلاص و ایمان را در بالاترین حدّ فرا گرفت و خود مربّی جهانیان و غفلت زدگان عصر ما گردید.

کسی که روح خدا بود و در کالبد بیجان طاغوت زدگان روح خدایی دمید و حیات دوباره بخشید. کلام او تبلّور حقانیّت اسلام بود، و نگاه او بر قلوب یخ زده گرمای ایمان پاشید. وجود او گنجینه گرانقدری بود برای به غارت زدگان تهیدستی که چون به او رسیدند، گمشده خود را بازیافتند.

پس چگونه می توان ادعا نمود که قلمی از ما قاصران را توان بحث و بسط کلام الهی او باشد که براستی «تفاوت از زمین تا آسمان است».

اما چون قلبمان هرگز از مهر او و گوشمان از طنین گفتار دلنشین او خالی نمی گردد بر خود فرض و واجب نمودم که در آثار ارزشمند بجا مانده از امام بزرگوارمان سیری نموده، تا خود به فیضی دست یابم و عطش جانسوز خود را با جرعه ای از چشمه وجودش التیام بخشم. پس از وجود مقدسش استمداد می طلبم تا دعای خیرش شامل حال عاشقانش واقع گردد تا بتوانم کاری ارزشمند تقدیم محضرش نمایم.

* تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی

تعریف تعلیم و تربیت:

در آغاز بحث مناسب است به معنای «تعلیم» و «تربیت» اشارۀ مختصری داشته باشیم.  «تعلیم» در لغت یعنی آموختن و آموزاندن و در اصطلاح یعنی آموزش و یاددادن مطلبی به دیگری و انتقال مفاهیم و فنون و مهارتها و یا فراگرفتن آنها به طرز منسجم و کلاسیک. در این حال تعلیم مستقیماً به فعّالیت ذهنی انسان مربوط می گردد.

 «تربیت» در لغت یعنی پروراندن و تأدیب، و در اصطلاح در معنای شکوفا نمودن استعدادهای آدمی با ایجاد زمینه مناسب در جهتی مطلوب است. در واقع تربیت عبارت است از به فعلیّت درآوردن استعدادهای درونی و قوای نهفته در وجود انسان. دراسلام تربیت علاوه بر رشد و نمو و پرورش دادن به هدایت و به طریق مستقیم، تزکیه نفس و پیراستن آن از آلودگیهاست که گاه با اخلاق مترادف می گردد.[1]

خداوند متعال خود اولین مربی جهانیان است «الحمد لله ربّ العٰالمین» و تربیت و هدایت کلیه موجودات جهان هستی و بویژه آدمی را در دو طریق هدایت تکوینی و هدایت تشریعی بر عهده گرفته است. این مفهوم در آیات بسیاری واقع شده است که به جهت پرهیز از اطالۀ کلام و محدود نمودن دایره بحث در کلام امام خمینی(ره) تنها به یک آیه اشاره می نماییم:

* قُلْ اَغَیْرَ الله اِبَغی ربّاً وَ هُوَ ربُّ کُلُّ شَیئی «....»

بگو آیا غیر از خدا پروردگاری بجویم حال آنکه او مربی و پروردگار همه چیز است ...   «انعام / 164».

اهمیّت تربیت:

اسلام عزیز دین تعلیم و تربیت است. در اولین آیاتی که بر نبی اکرم(ص) نازل شده امر به خواندن شده است. آنهم به اسم «ربّ» و پروردگار انسان. «اِقْرَا باسمِ رَبّکَ الذّی خَلَق»

این نقطه آرمانی و آغازین نظام تربیتی اسلام است که انتهاء و غایت آن عبودیت خداوند است، نظام و مکتبی که معلمش خدا، کتابش وحی و شاگردش رسول خداست. معلّم اول خداست که «عَلَّم الانسانَ مٰالَمْ یَعْلَمْ» و معلم دوم پیامبر خداست. «انّی بُعِثْتُ مُعلماً»

سازندگی اجتماعی و فردی در پرتو تعلیمات مکتب تربیتی اسلام است. و اگر انسان ساخته شد و بر نفس خود معرفت یافت و آن را تزکیه نمود در آنصورت خواهد توانست اختلافات و انحرافات خود را به حدُ زیادی کاهش دهد، و با تألیف قلوب و وحدت نظر اجتماع سالمی را بنا نهد، و این از اهداف مهم انبیاء عظام است امام(ره) در این باره فرموده است:

* «گرفتاری همه ما برای این است که تزکیه نشده ایم، تربیت نشده ایم. عالم شدند تربیت نشدند، دانشمند شدند تربیت نشده اند، تفکراتشان عمیق است لکن تربیت نشده اند و آن خطری که از عالمی که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غایت بعثت این تزکیه است. غایت آمدن انبیاء این تزکیه است.»[2]

* «انسان یک موجودی است که اگر چنانچه مهار نشود و سر خود بار بیاید و یک علف هرزه ای باشد و تحت تربیت واقع نشود. هر چه بزرگتر بشود به حسب سال و بلندپایه تر بشود به حسب مقام، آن جهات روحی تنزل می کند».[3]

* موضوع تربیت (متربی کیست؟)

همچنانکه در آیه قبل اشاره شد موضوع تربیت یا متربی همه موجودات جهان است. اما آدمی از یک ارزش ویژه ای برخوردار است که قطعاً می بایست از تربیت وسیع تر و پیچیده تری برخوردار باشد.

انسان با داشتن فطرت الهی و خداجویی ذاتی و برخورداری از کششهای متضاد که او را از اعلی علیّین تا اسفل السافلین سیر می دهد و می تواند از بینهایت تا بینهایت تغییر و تحوّل روحی و استکمالی بیابد، و موضوع تربیت الهی قرار می گیرد. چنانچه انسان در دو بعد تربیت شود و نفسانیّت او مهار گردد، عشق به کمال مطلق و حب به لقاءالله در او به ظهور کامل رسیده و مراتبی را طی می نماید که شایسته سجده ملائک و خلیفه الله شدن واقع می گردد.

امام خمینی(ره) در این باره چنین فرموده است:

* «اگر چنانچه هواهای نفسانی بگذارد انسان به حسب فطرت الهی است، فطرت الله است. همه به او توجه دارند لکن این توجه به دنیا که توجه ثانوی است و اعوجاجی است جلوگیری می کند از آن مسائلی که باید باشد».[4]

* «درتمام فطرتها بی استثناء عشق به کمال مطلق است عشق به خداست».

انسان از اول اینطور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده: «کل مولود یولد علی الفطره» که همان فطرت انسانیّت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیتهاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند.[5]

* «فطرت همه بر نورانیت است، فطرت شما، فطرت نورانی است، فطرت توحید است، به دست خود ما آن فطرت به جهالتها و به ظلمات کشیده می شود و ما باید خودمان را مواظبت کنیم».[6]

امام خمینی(ره) در این فراز از کلامشان هشدار می دهند که یکی از عوامل مهم در انحطاط آدمی خود او و عنصر اراده و اختیار او است که قطعاً انسان را مسئول اعمال خودش قرار داده است.

آنچه در مسأله کمال انسان مطرح می گردد دو بعد اصیل وجودی اوست. بعد مادی و طینی خلقت انسان است که برای او به نفسه کمالی محسوب نمی گردد، زیرا مشترک میان انسان و حیوان است، اما می تواند ابزاری باشد برای سیر صعودی و استکمالی اش که هدف خلقتش نیز محسوب می گردد. لذا اسلام با سرکوب نمودن غرایز و رهبانیت مخالفت دارد بلکه تأکید می ورزد با تعدیل خواسته ها و کششهای مادی و جسمانی و با حفظ حیات و سلامت جسم راه عبودیت خداوند هموارتر می گردد: «قوِّ عَلیٰ خدِمتِکَ جَوٰارحی»

بعد دیگر وجود انسان جنبه روحانی اوست: «فَاذِا سوَیّتُه وَ نَفَختُ فیهِ روحی» آنچه موجب صعود آدمی در مسیر الی الله و صراط مستقیم می گردد برخورداری از روحی است که متعلّق به عالم امر و متّصل به عالم ملکوت است. مسیر انسان تکامل یافته در دایره ای است که مبداء «الله»  و منتها «الله» است. «انا لله وَ اِنا الیه رٰاجِعُون». از او شروع می گردد و به او ختم می شود. «هو الّاول والآخر».

