نقش تربیت در سیاست، اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی

 محمد حسین ترکمن دانشجوی جانباز دانشگاه

کردستان رشته ادبیات فارسی

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:

سلام بر امام روح الله، به روح پاک و نفس مطمئنی که اینک در جوار رحمت بی منتهای حق آرمیده است او سمبل راستین ایثار و محدّث راست قامت حدیث ایستادگان تاریخ است.

او حامل صدق اسماعیل، عصمت یحیی و خروش ابراهیمی را صدا میزد او با جهاد و هجرت که مومنان را در حیطه الهی قرار میدهد، مصداق (ان الذین آمنو و هاجرو و جاهدوا با موالهم و انفسهم فی سبیل الله) شد. او با استقبال از خطر و جان بر کف گرفتن در راه خدا در زمره کسانی درآمد که ستایش الهی (و من الناس لیشری نفسه ابتغا مرضات الله) در وصف آنان سروده شده است او با قیام تاریخی اش در راه خدا و تلاش بی نظیرش برای اقامه قسط و عدل و نجات مستضعفان از ظلم و تبعیض، پاسخی افتخارانگیز به ندای (کونوا قوامین لله و کونوا قوامین بالقسط) داد[1]

 «او با عمری که روزها و ساعت ها و لحظه هایش با مراقبه و محاسبه سپری شد، صدها آیه قرآن را که در توصیف مخلصین و متقین و صالحین است مجسم و عینی ساخت. او قرآن را نه فقط د ر محیط زندگی و جامعه و یا تشکیل جامعه ای اسلامی بلکه در نفس خود و زندگی خود تحقق بخشید....

او بت ها را شکست باورهای شرک آلود را زدود او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست او به ملت ها فهماند که قوی شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطه گران انداختن ممکن است» [2]

تربیت الهی و تعلیمات خدایی او بود که صدای بیداری بر خفتگان جهان زد و امّت اسلام در سایۀ اسلام نابی که مطرح نمود از خواب دهشت بار غفلت بخود آمدند و محروم جهان در تربیت ظلم ستیزانه اش زنجیرهای اسارت را گسستند، و مبارزه آشتی ناپذیر خود را با عوامل سلطه آغاز نمودند.

او خروشید که ان ملت اسلام «مسلمانان جهان به فکر تربیت و اصلاح سران خودفروخته بعضی کشورها باشند و آنان را با نصیحت یا تهدید از این خواب گرانی که هم خودشان و هم منافع ملت های اسلامی را به باد فنا میدهد، و به این سرسپردگان و نوکران هشدار بدهند. و خودشان هم با بصیرت کامل از خطر منافقین و دلالان استکبار جهانی غافل نشوند و دست روی دست نگذارند و نظاره گر صحنه شکست اسلام و غارت سرمایه ها و منابع و نوامیس مسلمین نباشند» [3] «من با اطمینان می گویم اسلام ابرقدرت ها را به خاک مذلت می نشاند، موانع بزرگ  اخل و خارج خود را یکی پس از دیگری بر طرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد» [4]

امام مدرس درس های تربیت اسلامی بود، او مطالب را نکته به نکته به ما آموخت و او سمبل راستین (او نبی دبی فاحسن تادیبی) بود. که جدّ مکرمش از خدای سبحان به یادگار دریافت نموده بود. سخن و کلام درباره اندیشه های امامی که اندیشه ها و تفکرش جهانی را به تکاپو واداشت سخن ساده و کوچکی نیست، او اسلام منزوی، اسلام متهم، اسلام وارونه، را به اسلامی پویا، اسلامی قدرتمند و اسلامی واقعی تبدیل و احیاءنمود.

امام(ره) برای تربیت دو راه قائل است فقط دو راه، نه بیش و نه کم، یک سوی این معادله الله است و طرف دیگر ماسوی الله، و او مبلغ ایستاده و مقاوم راه الله است و غیر الله کسی را الهی نیست. و به همین دلیل است که در ارائه طریق می فرماید «می خواهید آموزش بدهید می خواهید آموزش پیدا کنید، قرائت کنید، با اسم رب باشد، با توجه به خدا باشد با تربیت الهی باشد.» [5]

او تبیین می کند و تشریح می نماید که چگونه باید بعلم جهت دار دست یافت. علم جهت دار یعنی چه، اگ رعلم جهت دار شد چه می شود، اگر تربیت برای خدا و در جهت خدا شد چه تغییری رخ میدهد، لذا او به ما رهنمود می دهد، که با (اقراء باسم ربک الذی) قرائت کن، نه قرائت مطلق، بیاموز نه آموزش مطلق، علم تحصیل کن نه عمل مطلق و تحصیل مطلق، علم جهت دار، آموزش جهت دار، جهت اسم رب است، توجه به خداست، برای خدا و خلق خدا، قلم ها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتد مسلسل ها کنار میرود و اگر برای خدا و خلق خدا نباشد مسلسل ساز می شود، ابزار کوبنده انسان با دست قلمدار و با دست علمایی که در همه دانشگاهها هستند با دست آنها وجود پیدا کرده است و هم ترقیات بشر با دست علما و بیان و قلم علما وجود پیدا کرده است»6

امام در این جمله بخوبی دو نوع علم را تحلیل می کند، تحلیل کلام امام همانا تغییر و تحلیل کلام خداست، که چگونه امتی بر اثر تربیت غیرخدایی هلاک و مردمی بر اثر تربیت الهی به نجات دست یافتند. هشدار تاریخ در لابلای قرآن و قصص انبیاء و تاریخ ملت های گوناگون بخوبی مشهود است و عاقبت این دو تفکر یعنی الهی و طاغوتی را بر ما می نمایاند.

او راههای سعادت و شقاوت بشر از میان همین قصه های تاریخی بیرون می کشد و عواقب تربیت های سوء را برمی شمارد وحتی اعلام می کند که:

 «تمام قصه هایی که در قرآن نقل شده است و گاهی هم تکرار شده است برای این بوده است که مسئله اهمیت داشته است و این قصه ها راهنمای مردم بوده است برای تهذیب بوده است»7

با این وصف مشخص می شود که هدف قصص قرآن هم، در نهایت تزکیه است و تهذیب در همه چیز من جمله علم. حال تزکیه برای چیست و اصولاً چه دردی را از بشر دوا می کند امام معتقد است که «تزکیه برای اینست که نور هدایت در انسان واقع بشود»8 یعنی اینکه تزکیه برای هدایت است یعنی اگر تزکیه نباشد هدایت در هیچ موردی به انسان رو نمی آورد تزکیه نوری است که عامل هدایت است به صراط الله، اگر تزکیه نبود اگر تهذیب نبود آیا بدون تزکیه هم انسان به علم و حکمت و علم الهی و تربیت الهی دست پیدا خواهد کرد.

امام جواب میدهد که «تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست»9

 «و بر همین اساس و استدلال است که (سخن قرآن در این باب از همه ابواب دیگر سخنش زیادتر است و بیشتر تأکید در آن دارد، چند آیه قسم هست و بعدش (قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها) و این به ما می فهماند که اساس مسائلی که همه چیز ما به آن درست می شود این تهذیب است و اساس همه مسائل که انحرافی است این عدم تهذیب است»10

حال این تهذیب که اساس مسائل با آن درست و نبودنش باعث انحراف می شود در مورد علم و تربیت همه صادق است یا خیر، وقتی علم خودش وجهه دارد و انسان عالم خود تربیت شده علم است، دیگر چه نیازی به تهذیب دارد و تربیت چه تأثیری در علم او می تواند داشته باشد. آیا علم متاثر از تربیت الهی و مهذب، جدای از علم عالمان غیرخدایی است و این تربیت الهی چه تأثیری دارد. و در مقابل علم غیرالهی چه تاثیراتی بر بشریت و سیاست دارد.

امام در تعبیر و تحلیل قلم میفرماید: «اگر قلم برای خدا و خلق خدا نباشد مسلسل می شود»  این مسلسل سمبل چیست؟ امروزه مسلسل سمبل شقاوت است، و اگر برای اهداف غیرالهی باشد یعنی مسلسل خشن ترین اسلحه بشر علیه بشریت است؛ براستی مسلسل را چه کسی ساخته، با علم و درایت ساخته شده است یا بدون علم و محاسبه و درایت؟ به یقین با محاسبه و رعایت دقییق تمامی اصول علمی، چه کسی آن را ساخته است؟ جواب انسان عالم، کارش چیست؟ کشتار و قتل بشریت یعنی علم بشر برای نابودیش! آیا سازنده این سلاح خود گلوله ای از آن را بر بدن خویش آزمایش نموده است؟ قطعاً خیر، پس علم اوست که این را ساخته و تجربه فردی نیست. علم در آن کاملاً سهیم است، در ساختن بمب اتم چطور آیا علم آن را ساخته؟  جواب آری است! پس علم در جنایات آن سهیم است و بر این اساس و بر این تجربه تلخ است که امام(ره) میفرماید: «... هر چه به سر بشر می آید از علم می آید از علم بدون تهذیب» 11