آنجا جایگاه عظیم القدر و منزلگاه والایی است که اولیاء خداوند در آن منزل گرفته اند،

امام می فرماید:

 «انسان خلیفه خدا است بر خلق او و بر صورت الهی آفریده شده است، متصرف در بلاد خداست و خلعتهای اسماء و صفات خداوندی را دربر کرده است و در گنجینه های ملک و ملکوت او نفوذ کرده است، روحش از حضرت الهیه بر او دمیده شده، ظاهرش نسخه ای است از ملک و ملکوت و باطنش گنجینه های خدای لایموت.[7]

* «این بشر یک خاصیتهایی دارد که در هیچ موجودی نیست. من جمله این است که در فطرت بشر طلب قدرت مطلق است نه قدرت محدود، طلب کمال مطلق است نه کمال محدود، علم مطلق را می خواهد، قدرت مطلق را می خواهد و چون قدرت مطلق در غیر حق تعالی تحقق ندارد، بشر به فطرت، حق را می خواهد و خودش نمی فهمد، یکی از ادله محکم اثبات کمال مطلق همین عشق بشر به کمال مطلق است. عشق فعلی دارد به یک کمال مطلق عاشق فعلی بدون معشوق فعلی محال است. در اینجا توهم و ساختن نفس تأثیری ندارد».[8]

دراینجا کلام امام(ره) اوج می گیرد و عرفان درونی ایشان آشکار می گردد و قلبش با عشق به حق پیوند می خورد و آینه تجلّی حق می شود و روح کلام دگرگون می گردد و این معنا در شاهد زیر کاملاً اثبات می شود آنگاه که می فرماید: «این مقام را شهود کردن یا به آن متحقق شدن دست ندهد مگر آنکه نردبان تعیّنات را پله پله بالا رود و پیش از آنکه به این مقام برسد سالک مشاهده می کند که برخی از اسماء الهیه از برخی دیگر پربهاتر و زیباتر است مانند عقول مجرده و فرشتگان مهیمن. پس زیباتر و درخشنده تر و کاملتر را سئوال می کند و چون به مقام قرب مطلق رسید و رحمت واسعۀ وجود مطلق و ظللّ منبسط و وجه باقی را که همه وجودها در آن فانی است و همه عوالم از جسمهای تاریک گرفته تا به ارواح نورانی در آن مستهلک اند مشاهده کرده می بیند».[9]

تزکیه مقدمه تربیت است:

تزکیه یعنی زدودن آلودگیهای باطنی همراه با رشد بعدی. در مقابل دو لغت تطهیر (رفع آلودگیها و نجاسات شرعی) و تنظیف (رفع آلودگیهای ظاهری و غیربهداشتی) لغت تزکیه بکار برده می شود. تفاوت دیگری که تزکیه با تطهیر و تنظیف دارد در رشد و نمو بعدی است که بواسطه تزکیه حاصل می شود. مثل مالی که اگر زکوة آن پرداخت شود خداوند به آن برکتی بخشیده و آن را وسعت می دهد. تزکیه نفس یعنی رفع رذایل و آلودگیهای روحی و قلبی برای آنکه قلب مهیّای حکمت و معارف الهیّه و جایگاه عبودیت خداوند متعال گردد، که به دنبال آن کمال و سعادت و رشد معنوی انسان را به همراه خواهد داشت.

اگر تربیت با تزکیه همراه شود اثر خود را بجا خواهد گذاشت، و گرنه انسان عالم و دانشمندی که از قید نفس رها نشده و در مادیّت عالم خاکی گرفتار است ضررهای بیشتری برخود و جامعه وارد می سازد تا انسان نادان و نابخردی که عصیان الهی نموده و بخواهد توطئه ای ایجاد نماید.  «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا».

پس در نظام تربیتی اسلام، اصل تزکیه و آماده نمودن آینه دل جهت ظهور حق و حبّ الهی همواره مورد تأکید واقع شده است بطوریکه از اهداف مهم انبیاء عظام بویژه پیامبر اکرم(ص) بشمار می رود.