یعنی اگر علم بود و تهذیب نبود، انسان در ضلالت است، قدرت علمی او را از یاد خدا غافل می کند و موجب می گردد آن را بهر شکل در خدمت بگیرد و برای اهداف مادی، علم و پول ازدواج کند، در اینجا علم حجابی می شود برای رسیدن به حق و حقانیت، علم بدون تربیت علمی می شود که لنین پرورش میدهد، استالین پرورش میدهد، داروین پرورش مید هد که نه تنها علم و تربیت در آنها موثر نشد بلکه حجابی شد لذا زمانی که تربیت اسلامی در کار نباشد علم خودبخود عاملی است برای جدایی عالم از خدا یعنی اگر «تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمی خورد (العلم هو الحجاب الاکبر) علم حتی توحید که بالاترین علم است انباشته بشود در مغز انسان در قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد از خدای تبارک و تعالی دور می کند» 12

یعنی علم مبنا و میزان نیست، جامعه را بسوی نیکی پیش نمی برد و حتی علم توحید هم میزان و ملاک نیست، یعنی (علم الهی هم میزان نیست، علم توحید هم میزان نیست، علم فقه و فلسفه هم میزان نیست) پس چه علمی میزان است، رهنمود امام این است «آن علمی میزان است و آن علمی برای بشر سعادت است که تربیت در او باشد که از مربی القاء شده باشد» 13

یعنی چه، یعنی علم عالمان دین هم ممکن است عامل فساد و بدبختی باشد؟ جواب این سوال به یقین آری است، مگر در اروپای متمدن امروز و فترت زده دیروز مشاهده نشد که بنا به خواست علمای دین استثمار از بدترین نوعش به مردم تحمیل گردید، دانشمندان محاکمه و سوزانیده شدند و امروز هم مگر مشاهده نمی کنید که علمای درباری و روحانی نما برای حفظ منافع اربابان خود برای فرزندان رشید امت اسلام فتوی شرک و کفر می دهند.

آری این نقش تربیتی است که مهذب نیست فلذا امام راحل کسی است که نقش این علمای خائن و مزدور را در تحکیم سلطه های سیاسی استعمارگران می شناسد و آنها را برمی شمارد که (آیا برای علمای کشورهای اسلامی ننگ نیست که با داشتن قرآن کریم و احکام نورانی اسلام و سنت پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام احکام و مقررات کفر در مملکت اسلامی، تحت نفوذ آنان پیاده شود و تصمیمات دیکته شده صاحبان زر و زور و تزویر و مخالفان واقعی اسلام اجرا گردد و سیاست گذاران کرملین یا واشنگتن دستورالعمل برای ممالک اسلامی صادر کنند)14

آری این ثمره علمی است که در آن تربیت نیست که عامل اجرای سیاست بیگانه می شود و نقش مخرب این تربیت غیر مهذب ملت را به در یوزگی قدرت های فاسد می کشاند و بر اثر همین  علم است که عالمان عامل اجراء و ابزار سیاست حاکمان ظلم می شوند تا جائیکه امام هشدار می دهد و میفرماید «روحانیون متعهد اسلام باید از خطر عظیمی که از ناحیه علماء مزور و سوء آخوندهای درباری متوجه جوامع اسلامی شده است سخن بگویند، چرا که این بی خبران هستند که حکومت جائران و ظلم سران وابسته را توجیه، و مظلومین را از استیفاء حقوق حقه خود منع و در واقع به تفسیق و کفر مبارزان و آزادیخواهان در راه خدا حکم می دهند، که خداوند همه ملتهای اسلامی را از شرور و ظلمت این نااهلان و دین فروشان نجات دهد»15

مگر نقش علمای دین یهود را در پیدایش کمونیست از یاد برده ایم براستی آنهمه قتل و آزار و تعطیل شدن اهداف الهی را میتوان فراموش نمود و بر همین اساس است که امام میفرماید «اگر معمم مهذب نباشد فسادش از همه بیشتر است»16 چرا چنین است که «در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها اهل جهنم از تعفن روحانیین در عذاب هستند و دنیا هم از تعفن بعضی از اینها در عذاب است»17

 «زیرا تمام مکتب های انحرافی را اشخاص دانشمند و ملا ایجاد کردند. چه آن چیزهایی که مذهب سازی بوده است. آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند، مذهب های انحرافی و چه مکتب های سیاسی که آنهم از جانب علما و دانشمندان و عالم بوده است، آنقدر که مکتب های توحیدی از این نسخ جمعیت که عالم بودند صدمه خورده از هیچ طایفه ای نخورده است» 18

با این مقدمات نتیجه می گیریم که علم بدون تربیت محکوم به انحراف است و عامل خیانت به جوامع اسلامی و تربیت الهی عامل پیروزی است، اگر علم بدون تربیت وارد صحنه های اجتماع گردید انسان را به نابودی سوق میدهد و این علم هرگز منشاء خوشبختی و فلاح و صلاح جامعه نیست. «اگر ما گمان کنیم که علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد این یک اشتباهی است، بلکه گاهی علم منشاء بسیاری از شقاوت هاست، و ... دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا»19

اینجاست که نقش تربیت در علم و علم در هدایت و سیاست و جامعه مشخص می شود یعنی باید بدانیم تزکیه و تهذیب و تربیت الهی است که انسان ها را به سرمنزل مقصود و جوامع بشری را به هدایت میرساند و در مقابل اگر تربیت نبود ولو هم علم باشد انسان به قهقرا می رسد و اگر بنا باشد انسان روزی بین تهذیب و تزکیه و تربیت برای فلاح و علم یکی را انتخاب کند یقیناً تهذیب را برخواهد گزید.

امام راحل این نکته را دریافته است که تربیت اسلامی است که جامعه را می سازد و علمای علم هم اگر این تربیت را نداشته باشند، علمشان در سیاست تأثیر سوء می گذارد و موجب توحش میگردد، توحش مدرنی که امروز غرب سمبل آن است، تمدنی و سیاستی که امروز بعضاً از کشورهای غربی از آن پیروی و بعض دیگر هم مدافع اویند. خوب اگر این علم بی تهذیب و بدون تربیت الهی بنا شد انسان و جوامع انسانی متضرر است و یا اینکه تهذیب و تربیت نباشد، لذا می فرمایند:

 «ما شک نداریم که این که، امر بین این دو باشد، دایر باشد بین این دو تا، یعنی اگر یکی آمد و دیگری نباشد اگر علم آمد تهذیب نباشد اگر تهذیب آمد علم نباشد، اگر بشر مهذب باشد و آزار به کسی نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر و همتای خود بداند اگر همچون معنایی با همه شئونات که تهذیب نفس داشت بود، علم هم هیچ نبود مردم در آسایش بودند»20

باید توجه داشت که تزکیه و تهذیب هر دو در یک قالب جای می گیرد و آنهم تربیت است و تربیت یافتن الهی یعنی استعدادهای الهی و فطری که در درون انسان است به فعلیت درآید. می دانیم که فطرت انسان فطرت پاک و منزهی است این فطرت وقتی شکوفا شد وقتی از خود خود و از حجاب خویش بدر آمد تربیت می گردد به صفت الهی، و این تربیت که خمیر مایه اش تزکیه و تهذیب است موجب دگرگونی و اصلاحات می شود و به همان اندازه هم که در انسان موثر است در جامعه هم موثر و تاثیرپذیر است. و این دلیل بزرگی است بر این که پیامبران و هدف آنها تربیتی بوده است یعنی تربیت زیربنای جامعه و ساختن حکومت صالحان است یعنی  «انبیا آمده اند که مادام از این عالم کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط است به تربیت های معنوی است به ما بفرمایند به وحی من الله تعالی» و این تربیت است که مبناها را می سازد و بر این مبناها سیاست و جامعه رشد می کند اگر تربیت دارای دو عنصر تزکیه و تهذیب بود، انسان را به سرمنزل وحدانیت در عبادت و خدمت در جامعه هدایت خواهد کرد و بر این مدار و بر این نیاز است که انسان «اگر مهار نشود و سرخود بار بیاید بر حسب سال و بلندپایه شود برحسب مقام آن جهت روحی تنزل می کند»21