 «لَقَدْ مَنّ الله علی المومنینَ اذ بَعَث فیهم رسولاً من انفسِهِم یَتْلُوا علیهم آیاتِه وَ یزکیّهم وَ یُعَلمُهُمْ الْکِتابَ وَ الحِکمة وَ اِنْ کانوا من قَبْلُ لفی ضَلالٍ مُبین».[10]

 «خداوند بر مومنین منت گذاشت آنگاه که از جنس خودشان رسولی برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان فرو خواند، پاکیزه شان گرداند و حکمت و کتاب را تعلیمشان دهد، در حالیکه قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.

نظیر آیه قبل و با مفاهیم مشابه در آیات (129 / بقره) و (149 / بقره) آمده است.

تعلیم حکمت یک هدف تربیتی است که توسط نبی صورت می گیرد و در لغت «حکمت»  حالت و خصیصه ای است روحی و نفسانی که بتواند حقایق و واقعیات را درک کند و اعمالش را محکم و متقن انجام دهد و نیز عبارت است از علم درک حقایق.[11]

در مورد اهمیّت حکمت امیرالمومنین(ع) فرمود:

 «الحکمةُ شجرةٌ تُنْبِتُ فی القَلْبِ و تُثمِرُ علی اللسٰانِ».[12]

حکمت درختی است که در دل می روید و در زبان میوه می دهد.

اهداف انبیاء آموزش و تعلیم حکمت مبتنی بر تزکیه است و این معنا در بسیاری از فرمایشات امام خمینی(ره) وارد شده است. به جمله ای از آنها اشاره می کنیم:

 «غایت بعثت این تزکیه است. غایت آمدن انبیاء این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم. اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه. در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست. در هر صحنه ای که وارد بشود اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند خطر اینها بر بشر از خطری بزرگ است.» [13]

 «پیغمبرها هم که آمدند و احکام را منتشر کردند برای این است که تزکیه بکنند. مردم را.  «یزکیهم و یعلمهم الکتاب» همه برای این آمدند که مردم را با مبدا وحی آشنا کنند. سیر الی الله بدهند، صراط مستقیم هدایت به صراط مستقیم بکنند». [14]

انبیاء اساس کارشان این بوده است که این حبّ نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند و نفس ها را مهار کنند و انبیاء هم آنطوری که می خواستند موفق نشدند و تا آخر هم نتوانستند آنطوری که دلخواه آنهاست تحقق پیدا کند.[15]

انبیاء الهی مربیان بشر:

در بحثهای پیشین به این مطلب پرداختیم که هدف از بعثت انبیاء الهی سازندگی و تربیت بشر بوده است خداوند ولایت الهیّه و مقام تربیت خود را به انبیاء الهی واگذار نموده، و سپس در مسیر امامت و ولایت، جریان هدایت پیش رفته است. اینک این بحث را مستقلاً و با استناد به فرمایشات امام(ره) توضیح می دهیم.

 «... غایت تربیت حرکت در صراط مستقیم است و منتهی الیه این صراط مستقیم کمال مطلق است، الله است. دعوت شده است که ما تحت تربیت انبیاء برویم و تحت تربیت بزرگان از اولیاء واقع بشویم تا آنها ما را هدایت کنند به راه مستقیم».[16]

* «انبیاء هم که آمده اند از طرف خدای تبارک و تعالی برای همین تربیت بشر و برای انسان سازی است تمام مکاتب انبیاء، خصوصاً کتاب مقدس قرآن کریم کوشش دارند به اینکه این انسان را تربیت کنند. برای اینکه با تربیت انسان عالم اصلاح می شود. آنقدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع هیچ شیطانی و هیچ حیوانی موجودی آنقدر مضر نیست و آنقدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آنقدر مفید نیست.

اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است. انبیاء آمده اند برای اینکه این عصارۀ بالقوه را بالفعل و انسان یک موجودی الهی بشود که این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است». [17]

* «عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیاء و اولیاء هستند، و مربی این معلمین، خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی تربیت کرده انبیاء را، و ارسال کرده آنها را برای تربیت و تعلیم کافۀ ناس، انبیاء بزرگ اولوالعزم مبعوثند بر تمام بشر و سمت معلمی و مربی دارند نسبت به تمام بشر و معلم آنها و مربی آنها حق تعالی است، آنها هم بعد از اینکه به تعلیمات الهی تعلیم شدند و تربیت پیدا کردند مأمورند که بشر را تربیت کنند».[18]