زمانی که انسان بدون تربیت شد و بدون اهداف الهی حرکت کرد هر چقدر مقامش بالاتر رود و هر چقدر دارای مناصب عالی شود بر این اساس که تربیتش الهی نیست سیاست و موضع گیری او هم بسوی قهقرا و نابودی جامعه اش می باشد و این رمز ارزشمندی تربیت است و در ارزشمندی آن نمیتوان ملاک خاصی و قیمت خاصی تعیین نمود. براستی چرا تربیت به این اندازه ارزشمند است و چه پارامتری به این ارزشمندی کمک نموده است؟ باید توجه نمائیم که تربیت از آن جهت ارزشمنداست که مبنا و شالوده سیاست است و سیاست تعیین کننده سرنوشت یک جامعه می باشد.

ارزش های هر جامعه از تربیت آن جامعه و سیاست جامعه از آن متأثر است. زیرا همچنانکه تربیت یک جامعه را اصلاح می کند، عدم تربیت صحیح سیاست سیاست را منحرف و جامعه را به سقوط و انحطاط می کشاند مگر سیاست چیست که جامعه ای را به صلاح و یا ذلت می کشد،  «مگر سیاست چیست؟ روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سیاست حکومت ها و جلوگیری از مفاسدی که هست»22 می بینیم که سیاست جامع الاطراف می باشد از سوئی روابط مابین حاکم و ملت یعنی مردم و حکومت از سوی دیگر ارتباط حکومت بین حکومت ها و جلوگیری از فساد و مفسده جویی و گرداننده این مجموعه عموماً یک نفر است که اگر آن یک نفر مهذب شد و به اخلاق الهی درآمد خیر و صلاح به جامعه رو خواهد کرد یعنی اگر «کسی که به یک ملتی سلطه دارد به یک ملتی حکومت دارد این اگر چنانچه همان یک نفر عدالت پرور شد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد قشرهائیکه با او مرتبط هستند قهراً به عدالت گرایش پیدا می کنند تمام اداراتی که تابع آن مملکت است تابع حکومت است به عدالت خواه ناخواه گرایش پیدا می کنند، عدالت گسترده می شود در صورتیکه یک نفر که بر مردم حکومت می کند مزکی باشد و تزکیه شده»23

این فرد که حامل عدالت و عدالت اجتماعی را بهمراه حکومت خود به ارمغان می آورد کسی است که تربیت شده و تزکیه شده است لذا یکی از ابعاد تربیت ایجاد عدالت اجتماعی و عدل گستری است و این امر یعنی ایجاد عدالت زمانی میسر است که تربیت در سیاست جامعه نفوذ کرده باشد. و بعکس آن هم «اگر تربیت، تربیت صحیح نشود یک رضاخان بیرون بیاید یک محمدرضا بیرون بیاید ... چنانچه شما دیدید این پدر و پسر از باب اینکه تربیت انسانی و اسلامی نداشتند، با اینکه یک نفر بودند لکن یک مهره ای بودند. لکن یک مهره ای که خارجیها او را تقویت کردند»24

چرا رضاخان و محمدرضا را خارجیها تقویت کردند؟ برای اینکه سیاست آنها براساس منفعت اجانب بود. یعنی انحراف در تربیت موجب انحراف در سیاست و مملکت داری گردید و تا جائی پیش رفت که نه تنها منابع مالی و اقتصادی جامعه در خدمت بیگانه قرار گرفت بلکه حیثیت و شخصیت مردم ایران تحت سلطه اجانب بود و این بدان معنی است که تربیت معوج و سیاست منبعث از آن نیز دچار انحراف و انحطاط بود.

کارنامه سیاه دولتمردان بی اصالت، بی تعهد و بدون تربیت الهی بود که فرهنگ مسخ شده غرب و غربزدگی را برای ما به ارمغان آورد و سیاست متاثر از همین تربیت بود که معلمین راستین تربیت و سیاست در کنج زندانها و عاملین انحراف و استبداد میدان دار شده بودند، مگر تاریخ واقعی این مملکت از دیرباز تا عهدنامه های ننگین ترکمانچای، گلستان، قانون کاپیتولاسیون و هزاران عهدنامه دیگر و هزاران قتل و خیانت و خبایث ثمره راه یافتن غیر مهذب ها در سیاست نبوده است؟ مگر وطن فروشیها مگر نوکرمآبی ها، مگر خودباختگی ها، مگر زبون زیستنها ثمره حاکمین جور و سلطه نبوده، که فرهنگ و تربیت آنها فرهنگ خور و خواب، تاراج و غارت بوده است، مگر بیاد نداریم که با خون خیابانها رنگین شد. چرا؟ برای اینکه حاکمان جور سیاستشان متاثر از دیانت و الوهیت نبود بلکه سیاستی شیطانی بود که متاثر از تربیتی شیطانی، لذا فرهنگ سلطه از تربیت یک مملکت وارد میشود و آن را مسخ و به مسلخ می کشد، فرهنگ ها و تربیت های انسانی است که جوامع بشری را به کمال می برد و یا برعکس آن را به سقوط و انحراف و انحطاط سوق می دهد و بر این مبناست که «اگر منحرفین و معوجین در یک کشور سرنوشت آن کشور را به دست بگیرند آن کشور رو به انحطاط میرود رو به انحراف می رود.»25

و لذا (برای طاغوت زدایی باید تعلیم کتاب و حکمت و تعلم کتاب و حکمت کرد و تزکیه کرد).

تعلیم کتاب حکمت و نیز تربیت الهی آن بزرگمرد الهی بود که باعث تغییراتی بنیادی در جهان اسلام و کشور ایران گردید، و سیاست های نظام را براساس مکارم اخلاقی و تربیتی بنا نهاد و این انقلاب تربیتی بود که انقلاب اسلامی را متبلور ساخت، در سایه همین تفکر و تربیت بود که قطب های سیاست جهان به تغییر مواضع دست زدند و خیزش های جهانی مستضعفان تحت تأثیر تربیت امام(ره) که متأثر از فرهنگ و تربیت اسلام بود بوقوع پیوست و امرای جور در سرتاسر این کره خاکی بر خود لرزیدند. با اتکا به این فرهنگ و سیاست بود که جهان خفته اسلام بارور حوادثی گردید که بی سابقه بود و میلیون ها مسلمان با خیزش خویش در اقصی نقاط جهان اسلام و به تبعیت از آنها مستضعفین و محرومین سایر مکاتب بپاخاسته تا تحولات جدیدی را در دنیا به نفع محرومین و نفی سلطه اجانب به پا دارند.

نرمش ها و گاه تعدیهایی که از سوی اربابان سلطه در اقصی جهان صورت گرفته و می گیرد براساس تاثیر و تاثراتی است که تربیت آن امام عزیز ایجاد نموده است.

ایجاد فرهنگ قناعت ایثار خود اتکایی و خدا محوری این تربیت و سیاست باعث شکوفایی فرهنگ و نبرد پیروزمندانه با عاملین تجاوز گردید که دستاوردهای جنگ تحمیلی آثار روشن، بارز و ارزنده آن است. و در کنار این جنگ با حصر و فشارها قناعت را درمان قرار دادیم و آثار شگفت این قناعت و خودکفایی را در به ثمر رساندن هزاران هدف اقتصادی مثمر یافتیم. در بُعد جهانی فریاد برائت را علیه تمامی مظاهر کفر فریاد زدیم.

آری امام به ما آموخت و ما را تربیت نمود که علیه تمامی مظاهر و کفر و استبداد و استعمار قیام نمائیم و با خون خویش پاسدار حرمت خون بناحق ریخته مظلومان تاریخ باشیم.