* «این انسان است که خدای تبارک و تعالی به طوری خلق فرموده است که راه راست و کج را می تواند انتخاب کند و تمام انبیاء از صدر عالم تا آخر برای این آمده اند که این آدم را از آن کجی ها و راههای باطل هدایت کنند به صراط مستقیم انسانیت، که یک سرش اینجاست و سر دیگرش عندالله است».[19]

 «پیامبران در مسیر هدایت بشر از عدالت آغاز کردند تا زمینه رشد و تعالی و انتخاب آزادانه راه و روش و هدایت را فراهم کنند. زیرا تا ریشه خودخواهی و منیّت در انسان نخشکد هیچ موعظه و تعلیمی اثر نخواهد بخشید.

لذا امام خمینی می فرماید: «انبیاء را از اول خدا فرستاده که اینها را از آن سرکشی بیرون بیاورند و مهار کنند لکن انبیاء آنگونه که می خواستند موفق نشدند».[20]

آرمان و ایده آل مکاتب الهی و بویژه مکتب اسلام ایجاد صفا و صمیمیت و صلح دوستی در پرتو تربیت و سازندگی درونی و روحی افراد جامعه است. تکالیف و تعالیم دینی تنها منحصر در انجام حرکات و سکنات عبادی نیست بلکه هدف تغییر و تحول درونی و اصیل انسانهاست تا در کنار یکدیگر صلح و صمیمیت را بر مسند حکومت نشانند و ظلم و نابرابری و استکبار و انانیت را از عرصه جهان بزدایند. هدف همه آنان یکسان و شیوه عملی شان به یک گونه است، و چه زیبا امام خمینی(ره) این عارف بزرگ که خود الگوی حسنه و تجسّم حقیقی تعالیم اسلام بود این مطلب با کلام ساده و شیرین بیان نمود. سخنانی که در عین اختصار و سادگی متضمن کلیّه معارف دینی و اصول اعتقادی اسلام است.

 «همه انبیاء معجزه هستند و همه برای ساختن بشر آمدند همه می خواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کنند و همه می خواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفه مأمورین الهی است که در دنیا آمده اند. برای آنکه بشر را از این عالم به عالم دیگر ببرند». [21]

* معلمی شغل انبیاء است:

فراز مهم دیگری از فرمایشات امام(ره) به تعبیر زیبای فوق از شغل معلّمی است که می تواند آرمان همه معلمین کشور و جهان واقع شود.

در بیان امام خمینی(ره) حتی خداوند معلّمی را به خود نسبت می دهد و هدف بزرگ پیامبران را تعلیم امت قرار می دهد.

* «... انبیاء هم معلم بشوند، نقش بسیار حساس و مهمی است و مسئولیت بسیار زیادی دارد. نقش مهمی است که همان نقش تربیت است که «اخراج فی الظلمات الی النور» است آنهایی که «الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» همین سمت معلمی است. خدای تبارک و تعالی این صفت را به خود نسبت می دهد ... انبیاء هستند که همان مکتب بشری را نشر می دهند و آنها هم شغلشان تعلیم است. معلمان بشرند.» [22]

در اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که ارزش آن برابر با کار و هدف نبوت قرار می گیرد. و مربیان برتر و نمونه، چون انبیاء الهی با شیوه های ارشادی خود به تربیت بشر همت گماشته اند. و الگویی برای تمامی مربیان و تعلیم دهندگان ترسیم نموده اند.

 «اگر معلم صحیح باشد از مدرسه این افراد صحیح بیرون می آید و جامعه صحیح می شود شغل معلمی شغل همان انبیاء است. پیامبر اکرم معلم تمام بشر است و بعد از او حضرت امیر (سلام الله علیه) آنها معلم همه بشر هستند. این شغل شما شغل بسیار شریفی است لکن مسئولیتش هم بسیار زیاد است چنانچه مسئولیت انبیاء بسیار زیاد بود».[23]