سیاست الهی آن زعیم عالیقدر در بُعد جهانی برائت از مظاهر شرک بود و با فریادی رسا به جهان و مستضعفین عالم سیاست احکام را در این زمینه اعلام کرد:

 «فریاد برائت ما فریاد فقر و تهی دستی گرسنگان محروم (محرومان) و پابرهنه هائی است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را زراندوزان و دزدان بین المللی به یغما برده اند و حریصانه از خون دل ملتهای فقیر و کشاورزان و زحمت کشان به اسم سرمایه داری سوسیالیزم و کمونیزم مکیده و شریان حیات اقتصاد جهان را به خود پیوند داده اند. و مردم جهان را از رسیدن به کمترین حقوق حقه خود محروم نموده اند.»26

آری فرهنگ تربیتی امام(ره) شاگردانی پرورد که از حصارهای پولادین و دود و آتش گذشتند و بر هستی غارتگران و عوامل زر و زور و سلطه و قدرت، حرمان هستی سوز عصیان مستضعفین را نشان دادند و این مبنایی شد که جهانخواران بخود آیند او نهیب زد که «اگر جهانخواران در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل دنیای آنها خواهیم ایستاد.»27

نهیب زد «که ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون خود دفاع خواهیم کرد.» 28

واین عامل تربیتی که در سیاست جهان نگری امام(ره) وجود داشت جز سیاست الهی و راه پیامبران و ائمه هدی نبود. این سرباز بسیجی خروشید که:

 «اگر خمینی یکه و تنها بماند براه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد»29 او با عملکرد خویش آینه تمام نمای صدق و صفا و راستی و سمبل ایثار و ایمان و تقوی و زهد و کیاست بود او به ما فهماند «انبیا یک نفر بودند لاکن از باب اینکه یک آدمی بود که از کانال عبودیت رسیده بود به مقام رسالت همه چیزش انسانی بود یک جامعه از زمان خودشان تا بعدهای اصلاح کردند یک نفر بودند، ولی یک نفری که جامعه را اصلاح کردند» 30

آری امام آن تک انسانی بود که با رسالت الهی اصلاح، تربیت، تزکیه، تهذیب، مبارزه علیه ظلم و بیداد و تمامی عوامل طاغوت در تاریک ترین دوران توحش دنیای متمدن قد برافراشت و با اتکا به خدا و با حمایت مردم دست از حمایت شسته عاشق، جامعه جهانی و جهان اسلام را دگرگون و تربیتی نو بنا نهاد که آن تربیت اسلام ناب محمدی(ص) بود.

آری امام(ره) الگوی راستین تربیت اسلامی، و جامعه اسلامی الگوی سیاستش، تحول در جهان اسلام ثمره سیاست و مجاهده اش، حل مشکلات اساسی جامعه ایران و رهانیدن از کفر و شرک نمونه آن و بالاخص تربیتی را بنا نهاد که به اسم رب و برای رب و درجهت رب بود، او ما را از ورطه ظلمت و تباهی به قله بلند ایثار و هدایت و نور رهنمون ساخت.

خدایا بما کمک کن که راهش را مستدام داشته و جانشین خلفش را سلامت و توفیق الهی را بر وی عطا کن تا بتوانیم در سایه ولایت، راه پر فروغ آن اسطوره ایثار را تا حضور دولت یار ادامه دهیم.

گرچه هنوز ما به عشق او و به راه او گرفتاریم و معشوقی جز او نداریم و در یاد او برای همیشه داغداریم.

ای دوست بعشق تو دچاریم همه در یاد رخ تو داغداریم همه

 

منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)، ص 290.

منابع و مآخذ


[1] و 2 . پیام آیت الله خامنه ای بمناسبت اربعین، انتشارات نمایندگی ولی فقیه در کمیته انقلاب اسلامی، بی تاریخ، بی صفحه.

 

[3] و 4 . منشور جمهوری اسلامی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپخانه سپهر، ص 31.

 

[5]، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12 و 13 . نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (صفحات 954، 836، 657، 965، 946، 964، 977، 993).

14 . منشور جمهوری اسلامی، ص 32.

15، 16، 17، 18 و 19 - نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی (صفحات 48، 975، 984، 957).

20 و 21 . همان منبع، ص 962.

22 . مبانی روش تحلیل سیاسی، اسدالله بادامچیان، تهران، ص 62، بی تاریخ.

23 ، 24 و 25 - نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی (صفحات 1003، 1030 و 1006).

26 و 27 . منشور جمهوری اسلامی (صفحات 22 و 23).

28 . نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی، ص 821.

29 . . ر.ک:صحیفه امام ، جلد 20، ص 317-319، تاریخ 6 / 5 / 66.

30 . . ر.ک:صحیفه امام ، جلد 14، ص 38-39، تاریخ 10 / 11 / 59.

. انتهای پیام /*