امام خمینی(ره) مسئولیت انبیاء را سازندگی انسانها و به تعبیر ساده و پرمفهومشان آدم سازی معرفی می نمایند لذا معلمین و مربیان تنها نباید به آموزش و انتقال داده های ذهنی اکتفا نمایند بلکه تربیت و سازندگی می بایست به عنوان اولین مسئولیت آنان مطرح گردد. این حکم کلّی در کلیه مقاطع و سطوح آموزشی حتی در دانشگاهها و حوزه ها باید مورد توجه قرار گیرد. چنانچه به کرات اعلام فرمودند که اگر دانشگاه اصلاح شود جامعه اصلاح خواهد شد. پس می بایست در رأس اهداف انقلاب فرهنگی دانشگاهها و برنامه های تربیتی آموزش و پرورش و همچنین حوزه های علمیّه که به نوعی در اصلاح و تربیت جامعه نقش اساسی ایفا می نمایند قرار بگیرد. در این مورد تنها به یک فراز از فرمایشات امام(ره) اشاره می نماییم:

 «روحانیون با دانشگاهیها یک مسیر دارند و مسئولیت این دو طایفه از طوایف دیگر بیشتر است چنانچه شغلشان شریفتر است. اگر چنانچه به شرایط عمل بشود انسان درست می شود و این است که این شغل، شغل انبیاء بوده است. تمام انبیاء برای آدم درست کردن آمدند و قرآن کریم کتاب آدم سازی است».[24]

* دامن مادران مهد تربیت انسانهاست:

اقشار و افراد مختلفی در تربیت انسانها موثرند. همچنین عوامل بسیاری چون محیط، وراثت، ارتباطات جمعی، اجتماع رسانه های عمومی و غیره در سازندگی و اصلاح فرد و جامعه یا در گمراهی آنان اثر می گذارند. اما در این میان برای «زن» بویژه با مسئولیت مادری، امام خمینی(ره) ارزش ویژه ای قائل شده اند. نمونه آشکار این تفکر آگاهانه و الهی، انتخاب روز بیستم جمادی الثانی مصادف با تولد حضرت زهرا(س) از طرف ایشان به عنوان روز زن است. بررسی فرمایشات گهربار امام در خصوص زنان خود مقاله ای جدا می طلبد. آنچه در این مقاله مورد نظر ماست اشاره ای به جنبه های تربیتی شخصیت زنان و مادران است.

* «نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است. برای اینکه زنان، بانوان علاوه بر اینکه خودشان یک قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهای فعال را در دامن خودشان تربیت می کنند. خدمت مادران به جامعه از خدمت معلّم بالاتر است.» [25]

* «دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود، آنچه که بچه از مادر می شنود غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود، مادری یک وظیفه انسانی است. یک وظیفه الهی است. یک امر شریف است. انسان درست کردن است».[26]

* «این مادر که بچه در دامن او بزرگ می شود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل را دارد. شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان به جامعه».[27]

در پایان سخن درود بیکران خدا و رسول گرامیش بر روح پر فتوح حضرت امام خمینی(ره) باد که درس آدم سازی و تربیت انسانی را به جامعه ما تعلیم نمود و مکتب تربیتی اسلام را احیاء کرد. خدایش رحمت کند و از فیوضات قدسیه اش همه معلمین، مادران و رهروان راهش را مستدام و پراستقامت گرداند.

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)، ص 97.

منابع


[1] . اصول و روشهای تربیت در اسلام: سید احمد احمدی. نشریه 298، جهاد دانشگاهی.

[2] . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 14، ص 169 – 209، ج 16 ص 19-20.

[3] . همان.

[4] . همان.

[5] . سخنرانی امام، شماره 684، 10 / 11 / 59.

[6] . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 11، ص 257-258.

[7] . شرح دعا سحر، ص 15.

[8] . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 12، ص 509-511.

[9] . شرح دعای سحر، ص 32.

[10] . قرآن کریم، آل عمران آیه 164.

[11] . واژه های قرآن، محمد رضایی، ص 39.

[12] . غررالحکم و دررالحکم، آمدی، ج 1.

[13] .

[14] . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 19،ص 50-52، ج 16، ص 126-128، ج 14، ص 152-154.

[15] . همان.

[16] . همان.

[17] . همان.

[18] . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 13، ص 503-504، ج 15، ص 69-70، ج 12، ص38 و39، ج 9، ص 290-292، ج 8، ص 90-91، ج 7، ص 287-288، ج 14، ص 197-198.

[19] . همان.

[20] . همان.

[21] . همان.

[22] . همان.

[23] .همان.

[24] . همان.

[25]. همان.

[26] . همان.

[27] . همان.

. انتهای پیام /*